باشگاه جوانی خبرگزاری برنا: رهبر انقلاب همواره یکی از ضرورت های زندگی آحاد مردم به ویژه جوانان را کتابخوانی می دانند و بر این باورند که مسأله مطالعه و کتابخوانی مهم است.
ایشان در بخشی از بیانات خود در دیدار با معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالی چنین عنوان کردند: «در جامعهی ما بیاعتنائی به کتاب وجود دارد، گاهی آدم میبیند در تلویزیون از این و آن سؤال می کنند: آقا شما چند ساعت در شبانهروز مطالعه می کنید، یا چقدر وقت کتابخوانی دارید؟ یکی می گوید پنج دقیقه، یکی می گوید نیم ساعت! انسان تعجب می کند. ما باید جوانان را به کتابخوانی عادت دهیم، کودکان را به کتابخوانی عادت دهیم که این تا آخر عمر همراهشان خواهد بود.
کتابخوانی در سنین بنده - که البته بنده چندین برابر جوان ها کتاب می خوانم - غالباً تأثیرش به مراتب کمتر است از کتابخوانی در سنین جوان ها، آنچه که همیشه برای انسان می ماند، کتابخوانی در سنین پائین است.»
همچنین بخشی از توصیههای رهبر معظم انقلاب در این رابطه به معرفی کتابهای خوب یا نویسندگان شاخص برای نوجوانان و جوانان اختصاص دارد.
دنیای سوفی
اولینکتابی که رهبر انقلاب در بازدید از سی و دومین نمایشگاه کتاب، مستقیم روی آن دست گذاشتند و خواندنشان را توصیه کردند، «دنیای سوفی» بود؛ کتابی که خودشان هم آن را خواندهاند. حتی خانم فروشندۀ حاضر در غرفۀ نشر «هرمس» هم این را میدانست که وقتی کتاب را به دست آقا میداد، گفت: «میدانم که اینکتاب را خواندهاید و عکس شما را با آن دیدهام». آقا وقتی اینکتاب را دیدند، گفتند: «خوب است بچههای ما اینکتاب را بخوانند».
دنیای سوفی، نوشتۀ «یوستین گوردر»، نویسندۀ نروژی است که همه او را با نگاه و داستانهای فلسفیاش میشناسند. اینکتاب هم به نوعی خودآموز داستانی فلسفه است که به زبان ساده تاریخ و مفاهیم فلسفه را از اولیننقطۀ شروع تا عصر معاصر در گفتگوهای مکتوب یکفیلسوف با دختری به نام «سوفی» توضیح میدهد.
مطمئن باشید شبیه کتابهای فلسفی بزرگسالانه نیست که خواندنش خستهتان کند،برعک مثل خیلی دیگر از آثار نوجوانپسند آقای گوردر، آنقدر روان و خوشخوان نوشته شده که بعد خواندنش، حتماً به بیشتر دانستن از فلسفه علاقهمند خواهید شد.
داستان دو شهر
چندسال پیش، آقا از ناشران خواستند آثار کلاسیک را برای نوجوانها تلخیص کنند. این «آثار کلاسیک» به همانرمانهای معروف و پیشکسوت دنیا از نویسندگان بزرگ و سرشناس گفته میشود که همۀ اهالی کتاب، بهخوبی آن ها را میشناسند.
یکی از معروفترین آنها هم همین «داستان دوشهر» است که پرتیراژترینکتاب جهان هم محسوب می می شود، اینکتاب خواندنی، اثر «چارلز دیکنز»، نویسندۀ معروف و پرطرفدار انگلیسی است که احتمالاً او را با معروفتریناثرش، «آرزوهای بزرگ» میشناسید. البته اینطور که آمارها میگویند، داستان دوشهر اقبال بیشتری از آرزوهای بزرگ داشته و بیشتر از آن تجدیدچاپ شده است.
داستان این اثر در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد و روایت مفصلی از اتفاقاتی است که بر سر جامعۀ اشرافی و انقلابیون فرانسه میرود.
با خواندن داستان دوشهر، شما اطلاعات کاملی دربارۀ انقلاب فرانسه و جزئیات اجتماعی و سیاسی آن به دست میآورید. در عین حال، سرگذشت «لوسی»خانم را هم که زندگی خود، پدر، همسر و دوستانش با اتفاقات اینانقلاب گره خورده، دنبال میکنید.
من پناهنده نیستم
کسی نیست که نداند رهبر انقلاب طی همۀ اینسالها، چقدر دغدغۀ فلسطین و مردمش را داشتهاند. پس وقتی کتاب داستانی دربارۀ فلسطین، آن هم به قلم کسی که با اینسرزمین پیوند و خویشاوندی دارد، چاپ شود، حتماً مورد توجۀ ایشان قرار خواهد گرفت.
اینکتاب، روایت زندگی یکخانوادۀ فلسطینی است که جور اسرائیلیها، ناچار به کوچشان کرده و «رضوی عاشور»، نویسندۀ مصری که همسری فلسطینی هم دارد، آن را نوشته است. داستان از زبان «رقیه»، مادر خانواده روایت میشود و بسیار جذاب و پرکشش است.
خورشید در سایه
کتاب مورد علاقه دیگر رهبر انقلاب «خورشید در سایه» نام دارد و زندگینامۀ «شهیدحاجعماد مغنیه» است؛ شخصیت مورد علاقۀ حضرت آقا.
خورشید در سایه، کتابی ۳۶۶صفحهای است که «الهه آخرتی» آن را در سهبخش زندگینامه، تصاویر و ضمائم نوشته و تنظیم کرده است.
حتماً یادتان هست که شهیدعماد مغنیه که بیشتر به نام «حاجرضوان» میشناختندش، یکی از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان بود که صهیونیستها سالها به دنبال ترورش بودند. او سرانجام در سال ۱۳۸۶ در سوریه به شهادت رسید.
قصه های خوب برای بچه های خوب
رهبر معظم انقلاب سال 86 در سفر به یزد وقتی متوجه میشوند که در میان جمع، مهدی آذریزدی، نویسنده این مجموعه، نیز حضور دارد، میفرمایند:
«من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آنوقتی که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههای خوب برای بچههای خوب» - من رفتم تورق کردم. بچههای ما داشتند به دوران مُراهقی - یعنی نزدیکی به بلوغ - می رسیدند، دوره هم دورهی طاغوت بود و همهی عوامل در جهت گمراهسازی ذهن و دل جوان حرکت می کرد.
من دلم می خواست چیزی باشد که جوان های ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلی بود. بنده فهرست پیشنهادی کتاب می نوشتم و بین جوان های دانشجو و دانشآموزهای سطوح بالای دبیرستان ها پخش می شد، اما برای بچههای کوچک، دستمان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش می گردم.
به نظرم دو جلد یا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمیدانم، یادم نیست - درآمد؛ بتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و برای فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. خواستم این حقشناسی را من به نوبهی خود کرده باشم.
بینوایان
ایشان در گفتوشنودی صمیمانه با جوانان و نوجوانان در 14 بهمن 76 ضمن اشاره به سنت رایج کتابخوانی در خانوادهشان و تأثیر پدر و مادر بزرگوارشان در کتابخوان کردن فرزندان، به برخی از کتابهایی که در دوره نوجوانی و جوانی مطالعه کردند، اشاره میفرمایند. ایشان همچنین در پاسخ به پرسشی درباره معرفی و توصیه خواندن چند کتاب به نوجوانان و جوانان میفرمایند:
«من نمیخواهم به بچهها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلّفین را بگویم. مثلاً یک نویسنده معروف فرانسوی هست به نام «میشل زواکو» که کتاب های زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره خواندم.
یا نویسنده معروف فرانسوی «ویکتور هوگو» من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.
انتهای پیام/