صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادداشت/ مهدی حسینی پژوهشگر تاریخ

"از خون جوانان وطن" و تناقضی بزرگ!

۱۴۰۱/۰۷/۲۰ - ۰۹:۳۷:۳۱
کد خبر: ۱۳۸۵۸۱۳
روحیه ضد اجنبی عارف قزوینی (شاعر شعر معروف از خون جوانان وطن لاله دمیده) در برهه‌های مختلف زندگی همراهش بود. عارف همواره تلاش می‌کرد مردم را درمورد دخالت بیگانگان حساس کند.

به گزارش خبرگزاری برنا، مهدی حسینی- پژوهشگر تاریخ معاصر طی یادداشتی نوشت:

حوالی صد و ده سال پیش، وقتی ابوالقاسم عارف قزوینی در گوشه‌ای از تهران، تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را می‌نوشت، تصورش را هم نمی‌کرد که این تصنیف، صد و ده سال عمر کند و بر سر زبان‌ها بماند.

تصنیفی که عارف، روزگاری برای جوانان کشته شده در راه انقلاب مشروطه و رفع استبداد صغیر سروده بود، امروز، در اتفاقات مربوط به فوت تاسف‌آور مهسا امینی استفاده می‌شود؛ از بحث مفصل و مستند کشته‌سازی‌های دروغین این اعتراضات که بگذریم، کاش رهبران و سردمداران این حوادث که عموماً افرادی خارج‌نشین و به دور از میدان این اتفاقات هستند، با استفاده از این تصنیف، تن مرحوم عارف را در گور نلرزانند چراکه بین مشی و آرمان رهبران این گروه و عارف قزوینی هیچ وجه مشترک و قرابت فکری وجود ندارد.

روزگاری که عارف در آن می‌زیست (۱۲۵۹–۱۳۱۲) ایران دچار مشکلات زیادی بود؛ فقر، قحطی، استبداد، بیماری‌های واگیردار لاعلاج، جنگ‌های داخلی، جنگ جهانی و ...!

عارف که منشا همه این مشکلات را حکام وقت می‌دانست، با قلم تند و تیزش در مکتوبات آن زمان به انتقاد از آنان پرداخت و همواره غصه ایران نامنظم را می‌خورد تا اینکه کار به جایی می‌رسد که او به مرگ خویش نیز رضایت می‌دهد: «به مرگ راضیم از وضع نامنظم ایران/ ز پا فکنده مرا سخت غصه و غم ایران» اما با وجود تمام این مصائب و بلایا، عارف هیچ‌گاه حاضر به ترک ایران و ابراز تنفر از ایران نشد: «تا آن دقیقه‌ای که نکرد استخوانم آب/ از سر هوای عشق وطن دست برنداشت».

و در روزگاری که پناه بردن به سفارت‌های خارجی راه نجات فعالان سیاسی بود، عارف در هجو مشتاقان پناهندگی و ترک ایران سرود: «کسی که رو به سفارت پی امیدی رفت/ دهید مژده که لال و کر و خموش آمد».

علاوه بر این، او به‌عنوان شاعری وطن‌پرست و ناسیونالیست، در فعالیت سیاسی و انتقادی‌اش خط قرمز پررنگی داشت؛ سلطه نیروهای خارجی بر ایران. ویژگی‌ای که نه تنها در بین سران و رهبران حوادث امروز وجود ندارد بلکه برخی از رهبران خارج‌نشین آن‌ها در ظاهری رسمی و علنی خواهان حمله نظامی نیروهای خارجی به ایران نیز هستند!

کسانی که امروز به بهانه مهسا امینی و کشته‌های جعلی روزانه، از تصنیف معروف عارف قزوینی استفاده می‌کنند، با تورقی کوتاه در دیوان اشعار او و یا جستجویی در اینترنت به اشعار دیگری از عارف برخورد می‌کنند که می‌تواند به عنوان مشی سیاسی و الگوی اعتراض مورد استفاده قرار گیرد.

همان کسی که روزی در رثای کشته‌های واقعی مشروطه از خون جوانان وطن را سرود، در هنگام ورود نیروهای بیگانه به کشورش که با شعار آزادی و آبادی ایران آمده بودند، غزل «ناله مرغ» را سرود: «خانه‌ای کو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کنش آن خانه که بیت‌الحزن است».

روحیه ضد اجنبی عارف در برهه‌های مختلف زندگی همراهش بود؛ علاوه بر شخص خودش، عارف همواره تلاش می‌کرد تا بقیه مردم را نیز به دخالت بیگانگان حساس کند.

او در جایی از دیوانش از بی‌خیالی مردم نسبت به دخالت بیگانگان شکایت می‌کند: «اجنبی صاحب ایران شد و این است غمم/ آن یکی شاد که املاک و زر و زن دارد». همانطور که در این ابیات و ابیات دیگر مشخص است، عارف حتی به قیمت آبادی و آزادی ایران نیز حاضر به دخالت اجنبی در امور ایران نیست و این بزرگترین وجه تمایز شاعرِ «از خون جوانان» با خوانندگانِ امروزی این تصنیف است.

رهبران اتفاقات امروز که در تلاشند با بهانه کردن وضعیت اقتصادی در ایران، همکاری خود با دشمنان دیرینه خاک ایران را توجیه کنند، از فردای آزادی به دست دولت‌های خارجی، آرمانشهری فانتزی ساخته‌اند تا مثلاً‌ اقشار جامعه را با خود همراه کنند، غافل از اینکه این اتفاق در تاریخ ایران رخ داده و نتیجه با اتوپیای این افراد کاملا متفاوت است.

فارغ از اینکه وضعیت امروز ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آزادی‌ و قدرت منطقه‌ای و پیشرفت و تمام شاخصه‌های رضایتمندی عمومی، قابل قیاس با دهه بیست شمسی نیست و تفاوت از زمین تا آسمان است اما اگر به آن دهه بنگریم، با اشغال متفقین، مردم از دیکتاتوری رضاشاه آزاد شدند اما این آزادی مصداق بارزِ «از چاله درآمدن و به چاه افتادن» بود. بدون شک دوران رضاخان، دیکتاتوری و خفقان سنگینی بر کشور حاکم بود ولی در دوران پس از رضاخان و در حضور نیروهای انگلیس و شوروی گرانی، قحطی و تجزیه‌طلبی نیز به دیکتاتوری و خفقان اضافه شد و پس از مدت کوتاهی بازگشت به گذشته آرزوی مردم شد.

از تاریخ که بگذریم، نمونه‌ کنونی و حال حاضر دخالت نیروهای خارجی را می‌توان در کشورهایی مثل لیبی و عراق و افغانستان و ... دید که توسط آمریکا و انگلیس و سایر کشورهای غربی اشغال شدند ولی بعد از گذشت سال‌های طولانی، مردم این کشورها رنگ آرامش و آسایش را ندیدند و جنگ‌ها و درگیری‌ها و تنش‌های رخ داده پس از دخالت خارجی‌ها، این کشورها را به مخروبه‌ای ماتم‌زده بدل کرده که سال‌های طولانی و پول‌های فراوان و کارهای کلان نیاز است که وضعیت این کشورها حداقل به وضعیت قبل از اشغال برگردد!

این نوشته را با توصیف عارف از وطن‌پرستان ایرانی به پایان بریم:

به جان دوست دارد کس این آب و خاک
که خونش بود چون می ناب، پاک

وطن دوست، ایرانی خالص است
نه چون خالصی زاده ناقص است

وطن دوستانی درین مردمند
که در کشور خویش، سردرگمند

دعاشان به درگاه پروردگار
جز این نیست در باره این دیار

کُنَد دشمن خانگی را هلاک
کَنَد شر بیگانه، زین آب و خاک

انتهای پیام/

 

نظر شما
نظرات
ستاره
|
|
۰۹:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۷/۲۰
روزگاری که عارف در آن می‌زیست (۱۲۵۹–۱۳۱۲) ایران دچار مشکلات زیادی بود؛ فقر، قحطی، استبداد، بیماری‌های واگیردار لاعلاج، جنگ‌های داخلی، جنگ جهانی و ...!
خب الانم همونجوره!!
پاسخ ها
ناشناس
|
واقعا الان همونجوره؟ الان قحطی داریم؟ الان همه مردم فقیرن؟ الان کشور اشغال نظامی شده توسط خارجی‌ها؟ میدونی اون موقع قحطی اومد و چون کشور اشغال نظامی بود و رضاخان هم کاری نکرد، جمعیت بسیار زیادی از مردم ایران بر اثر قحطی مردن؟