به گزارش برنا؛ حضرت فاطمه زهرا(س) در دین اسلام جایگاه بسیاری رفیعی دارد و به ویژگیهای متعددی ممتاز است، آن حضرت معصومه است و ۱۱ امام شیعه از نسل ایشان هستند، سوره و آیاتی از قرآن همچون سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در حق آن حضرت و همسر و فرزندانش نازل گردیده است و دوستی و دشمنی با آن حضرت به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر(ص) است و همچنین مطابق با روایتی از پیامبر اکرم(ص) آن حضرت سیدةنساءالعالمین (بزرگبانوی زنان جهانیان) است.
امام صادق در قسمتی از روایتی که در حال بیان بخشی از فضائل حضرت زهرا(س) است میفرمایند: «وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُوَلُ؛ و سدههاى نخستین بر شناخت او گذشت.»(امالی طوسی، ص۶۶۸) که برای این روایت چند معنا نقل شده است؛ بعضی گفتهاند مقصود آن است که هیچ پیامبری نیامده است مگر اینکه به برتری صدیقه طاهره(س) اقرار کرده است و یا عدهای دیگر گفتهاند مقصود آن است که معرفت حضرت صدیقه(س) بر امتهای پیشین فرض و واجب بوده است، اما به نظر میرسد اگر این روایت را در طرف مقابل یک گفتوگو با روایت مشهور اهلسنت که از قول پیامبر(ص) چنین نقل کردهاند که « خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی ...» (صحیح بخاری،ج۶، ص۷۵) قرار دهیم، شاید بتوانیم نتایج دیگری نیز بگیریم.
وجوه مختلف معنای فعل«دَارَتِ»
در روایت اول به قرینه روایت صحیح بخاری میتوانیم قرون اول را، قرن اول اسلام در نظر بگیریم، از طرف دیگر برای معنای فعل«دارت» چند معنا بیان شده است؛ «دار» به معنای چرخیدن، تغییر جهت دادن، منتشر شدن، بر سر زبانها افتادن و ... است. حتی در مواردی «دار» به معنای شعلهور شدن نیز آمده است مثل آنجایی که میگوید:« دارت الحرب» یعنی جنگ شعلهور شد. ابنفارس در ذیل ماده «دور»، مینویسد:« الدال و الواو و الراء اصل واحد یدل علی احداق الشی بالشی من حوالیه» یعنی چیزی چیز دیگری را از اطرفش در بر بگیرد. حال میتوان روایت را به این شکل معنا کرد: بر پایه شناخت او(حضرت صدیقه کبری) صدر اسلام دور میزند و یا بر پایه شناخت او صدر اسلام و قرون اول بر سر زبانها میافتد یا بر پایه شناخت او، شناخت صدر اسلام بنا شده است.
در واقع امام صادق(ع) در حال بیان این مطلب هستند که اگر وجود فاطمه زهرا(س) و نقش ایشان در تاریخ صدر اسلام مورد توجه قرار نگیرد در واقع شناختی از ابتدای تاریخ اسلام وجود ندارد. اهلسنت از روایت «خیر الناس قرنی» استفاده کردهاند که مقصود آن است که بهترین قرن بودن این سالها به دلیل حضور صحابهای است که مُصاحب رسول خدا(ص) بودهاند. این در صورتی است که امام صادق(ع) میخواهند با مطرح کردن نام فاطمه زهرا(س) و ارتباط آن با تاریخ صدر اسلام، واقعیت صحابه را نشان دهند و قضایایی را که برای حضرت زهرا(س) اتفاق افتاد را دوباره به یک نحوی بازخوانی کنند.
در واقع اختلاف اساسی که میان تشیع و اهل سنت موجود است درباره امامت و خلافت است و درگیریهای صدر اسلام و پس از پیامبر(ص) در اینباره بوده است و دو سوی این درگیری به نحوی به حضرت زهرا(س) مربوط هستند. طرفی به شکل سلبی و طرف دیگر به شکل ایجابی. به این دلیل است که شناخت اتفاقاتی که حول حضرت زهرا(س) افتاده است در شناخت تاریخ صدر اسلام بسیار مهم است، اما مصادر اهل سنت درباره این اتفاقات به صورت مستقیم ساکتند. ولی گاه در لابلای کتبشان مطالبی موجود است که نشان از اتفاقی بس ناگوار دارد، بلاذری در انسابالاشراف مینویسد: «سپس عمر همراه با فتیله(آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، میبینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟» در منابع اهلسنت سخنی از آتش زدن خانه حضرت زهرا(س) نیست، اما در بعضی از کتب همچون تاریخ طبری مطلبی آمده است که عمق فاجعه درگیریهای بعد از رحلت پیامبرخدا(ص) را به نمایش میگذارد؛ در نقل طبری آمده است که ابوبکر از چند امر ابراز ندامت کرد که اولین آنها برگشودن بیت فاطمه بوده است. این مطلب نشاندهنده یک درگیری است که منابع اهل سنت از آن ساکتند، اما به هر تقدیر اعتراف ابوبکر نشاندهنده آن است که درگیریهای سختی در خانه فاطمه(س) رخ داده است. اما چرا فاطمه(س) این قدر مورد مخالفت هیئتحاکمه و غاصبین خلافت بوده است؟
در روایتی که در «المصنف» ابنابیشیبه آمده است به نقش فاطمه(س) و حساسیت غاصبین خلافت نسبت به ایشان میتوان پی برد؛ او مینویسد هنگامی که با ابوبکر بیعت شد علی و زبیر بر فاطمه (س) وارد شدند تا با او مشورت کنند (المصنف،ج۸،ص۵۷۲) مشورت گرفتن علیبنابیطالب از حضرت زهرا(س) خود نشاندهنده نقش اساسی ایشان در آن زمان است، در ادامه روایت آمده است هنگامی که این خبر به عمر رسید از محل خود خارج شد و به طرف فاطمه(س) رفت و او را مورد خطاب قرار داد و تهدید کرد. این قسمت از روایت نشان میدهد که جاسوسانی از طرف غاصبین برای حضرت زهرا(س) گماشته شده بوده که آنها زود عمر را از این اجتماع آگاه کردهاند و عمر نیز به نقش حضرت زهرا(س) آگاه بوده، و به این دلیل، مستقیم ایشان را مورد خطاب قرار میدهند و ایشان را تهدید میکنند. از مجموع این روایات این مطالب آشکار میشود که مخالفین غصب خلافت، مثل امام علی(ع) و امثال زبیر به سراغ حضرت زهرا(س) میرفتهاند، چون به نقش کلیدی ایشان در این وقایع آگاه بودهاند و غاصبین خلافت نیز به نقش حساس ایشان بر اینکه میتوانستهاند حیلههای دشمنان را بر ملا کنند، آگاه بودهاند. از اینجا میتوان به این نکته پی برد که چرا بر معرفت ایشان قرون اولی در جریانند.