صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

احسان شریف: دلیل مهاجرت بچه های ما قله های علمی است

۱۴۰۱/۰۶/۲۰ - ۱۲:۳۴:۲۹
کد خبر: ۱۳۷۵۹۰۱
هادی منصوری: برای دانش‌‌آموزان ما بعد از کنکور هیچ قله‌ای تعریف نمی‌شود و چون الگوی درستی پیش‌رویش قرار نگرفته، انگیزه‌ای ندارند.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ نشست بررسی عوامل رانشی و کششی مهاجرت نخبگان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در این جلسه محمدهادی منصوری، عضو تیم المپیاد سال ۱۳۸۰ و هیئت‌مدیره فولاد خراسان و احسان شریف پاقلعه، استادیار گروه ایمونولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران صحبت کردند.

احسان شریف ضمن معرفی خود گفت: ۲۳ سال در انگلستان زندگی کردم و نزدیک به ۷-۸ سال است که در ایران زندگی می‌کنم. ۴ ساله بودم که به دلیل مهاجرت پدرم و همراه با خانواده به آنجا رفتیم. ۱۶ سالگی برای تحصیل در رشته ژنتیک و مقطع لیسانس وارد دانشگاه منچستر شدم. یک سال فوق لیسانس پزشکی مولکولی در دانشگاه شفیلد خواندم و ۴ سال دکتری را نیز در لندن پشت سر گذاشتم. فوق دکتری بنده با موضوع تصویربرداری سیستم دفاعی بدن است. در آنجا موقعیت هیئت علمی داشتم اما در ۲۶ سالگی به ایران برگشتم.

وی اضافه کرد: آن زمان طرح «کانکت» ایجاد نشده بود و برای هیئت علمی شدن مراحل بسیار سخت و متعددی را پشت سر گذاشتم. اکنون که مسیر طراحی شده در این طرح را می‌بینم می‌گویم که بسیار خوب است و روند کار را به خوبی تسریع کرده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: خاطرم هست قبل از بازگشت به ایران کار پژوهشی انجام می‌دادم که چرا درخواست برای اپلای صورت می‌گیرد؟ با خود فکر می‌کردم شاید به این دلیل است که سبک زندگی غربی را دوست دارند و امپراطوری رسانه‌ای غرب هم همین موضوع را از ایران منعکس می‌کند، اما وقتی به ایران آمدم دیدم این بازنمایی غلط است. درست است که رسانه و هالیوود خیلی تاثیر گذاشته و سبک زندگی‌ها را تغییر داده است اما کسانی که اپلای می‌کنند با هدف دیگری به خارج از ایران می‌روند.

وی ادامه داد: اکنون فکر می‌کنم که بچه‌های ما دنبال قله‌های علمی هستند و دلیل مهاجرت‌شان همین است. از سویی دیگر، رسانه خارجی به درست یا غلط، می‌گوید قله علمی آنجاست و بچه‌ها هم براساس جوزدگی تصمیم می‌گیرند. بگذارید مثالی بزنم؛ دانش‌آموزان ما در دوران مدرسه تلاش زیادی می‌کنند تا به بهترین دانشگاه‌های کشور برسند، اما زمانی که وارد دانشگاه می‌شوند بنابر دلایل متعدد انگیزه‌شان کم و کمتر می‌شود. مثلا می‌بینید که هم‌کلاسی‌اش شب امتحان درس خواند و نمره گرفت و من در طول ترم درس خواندم و هیچ کس تمایزی بین ما دو نفر قائل نشد. اینجاست که آن انگیزه از بین می‌رود و دانشجوی ما به دنبال صدایی می‌رود که از سمت خارجی می‌آید.

این استاد دانشگاه با ذکر یک مثال صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: در دوران پسا دکتری روی دستگاه‌های تصویربرداری کار می‌کردم که واقعا پیشرفته بود، چند وقت بعد به ایران آمدم و در دفتر یکی از اساتید با کاتالوگی روبه‌رو شدم که همین دستگاه را نشان می‌داد و دیدم که روی آن نوشته شده بود: «ساخت ایران». این دستگاه بسیار های‌تک است و توسط جمعی از اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران ساخته شده است. اکنون ایران پنجمین کشوری است که این تکنولوژی را در اختیار دارد.

منصوری دیگر سخنران این جلسه بود. او گفت: قبل از اینکه بخواهیم دنبال عوامل بیرونی و جاذبه‌ها بگردیم باید به دنبال پاسخ این سوال برویم که چه عوامل داخلی باعث تصمیم به مهاجرت می‌شود؟ بدون شک برای هیچ کس، ترک وطن ساده نیست و هر کسی در هر موقعیتی تا زمانی که به استیصال نرسد حاضر نیست وطنش را ترک کند.

وی اضافه کرد: بنده سال ۱۳۸۰ در جمع ۹۰ نفر المپیاد کشوری حاضر بودم. در این جمع با هم قرار گذاشتیم که ۱۰ سال آینده یعنی سال ۱۳۹۰ دور هم جمع بشویم و ببینیم که هر کس به کجا رسیده است؟ من در بخش دولتی جذب و مشاور آقای مهندس علی‌آبادی در شهرداری شدم و بعدا همراه با ایشان به دولت رفتم. در نهایت در سال ۱۳۹۰ مدیرعامل سازمان شهرداری‌های استان فارس شدم. یک روز دیدم که فردی به پدرم زنگ زده و گفته بود که ما هم‌تیمی‌های تیم المپیادی‌اش هستیم و به من اطلاع دادند که ۱۴ مرداد ماه در فلان رستوران قرار گذاشته‌ایم.

او گفت: روزی که به رستوران رفتم، دیدم که از آن جمع، ۶۷ نفر مهاجرت کرده و برنگشته بودند. مابقی در ایران مانده بودند. ۵ نفر شاغل بودند و مابقی شغل ثابت هم نداشتند. آنجا بود که واقعا غصه خوردم. به جرأت می‌گویم که سیستم حکمرانی نخبه‌پرور نیست، حتی نخبه‌نگه‌دار هم نیست. من سال ۱۳۹۱ از دولت بیرون آمدم. شاید بهتر باشد بگویم که فرار کردم. آن قدر فشار روی من بود که تصمیم گرفتم خودم را خلاص کنم.

عضو تیم المپیاد سال ۱۳۸۰ در بخش دیگری از صحبت‌های خود با نقل یک خاطره گفت: خاطرم هست آن روز ابتدایی در المپیاد که قرار بود هم اتاقی‌هایمان مشخص شود، قرعه کشی شد و من با آقای دکتر علی نیک آزمون از کاشان هم‌اتاقی شدم. در ساعاتی که با ایشان آشنا می‌شدم متوجه شدم که او با خود مقرر کرده است برای رسیدن به المپیاد جهانی، روزی ۴ ساعت بیشتر نخوابم. او در رتبه‌بندی هفته اول تنها A+ گروه بود و تبدیل به انگیزه‌ای برای من شد تا به جای حذف در ماه اول، تا آخرین هفته بمانم و بجنگم.

وی اضافه کرد: بعد از برگشت از المپیاد جهانی، دعوتنامه‌‌ای برای او از دانشگاه MIT آمد. با من مشورت کرد که چه کار کنم؟ به او گفتم: «امروز را به فردا نینداز» پاسخ داد: «اگر در کنار تحصیل، کمک خرجی به من بدهند، اینجا را ترک نمی‌کنم. به دلیل علقه به خانواده‌ام حاضرم کار نیمه وقت بکنم، اما در ایران درس بخوانم.» جز یک سهمیه در دانشگاه هیچ امکان دیگری در اختیارش نگذاشتند، در حالی که همه چیز برای رفتن او به آن دانشگاه آمریکایی فراهم بود.

منصوری خاطرنشان کرد: چند روز پیش بود که عکسی در فضای مجازی دست به دست می‌شد و نفرات برتر کنکور در سال ۱۳۸۰ را نشان می‌داد که اکنون در کجا هستند. هر 3 نفر خارج از ایران‌اند. طبیعی است که اگر نتوانیم نخبه خود را جذب کنیم، به خارج از کشور می‌رود. در حقیقت، او را وادار می‌کنند که از ایران برود. ما در اینجا هیچ امکانی را برایشان فراهم نمی‌کنیم.

شریف در بخش پایانی این جلسه گفت: باید این سوال را بپرسیم که بچه‌ها را چگونه به مسیر درست هدایت کرده‌ایم. بهشان می‌گوییم فقط درس بخوانید و تست بزنید اما مهارتی ندارند. اشاره شد که آن دانش‌آموز در هر شبانه‌روز فقط ۴ ساعت می‌خوابید. یعنی سخت‌کوشی می‌کرد. اکنون، تا چه اندازه بچه‌های ما سخت‌کوش هستند. برای دانش‌‌آموزان ما بعد از کنکور هیچ قله‌ای تعریف نمی‌شود و چون الگوی درستی پیش‌رویش قرار نگرفته، انگیزه‌ای ندارند.

انتهای پیام/

 

 

 

نظر شما