به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر برنا؛ سالها می گذرد تا یک بازیگر با تمام سوابق بازیگریش بتواند در دل قصه های تکراری و سوژه های دم دستی به نقشی متفاوت دست پیدا کند .ایفای برخی از نقش ها برای یک بازیگر تا سال ها می تواند در ذهن مخاطب ماندگار شود و این شانس حرفه ای معمولا برای هر بازیگری بیش از چند بار رخ نمی دهد طبیعی است که در این شرایط اگر بازیگر بتواند از این فرصت نهایت استفاده را ببرد ، برده کرده است.
امین میری بازیگری نقش ابوخالد را شاید با سریال «سقوط» بیش از تجارب سابقش که در عرصه بازیگری کم هم نیستند بشناسید او در ایفای یک نقش ترسناک و خاکستری آن قدر متبحر عمل کرد تا تمام آنچه در اهداف سریال برای نمایش یک شخصیت داعشی مد نظر است به مخاطب منتقل شود. میری اهل زاهدان و کارش را با تئاتر شروع کرده است اما در کارنامه اش همکاری با کارگردانان بزرگی دیده می شود که همه آن در گفت و گویی مفصل ویژه روزهای پایانی سال و نوروز 1402 در خبرگزاری برنا از نظرتان می گذرد.
(بخش اول این گفت و گو که بیشتر پیرامون حضور این بازیگر در سریال «سقوط» است در ذیل می آید)
به رغم اینکه سالهاست در دنیا تئاتر و حتی سینما مشغول کار هستی و حتی با کارگردان نامداری کار کردی اما نقش ابوخالد در سریال سقوط را می توان نقطه عطف کارنامه تو قلمداد کرد. اگر موافق باشی گفت و گو را با سوابق کاریت و شروع فعالیت حرفه ایت در عرصه بازیگری کلید بزنیم؟
من متولد 5 اسفند58 زاهدان هستم و از سال 72 کارم را با تئاتر شروع کردم و در چند نمایش کارگردانی و بازیگری را تجربه کردم . حوالی سال 86 که به تهران آمدم تا امروز جسته و گریخته مشغول کار بودم . سال 1384 بدون هیچ تجربه ای در عرصه بازیگری برای دوربین ، برای سریال مختارنامه جلوی دوربین آقای میرباقری رفتم
و دو نقش کوتاه بازی کردم و بعد از آن سریال«ناری گل» کار آقای سلیمان تاج را در یاسوج بازی کردم . سال 86 کار آقای جلیل سامان که یک فیلم سینمایی بود را بازی کردم که هیچ وقت هم اکران نشد و بعد از آن به دلیل کرونا در شرایط بسیار سختی مانند اکثر بازیگران تئاتر و سینما روزگار سپری کردم. نقش های کوتاه و بلند بسیاری را در آثار مختلف تجربه کردم. از «آینه های روبرو» گرفته تا همکاری با آقای میرکریمی و آقای تبریزی و سریالی که همچنان توقیف است و فیلم «عصبانی نیستم» را با آقای درمیشیان کار کردم و« بادیگارد» با آقای حاتمی کیا یکی دیگر از اتفاقات ویژه کارنامه کاری من بود و البته فراموش نکنید که کار با بهروز شعیبی هم تجربه ای در نوع خودش متفاوت بود.
نوع بازی تو و البته جنس ویژه ای که در کارت ملموس است مشخصا انتخاب یک کارگردان خاص برای یک فیلم خاص است...
در فیلم «شبی که ماه کامل شد» این اتفاق رخ داد. برای نمایش «آبی مایل به صورتی» روی صحنه بودم که خانم نرگس آبیار من را خیلی تصادفی آنجا دیدند و قرار شد با عنوان دیگری با ایشان همکاری کنم.
دوستی پیام داد که برای مشاور لهجه خانم آبیار در فیلم جدیدشان فردی را می خواهند که به این فضا اشراف کامل داشته باشد. زمانی که قرار گذاشتیم شب قبلش خانم آبیار اجرای من را آمده بودند و دیده بودند ،قراری که گذاشتیم برای مشاور لهجه بود اما بعد فهمیدند که من دیشب نقش پیرمردی را در آن نمایش بازی می کردم ،آنجا بود که نقش دایی نورالدین را برای من در نظر گرفتند تا در فیلم «شبی که ما کامل شد» در کنارشان باشم و البته مشاوره هایی هم روی دیالوگ ها بدهم و حساسیت هایی که منطقه روی لحن ، دیالوگ و زبان کاراکترها داشت را روی فیلمنامه یادآوری کنم.
در ادامه خیلی ها متوجه شدند من بچه زاهدان هستم و آن اتفاقی که تو می گویی رخ داد.
گریم روی صورت تو خوب می نشیند!
این قابلیت چهره را قبول دارم که صورتم با گریم کاملا عوض می شود.
به نظرم برای سریال سقوط انتخاب مهدویان بودی ، درست است؟
بله، به رغم اینکه هیچ مراوده و شناختی از قبل با آقای مهدویان نداشتم ایشان من را انتخاب کردند و البته کیومرث مرادی هم در این کار انتخاب بازیگر و بازی گردان بود که از قبل همدیگر را می شناختیم و تجربه تئاتری داشتیم. جالب است بدانید برای سریال سقوط دنبال بازیگر خارجی بودند رایزنی هم کرده بودند برای این نقش ولی قرعه به نام من خورد.
همان ابتدا که فیلمنامه را خواندی می دانستی چه اتفاقی قرار است برای تو در این سریال بیفتد؟
فیلمنامه را که کامل نخواندم اما سیناپس را خواندم.
نترسیدی که نقش خطرناک باشد ...
نقش جذاب و چالشی بود، من اصولا به نقش اینگونه نگاه نمی کنم که تماشاگر می تواند از کاراکتر متنفر شود یا نقش آن قدر منفی باشد که نتوان آن راتحمل کرد بیشتر به جایگاه دراماتیک کاراکتر فکر می کنم. بارها نقش های منفی و مثبت بازی کردم ، گاهی یک پدر مهربان و عاشق بودم و گاهی مثل ابوخالد.
در فیلم «بدون قرار قبلی » که یک پدر خوب وعاشق بودم ، در «هناس» هم یک نقش متفاوت و دایی نورالدین هم که خب خیلی مثبت بود . اصولا در سریال ها منفی بازی کردم و در سینما بیشتر مثبت بوده ام.
خیلی ها دوست دارند بدانند که ابوخالد چگونه شکل گرفت و چگونه به این کاراکتر عجیب و غریب و البته پر از سیاهی های شخصیتی نزدیک شدی؟ بی تردید گریم بخش مهمی از مسیر تو را هموار کرد...
درست می گویی ؛ گریم که بسیار موثر بود. از ابتدا قرار بود که نقش شبیه ابوبکر بغدادی باشد.همه گریم بجز چشم به همین منوال بود. بیشتر فیلم های مستندی که از ابوبکر بغدادی بود را دیدم و البته یکی دو تا فیلم جدید هم که برای داعشی ها ساخته شده بود را نگاه کردم ، واقعیت را بخواهید چیزی از آنها نگرفتم و بیشتر تلاش کردم نقش را بسازم. یکی از سختی های این نقش بحث زبان و لهجه بود.
لهجه پاکستانی به آوا و لحن شما در زاهدان کمی البته نزدیک است؟
بله، البته من باید همزمان با چند زبان صحبت می کردم از عربی و فارسی گرفته تا انگلیسی و فرانسه که گاهی باید آن را با لهجه پاکستانی ادا می کردم .من نقش پاکستانی را که اردو صحبت می کند قبلا بازی کردم ، نقش کوتاهی بود ، یک افسر با لهجه پاکستانی که خب با توجه به دوستان هندی و پاکستانی که در زاهدان زندگی می کنند به این آوا نزدیک شدم اما اینجا همه چیز متفاوت بود. چون گاهی باید زبان انگلیسی و فارسی را با زبان اردو مخلوط می کردم ، گاهی همزمان انگلیسی صحبت می کردم و با لهجه پاکستانی ، عراقی، عربی صحبت می کردم که خودش در میان دیگر زبان های عربی لهجه و زبانی متفاوت بود. حفظ راکورد شخصیت به خصوص در بحث لحن و صدا و لهجه کار راحتی نبود به خصوص اینکه گاهی در یک سکانس همه این موارد باید لحاظ می شد.
البته این اتفاق با تسلط تو انصافا رخ داد؟
خودم مدام نگران این ماجرا بودم تا اینکه چند نفر از پاکستان برای من پیغام فرستادند و خیالم راحت شد. خانمی که 9 سال آنجا زندگی می کرد پیام داد که نقش و لهجه در آمده است و حتی پاکستانی ها هم متوجه این تبحر تو در اجرا شدند.
کی متوجه شدی که نقش درآمده است و آن اتفاقی که باید در سریال سقوط رخ دهد برای شخصیت ابوخالد رخ داده است ؟
باور کن زمانی که قسمت آخر داستان پخش شد. (می خندد)
نقش آن قدر زیر و زبر و ویژگی های عجیب و غریب داشت که بازیگرش تا لحظه آخر نگران این باشد که شاید کاراکتر گل درشت شود یا در نیاید؟
خیلی با خودم نگران بودم ولی بچه های سریال خیلی انرژی می دادند، چه آقای پهلوان زاده و چه کیومرث و حتی آقای مهدویان ودیگر همبازی ها و بازیگران سریال معتقد بودند کار درآمده است. اما باز می گویم و تاکید می کنم که خودم نگران بودم. بعد از اینکه هر قسمت پخش می شد می رفتم و کار را می دیدم تا خیالم راحت شود که آیا نقش درآمده است؟ یا خیر؟ ریزه کاری ها درست از کار در آمده است؟ آیا به آنچه کارگردان می خواهد نزدیک شده ام؟ نقش قابل باور شده است؟بهرحال نقش ابعاد متفاوتی داشت که کار را برای بازیگر به شدت سخت می کرد. رک و بی پروا بگویم رسیدن به داعش برایم سخت نبود چون اخیرا اتفاقاتی به چشمم خورده است که شاید از داعش بدتر بودند.
به عنوان کسی که سبقه تئاتری داری و از محیطی می آیی که پیدا کردن شخصیت را بر اساس قواعد نمایشی روی صحنه بلد هستی در مورد رسیدن به یک کاراکتر خاکستری مایل به سیاه که فیلمنامه و تیم تولید می خواهد چگونه و با چه رویکردی رخ داد؟
نکته ای که در نقش ابوخالد وجود داشت این بود که خوب نوشته شده بود ، دیالوگها و موقعیت هایش در فیلمنامه آن قدر درست بود که بخش خاکستری بودن را از یک جایی تو حس می کنی! ابوخالد از جایی در کار عاشق آن دختر می شود و دیگر ابعاد انسانی او هم کم کم خودش را نشان می دهد و حتی جایی می گوید تو متوجه عشق من شده ای بی پروا حرف می زنی!
یا آنجایی که دختر را به زندان می فرستد به مامورش می گوید که فقط او را بترسان! و اذیتش نکن و اینها یعنی بهرحال هر کاراکتری منفی که زاده نشده و از اول فطرتش که سیاه نیست و حتما او هم اعتقادی دارد و مطمئن هست که کارش درست است و شاید جاهایی هم نیروهایش را گول می زند و بازی می دهد و دست روی نقطه های اعتقادی آنها گذاشته است. احساس کردم که این نقش منفی می تواند جایی هم به عنوان یک انسان رفتارهایی درست داشته باشد و به همین دلیل است که شما در سکانسی می بینید که بچه را زیر نگرفت به نظرم دید و زیر نگرفت. دنبال جریان دیگری دارد می رود و ...
در آن سکانس حس اینکه کلاه رفته سرش را بازی می کردی و این حرص و طمع انسانی در صورت و سبک بازی ات مشهود بود؟
بله ، بخشی از آن این حس بود که سرش کلاه رفته و تمام فکرش این بود که انتقام بگیرد و همین که اطلاعات او به سرقت رفته بود هم نگرانش کرده بود .ولی سعی کردم در اجرا و در نگاه هایی که با آیسان داشتند فقط هوس انگیز نگاهش نکنم چون این آن چیزی نبود که قرار بود در سکانس رخ دهد. بجز اولین بار بقیه برخورد او با آیسان همراه با حس بود و فقط یک رفتار غریزی در آن وجود نداشت و طبیعتا بازیگر در چنین سکانسی باید باور تماشاگر را نیز برای آنچه واقعیت صحنه است به دست آورد.
پس باید بگوییم رسیدی به اینکه آن را آدم سیاه سیاه نبینم تا بتوانم واقعیت ابوخالد را بازی کنم؟
بله، دقیقا، اتفاقا من دوست داشتم خلوتی از او در این سریال داشته باشم و در خلوتش او که می داند به خاطر چهره زشتش کسی به او علاقه ای ندارد را هم بازی کنم.
شاید رمز موفقیت تو این بود که به این آدم نزدیک شدی و او را برای خودت کردی و به این ترتیب کاراکتر جای خودش را در سریال هم پیدا کرد...
نقش ابوخالد از آن دست نقش هایی بود که نمی فهمیدی تماشاگر نسبت به کاراکتر چه ری اکشنی نشان می دهد! و من به این مسئله فکر نمی کردم که مخاطب از او خوشش می آید یا نه، ولی دوست داشتم بازی من درست باشد و تماشاگر می فهمد که در نهایت این بازی است و کافی است تو کارت را جلوی دوربین درست انجام داده باشی!
به نظر خودت این حس و حال را به مخاطب منتقل کردی ؟
بله،
البته کم فحش هم نخوردی؟!
(می خندد) هم فحش خوردم و هم یک جاهایی متوجه شدم که تماشاگر از شخصیتی که ایفاء کردم راضی است. وقتی که بازیگر ری اکشن مخاطبش را می گیرد تو می دانی که چه انرژی خوبی می دهد. باور کن تمام دایرکتم را وقت گذاشتم و خواندم و با مخاطب ارتباط برقرار کردم و حتی هریک از کامنت ها را پاسخ دادم و از این مسئله هرگز خسته نشدم.
از کشورهای دیگر هم ری اکشن داشتی؟
بله، واقعا سریال خیلی مخاطب داشت.
بیرون از ایران کسانی که با این فرقه آشنایی داشته باشند هم با تو ارتباط برقرار کردند ؟
خیلی ها فکر می کردند من داعشی واقعی هستم .
چه کسانی؟
مردم! هم ایرانی و هم غیر ایرانی ! مثلا دوستی داشتم که همسرش فرانسوی بود و فکر می کرد که من داعشی هستم. خیلی ها هم فکر می کردند من بازیگر ایرانی نیستم وداعشی هستم. البته برای بازیگر اینها جذاب هست و حتی عرب ها هم نقش را باور کرده بودند، من درسریال « نجلا» نقش عرب را بازی کرده بودم و لهجه عربی داشتم اما به این حد نبود چون اینجا 70-80 درصد دیالوگ های من عربی بود .
تو برای سریال «نجلا» به اندازه کافی تمرین کرده بودی و این یعنی کار تو در سریال « سقوط» به لحاظ لهجه عربی خیلی هم سخت نبود؟
بله...
اینجا تمرین شده تر صحبت می کردی ؟ مشخص بود که یک صدا یا لهجه و آوایی را نه کپی کردی و نه از جایی برداشت کرده ای؟ در واقع صدا را هم مال خودت کردی؟
وقتی که نقشی با این ویژگی بازی می کنی و قرار است چند زبان را همزمان در اجرایت بیاوری و مراقب باشی راکورد حفظ شود و نقش و صدا و لهجه اش با هم هماهنگ باشند طبیعتا باید مراقبت های ویژه ای در طول سریال داشته باشی، طبیعی است که برای بازیگر نگاه داشتن همه این موارد کار راحتی نیست من هم تلاش کردم این صدا و آوا هم نو باشد و هم آشنا تا تماشاگر آن را از این سریال فقط شنیده باشد اما باورش کند.
ادامه دارد...