صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

اخبار ویژه جشنواره چهل‌ویکم فیلم فجر؛

وابل، عشق قربانی جبر زندگی

۱۴۰۱/۱۱/۲۱ - ۱۲:۴۲:۴۱
کد خبر: ۱۴۳۴۸۹۴
رقیه محمدزاده کارشناس و مدیر رسانه در خصوص فیلم «وابل» یادداشتی برای خبرگزاری برنا نوشت.

نسرین که از همسر خود جدا شده، به همراه پدرش برای عروسی بهمن از تهران به محل زندگی خانواده اش در نزدیکی روستای کوشک می­رود. خانواده نسرین در اثر زلزله خانه و زندگی خود را از دست داده اند و اکنون در واگن های اسقاطی قطار زندگی می­کنند. تعدادی خانه توسط خیرین ساخته شده و قرار است هر خانواده از زلزله زدگان با شرایطی در آن ساکن شوند. پدر نسرین بنا به ملاحظاتی اصرار دارد که او مجدداً با سعید همسر سابقش ازدواج کند. هر یک از ساکنین منطقه مشکلات و داستانهایی برای خود دارند اما همگی پیرامون عروسی بهمن در تکاپو هستند. در شب عروسی بهمن اتفاقی می افتد و تمام مسیر داستان را تحت الشعاع قرار می­دهد. تورج اصلانی در فیلم وابل (باران سخت و دانه درشت) داستان سرابی که مردم منطقه با آن زندگی می کنند(تعدادی خانه ساخته شده و قرار است آن مردم مالک آنها شوند) را روایت می­کند. وابل داستان زندگی افرادی در جامعه را تصویر می کند که عشق وتشکیل خانواده در میان آنها مفهوم واقعی خویش را از دست داده است، ایشان ازدواج می کنند تا خانه دار شوند. فقر و بی خانمانی، سبب شده آنها داشتن سقف بالای سر را همانند اکسیژن ضرورتی اجتناب ناپذیر بدانند. داستان نشان می دهد که نسرین با اینکه به مرتضی علاقمند است و دوست می دارد با او ازدواج کند برای امنیت و آرامش دخترش رها می پذیرد که با شروطی، مجدداً به عقد سعید (قاچاقی و بی مسیولیتی) دربیاید. درناک ترین نکته ای که در فیلم وابل (به معنای باران سخت) مشاهده می شود، جایگزین شدن نیازهای مادی اولیه به جای حیاتی ترین ابعاد روحی انسان است. در مرور سطوح هرم مازلو که پنج سطح نیازهای انسان را معرفی می کند، انسانها برای رسیدن به خودشکوفایی و خود انگیزشی در آخرین و بالاترین نقطه هرم نیازمند داشتن نیازهای زیستی در نخستین لایه آن هستند. اما وابل نشان می­دهد آدمیان در اثر سختی ونداری به جایی می رسند که اولین سطح این نیازها برای ایشان قله دستاوردی و بالاترین هدف قرار می­گیرد. ضرورت تامین خانه به حدی است، که پدر نسرین، بهمن و مرتضی، برای از دست ندادن این فرصت رفتار انسانی را به کنار گذاشته و در شرایط بحرانی تصمیم بسیار نادرست می گیرند.

فیلم وابل درکنار بازنمایی شرایط اجتماعی مردم منطقه، تصویر از زنان ساکن را نیز نشان می دهد. زنانی که قربانی شرایط ناخواسته فرهنگی و اجتماعی اقتصادی شده اند. مادر نسرین و بهمن زمین گیر است و به شدت بیمار، بیماری چهره او را دگرگون­کرده است. مرجان به جبر و بدون عشق با بهمن ازدواج می کند. زن دیگری نیز به سبب شرایط ناخواسته  با مردی پیر ازدواج کرده است، او به استقلال زندگی نسرین غبطه می خورد. نسرین با بازی آزاده زارعی کاراکتر اصلی زن در فیلم است، او با اینکه لزوماً تحصیلات دانشگاهی ندارد زنی قوی است. نسرین در تهران با کار در شیشه گری برای بهتر کردن زندگی تنها دخترش رها کوشیده است. این مادر جوان، که برای آرامش رها از سعید جدا شده، سختی و دشواری زیستن به عنوان زن مطلقه را به جان خریده است و تلاش می کند بتواند زندگی مستقلی را برای فرزند خویش تدارک ببیند. در این راستا موانع و مشکلاتی که عرف و جامعه بر او تحمیل می کنند مقابله می­کند. بازی روان و باور پذیر نسرین سبب همذات پنداری وهمراهی مخاطب با او و مشکلاتش می شود. نسرین به عنوان دختر، نسبت به مادر خویش مهربان است و علیرغم مخالفت با پدر خویش به او احترام می گذارد. او به عنوان مادر رها را با همه کاستی ها زندگی خویش نگهداشته و به خاطر او حتی راضی به ازدواج مجدد با پدر رها می شود. آینده نسرین اگر به جبرِ ازدواج مجدد با سعید برای خانه دار شدن، رضایت ندهد چیزی جز سرانجام دردناک مادرش تاجی نخواهد بود. تاجی، نسرین و رها همگی قربانی شرایطی سخت و غیر قابل تغییر هستند که آنها را به تدریج از خویشتن خویش تهی کرده و به مردگانی مجبور به جبر فقر مبدل کرده است. فیلم وابل روایتگر زندگی انسانهایی است که همانند بهمن در میان چندراهی زندگی حیران و سرگردان رها شده اند. در بخش های مختلف فیلم روایت به صورت کابوس هایی ناتمام در ذهن بهمن که در مخمصه ای سخت گرفتار شده نمایش داده می شود.

 تصویر بازنمایی شده از مردان و نقش های ایشان در فیلم وابل واقعا قابل تامل است. پدر نسرین مردی است که به اعتقاد خویش نگران فرزندان خود است اما زندگی ایشان را به سبب تشخیص غلط معامله کرده است. سعید همسر سابق نسرین مردی بدون مسیولیت و غیرقابل اتکا بوده، برادر نسرین نیز کار و زندگی خوبی ندارد، مردی که گواهینامه ندارد و بدون ملاحظه پشت ماشین می نشیند. مرتضی و سایر مردان تصویر شده نیز هر یک مصدایقی از نمونه های نشان داده شده هستند. مردان فیلم وابل هیچکدام مردان همراه و تکیه گاه برای زنان نیستند، نه پدرخوبی هستند، نه برادرخوب، نه شوهر خوب. زنان نیز جز قربانیانی برای تامین نیاز زندگی نیستند.

خانواده نیز هیچ هویت و ماهیتی ندارد و تنها خانه است که محور و مبنای زندگی است. فیلم نامه خوب و بازی  باور پذیر بازیگران درکنار توجه به خصوصیات و جزییات زندگی جامعه ای که داستان در آن به وقوع پیوسته است سبب همراه مخاطب با اثر و همذات پنداری و درک پیام آن شده بود.

انتهای پیام/

نظر شما