صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در گفت وگو با برنا:

پژوهشگر دانشگاه ویرجینیاتک: آمریکا به دنبال تغییر رفتار ایران در برجام بود/ نابودی اهداف امریکا با همراهی ایران، چین و روسیه

۱۴۰۱/۱۱/۲۷ - ۱۳:۵۳:۵۸
کد خبر: ۱۴۳۷۶۱۳
یوسف عزیزی پژوهشگر سیاستگذاری عمومی دانشگاه ویرجینیاتک واشنگتن معتقد است که ایران به واسطه برجام، در رویکرد هسته‌ای تغییر رفتار داده است.

به گزارش خبرنگار حوزه نفت خبرگزاری برنا، یوسف عزیزی پژوهشگر سیاستگذاری عمومی دانشگاه ویرجینیاتک واشنگتن است.

با توجه به اهمیت موضوع برجام و سیاست آمریکا در مقابل ایران و وضعیت بازار انرژی و نفت و گاز دنیا با این پژوهشگر سیاست گذاری عمومی و محقق و پژوهشگر دانشگاه ویرجینیاتک امریکا گفت وگو کردیم. 

اظهارات وی در گفت وگو با خبرنگار گروه اقتصادی خبرگزاری برنا در ۲ بخش به مخاطبان ارایه می شود که بخش اول به شرح زیر است:

برنا: نظر شما در مورد برجام چیست و آیا برجام یک توافق اقتصادی است یا امنیتی یا ترکیبی از هر دو؟

عزیزی: در مورد ایران، همانطور که گفتمان دولت آقای روحانی و آقای ظریف از سال 92  مشخص بود، متهم کردن ایران به عنوان بازیگر بد صحنه بود. زیرا از دیدگاه آن‌ها ایران توانایی مذاکره نداشت و اقدامات مناسبی را از نظر بازیگران بین‌المللی برای امنیت، صلح و ثبات بین الملل انجام نداده بود.

پس شما می­‌بینید یک سیر بلند بالایی از مقصر جلوه دادن ایران و اهداف متفاوت و مسیرهای متفاوتی را رفتند و برجام نیز نتوانتسند پاسخ مناسبی به ملاحضات آقایان ظریف و روحانی باشد.

بگذارید اول به ماهیت برجام برای طرف آمریکایی بپردازیم و از داخل آن اتفاقاً خیلی از مسائل در مورد ایران هم به دست خواهد آمد. آمریکایی­‌ها مخصوصاً در دولت اوباما با استفاده از تجربه‌­ی 30 ساله خود در دوران انقلاب اسلامی و مخصوصاً آن خرابکاری بزرگ بوش، یعنی حمله به افغانستان و عراق فهمیده بودند که  با این کارها دروازه­‌های شرقی و غربی ایران را باز کنند.

ایران برای چندین قرن در فضا خود محبوس شده بود و در حقیقت توسعه ایران و گسترش نفوذ ایران از آن زمان شدت بسیار بالایی گرفت. تا قبل از رژیم صدام حسین در سمت غرب، رژیم طالبان در سمت شرق مرزهای ایران، مشکلات امنیتی می‌توانستند به وجود بیاورند که در عمل توانایی آن اقدامات را نداشتند لذا ایران آزادی عمل پیدا کرد.

درست است که دولت بوش اهدافی برای حمله به ایران هم داشت و طرح­‌های آن‌ها روی میز بود اما به خاطر رشادت‌­های مقاومت عراق و خود سردار سلیمانی و کسانی مثل ایشان، ماشین جنگی آمریکا در عراق به گل نشست. حتی دولت بوش در دوره دوم خود درصدد بود به ایران روی خوش نشان دهد.

اما دولت اول احمدی نژاد در سال‌­های اول روی خوش نشان نمی‌­داد و قصد داشت دست ایران را پرتر کند. دولت اوباما از این تجربیات درس خوبی گرفته بود و قصد داشت با ایران وارد یک معامله شود. اما این معامله به معنای معامله اقتصادی نیست. این معامله به معنای فراموش کردن تمام اتفاقاتی که در گذشته بین این دو کشور و تاریخ دو ملت و دو نظام آمده است.

برنا: دکترین اوباما در مقابله با ایران چه بود؟

عزیزی: زمانی که اوباما سر کار می­‌آید، می­‌خواهد یک نگاه دیگری نسبت به ایران داشته باشد، در همان زمان­، اعلام رسمی سیاست خارجی آمریکا می‌­شود و آمریکا باید به سمت شرق توجه کند. زیرا مشکل اصلی امنیتی آمریکا در دهه­‌های آینده چین هست.

چین تنها رقیب هم تراز آمریکا در سیاست جهانی خواهد بود و بنابراین آمریکا به خاطر این درگیر جنگ­‌های خاورمیانه شده بود، هزینه‌­های زیادی را در جنگ‌­های خاورمیانه پرداخت می­‌کرد و خود دولت­‌های آمریکا می‌­دانستند که راه فراری از این جنگ‌­ها وجود ندارد.

این جنگ­­‌ها فقط باعث شد که ایران قدرت بگیرد و در واقع جان، مال، انرژی و پول آمریکایی‌­ها در این جا هدر رفت. بنابراین اوباما یک سیاستی داشت که این سیاست به نام اوباما دکترین شناخته می‌شود.

مصاحبه مفصل اوباما با مجله اتلنتیک هست که توضیح می­‌دهد یکی از دلایل این نگاه به ایران و تعامل با ایران این بوده که بتواند یک موازنه قوا را در خلیج فارس، بین ایران، عربستان و در خاورمیانه بین ایران، عربستان، ترکیه و اسرائیل به وجود بیاورد. تا آمریکا بتواند با ایجاد این موازنه قوا نیرو و امکانات خود را به سمت شرق آسیا بچرخاند. این سیاست هم سیاست غریبی نیست. سیاست دو ستونی نیکسون بود، زیرا زمانی که نیکسون با شاه رفیق بود این سیاست را داشتند.

برنا: منظور از سیاست موازنه قوا چیست؟

عزیزی: یعنی سیاست موازنه قوای منطقه­ توسط قدرت­‌های بزرگ، این سیاست نیز به این دلیل ایجاد می‌شود که قدرت­‌های بزرگ به جای درگیر شدن مستقیم در برقراری صلح و ثبات، در یک منطقه نیروهای خود را معطوف به آن کنند و رقابت جهانی قدرت­­‌های بزرگ در آن جا شکل بگیرد.

بنابراین نکته‌­ای که در مورد اوباما وجود داشت، متوجه این موضوع شد که قدرت ایران در منطقه حذف شدنی نیست و مجبور است ایران را به سمت یک همکاری و تعامل امنیتی بکشاند.

لذا مسئله این بود که رابطه با ایران رابطه آسانی نبود. اولین راهی که برای ورود به بحث مذاکرات با ایران وجود داشت بحث هسته‌­ای بود. چرا بحث هسته‌­ای بود؟ زیرا اگر بین ایران و آمریکا تنها پرونده­ای که قابلیت اجماع قدرت­‌های جهانی روی آن در سازمان ملل، مخصوصاً روسیه، چین و کشورهای اروپایی وجود داشت، همین بحث پرونده هسته‌­ای ایران بود.

دولت اوباما به این درک رسیده بود که بدون همراهی چین و روسیه، هر گونه فشار به ایران نمی‌­تواند به هدف ختم شود. برای آمریکا­هایی که به دنبال مهار ایران هستند. همان سیاستی که در مورد شوروی هم در دوران جنگ سرد داشتند و سیاستی که تا حدی در مقابل چین دارند.

سیاست مهار ایران در دولت­‌های مختلف آمریکا ثابت است و تنها تغییر استراتژی می‌دهند یعنی استراتژی­‌های آن‌ها ممکن است تغییر کند اما هدف کلی که مهار ایران بوده تغییر نمی‌­کند. لذا اوباما هم دنبال مهار ایران بود. در مورد مهار ایران یک طیفی آن طیف تندرو است مثل جان بولتن که اگر بشود به تغییر رژیم هم فکر کنیم برویم و روی این تغییر رژیم فکر کنیم و برای آن برنامه­‌ بگذاریم.

بنابراین بخشی از بدنه سیاسی آمریکا، سازمان‌­های جاسوسی آمریکا، کنگره آمریکا همیشه به دنبال این هدف بوده است حتی اگر سران آمریکایی بگویند نه رژیم چنج نمی­‌خواهیم اما حتماً برای این مسئله فکر و برنامه و هدفگذاری می­‌کنند.

اما نکته‌­ای در مورد مهار ایران هست برای بدنه اصلی تصمیم‌­گیری آمریکا بعد از این که متوجه قدرت ایران چه از نظر داخلی و چه از نظر منطقه­‌ای شدند بحث رفتار ایران هست. یعنی اگر بتوانیم تغییر رفتار ایران را ایجاد کنیم و به دست بیاوریم این بزرگترین دستاورد است.

این تغییر رفتار منطقه‌­ای، موشکی، امنیتی هست، این‌ها اهداف اصلی است. بحث­‌های حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا صرفاً به عنوان یک ابزار است. اما آقای اوباما دنبال این بود که چگونه می­‌تواند رفتار ایران را در حوزه هسته­‌ای، موشکی، منطقه­ای تغییر بدهد و البته موفق هم بود.

برنا: برجام چه ارتباطی با تغییر رفتار ایران داشت؟

عزیزی: برجام اولین قدم برای تغییر رفتار ایران در این سه حوزه بود و موفق هم شد. حداقل در حوزه هسته‌­ای توانست رفتار ایران را تا حدی تغییر بدهد، در یک چارچوب مشخصی بیاورد، تحت نظارت‌­های شدید بیاورد.

بنابراین برای آمریکایی­‌ها بحث اصلی بحث اقتصادی از اول نبود. یعنی آمریکا اگر حوزه اقتصادی برای آن‌ها اولویت اول بود باید بسیاری از تحریم‌­های دیگر که باعث می­شد شرکت­‌های آمریکایی نتوانند در ایران سرمایه‌­گذاری کنند را معلق می­‌کردند یا حداقل با دستور اجرایی رئیس جمهور جلوی آن‌ها می‌ایستادند.

در حقیقت تحریم­‌های یک جانبه آمریکا بر ضد ایران روی پای خود مانده بود صرفاً تحریم­‌های ثانویه، تحریم‌­هایی که روی کشورهای دیگر برای سرمایه‌­­گذاری و مبادله با ایران بودند آن هم در بخش تحریم‌های هسته­ای لغو شد.

آیا آمریکا اصلاً به فکر بحث اقتصادی نبود؟ چرا آمریکایی‌­ها به واسطه کشورهای اروپایی در زمینه صنایع هواپیمایی و مسائلی مثل این‌ها بود که به صورت خیلی قطره چکانی از اقتصاد بین‌الملل و فضای اقتصاد بین‌الملل به جامعه ایرانی تزریق شود.

مثلاً ماشین‌­های خیلی با کلاس‌­تری وارد شود، نفت فروش رود، ارزی داخل بیاید. نفت هم بیشتر به سمت همان بازارهای غربی فروش برود و خیال آن‌ها از بحث امنیت انرژی بیشتر باشد هم این که یک مقدار وضعیت ایران بهتر شود و نشان بدهد به ایران که اگر در پرونده‌­های مختلف با آمریکا راه بیایید وضعیت اقتصادی شما می‌­تواند بهتر شود و این باعث شود که مردم تغییر رفتار بدهند.

انتهای پیام/

نظر شما