صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

بازار صابر کیست؟

۱۴۰۲/۰۲/۲۶ - ۰۷:۲۶:۳۳
کد خبر: ۱۴۷۳۴۱۹
تنها قومی که برابر استحاله فرهنگی و اجتماعی بلشویک‌ها دوام جانانه آورد، تاجیکان بودند که به داشته‌های نیاکان خود دست یازیدند. بازار صابر از جمله مشهورترین شاعران تاجیک است که ایران را قبله‌گاه تاجیکان می‌دانست.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ آنانی که به سرنوشت زبان و ادبیات پارسی و به تبع آن به فرهنگِ عتیق و هم‌روزگارِ پارسی نظرگاهِ بلندی دارند، می‌دانند که فرهنگ ایرانی و گستره زبان پارسی فراتر از تهران و دیگر شهرهای ایران کنونی است. بخش قابل تاملی از این فرانگریِ فرهنگی را تاجیکان به دست می‌دهند و سپس فرارود، با «بخارا» و «سمرقند» و «خجند»اش و آنگاه تمام آسیای مرکزی را در این گستره سر می‌گشایند.

در این راستا، شاعران و ادیبان تاجیک، پیش از هرگونه مرزبندی جغرافیایی و سیاسی، از جمله ایرانیان پارسی‌گو هستند. تاجیک‌ها قومی ایرانی‌اند که به سبب برخی اعمال فروکاهنده دولتمردان عصر صفوی و سیاست‌پردازی‌های منفعلانه صد ساله اخیر، به تدریج از پیکره تاریخی ایران دور و دورتر افتادند و سرانجام از امارتیان محلی‌نگر بخارا (امیران منغیتیه) به آغوش بلشویک‌ها پناه جستند. سلسله منغیتیه از بازماندگان مغول بعد از عقب نشینی از مناطق اروپایی روسیه بودند که به نواحی جنوبی‌تر آمدند و در ماوراءالنهر از اواسط قرن هجدهم میلادی تا اندک زمانی پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه خان‌نشینی را تشکیل دادند. این خاندان که ۱۸۸ سال در قدرت کامل بودند سرانجام، با تأسیس جمهوری سوسیالیستی در بخارا و گریختن عالم خان، آخرین امیر آنان به افغانستان، سقوط کرد. امیر شاه مراد، مشهور، به امیر معصوم از حاکمان این سلسله بود که با جلوس بر تخت سلطنت به سرکوبی مخالفان داخلی پرداخت. 


او با برقراری امنیت و اصلاحاتی که انجام داد، تجارت در عصر حکمرانی‌اش رونق یافت؛ اما از آنجا که فردی قدرت طلب بود برای گسترش قلمرو حکومتی خود و با استفاده از اوضاع نابسامان ایران چند بار به ایران لشکر کشید. امیر معصوم سرانجام بند مرو را ویران کرد و راه عداوت با شیعه و آزار و قتل و غارت آنان را در پی گرفت. استاد معظم و صاحب‌نام تاجیک، زنده‌یاد صدرالدین عینی در کتاب «تاریخ امیران منغیتیه بخارا» که به کوشش مسعود عرفانیان در ایران نیز منتشر شده، در کنار ارائه گزارشی از دگرگونی‌های سیاسی-اجتماعی دوره حکومت منغیتیان و روابط آنان با روسیه و دیگر خان‌نشین‌های ماوراءالنهر، به‌طرز زندگانیِ مردم آن روزگار و چگونگی رفتار ظالمانه حاکمان با آنها نیز توجه کرده است. 

 

در سال‌هایی نفسگیر، کمونیسمِ دولتی لنینی – استالینیِ بلشویک‌ها بسیار تلاش کرد تا نه تنها تاجیکان که تمام ملل آسیای میانه را در ایدئولوژی آرمانی و مسطح خود مستحیل کند و در این تلاش موحش، آنها بیش از هر چیز، به گیج‌گاه فرهنگی ایشان، یعنی «زبان» راه بردند و هم از این طریق توانستند این اقوام را به منگی کشانده و سرانجام به فراموشی‌های مزمن دچار سازند. 


اما میان این اقوام، تنها قومی که در برابر این استحاله فرهنگی و اجتماعی دوام جانانه آورد، تاجیکان بودند که به داشته‌های نیاکان خود دست یازیدند و بیش از همه شاهنامه را گشودند و رجز خواندند تا از پای نیفتند. روایت است که در سال ۱۹۳۴ هنگامی که اتحادیه نویسندگان تاجیک تشکیل شد، در نخستین نشست پس از جلسه سامان‌دهی، رحیم هاشم سمرقندی، پژوهشگر سرشناس تاجیک شاهنامه خواند و هم در این جلسه ساتم خان الغ زاده، دیگر نویسنده فرهیخته تاجیک شیفته شاهنامه شد و بر اساس آن داستان‌های متعدد و به‌ویژه رمان فردوسی را نوشت.


برای درک و شناخت شعرِ شاعران پارسی گوی تاجیک، شناخت این هول‌آوریِ اجتماعی و نیز سیاسی ضروری است.

در این مجال مختصر به معرفی یکی از پارسی‌گویان عظیم و سرشناس تاجیک می‌پردازیم که علی‌رغم شاهکارهای شعری‌اش و همچنین علقه بسیارش به ایران و پیشینه پارسی سرایی، شناخت چندانی از او میان ایرانیان وجود ندارد و او کسی نیست جز «بازار صابر». اکنون که تاجیکستان میهمان ویژه سی‌و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است، بیایید در پنج فصل کوتاه با زندگی او آشنا شویم: 


فصل اول
در دهم اکتبر سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۷ شمسی) در روستای صوفیان از ولسوالی «کافر نهان» در ناحیه فیض آباد تاجیکستان، بازار صابر متولد شد. ناحیه فیض‌آباد از کهن‌ترین زمانه‌ها تا نیمه دوم سده ۱۵ «وَشگِرد» نام داشته و در اوستا به گونه وسکرد یاد شده ‌است. پدر بازار «صفر» نام داشت، اما خیلی زود وفات کرد و باعث شد تا بازار در یتیم خانه شهر حصار مکتب را تمام کند.


فصل دوم
به سال ۱۹۵۶ نخستین شعرش به نام «اسب» منتشر شد. یعنی در ۱۷ سالگی که به تاریخ شمسی سال ۱۳۳۴ می‌شود. ۱۹۶۲ دانشگاه دولتی را در رشته زبان و ادبیات فارسی تاجیکی به پایان برد. گویا به سال ۱۹۷۲ نخستین مجموعه شعرش به نام «پیوند» منتشر شد. میانه سال‌های ۱۹۷۵_۱۹۷۹سرپرست روزنامه‌های معارف و مدنیت بود. به سال ۱۹۸۲ مجموعه شعر «آتش برگ» را به خط فارسی منتشر کرد.
فعالیت‌هایش تماما در حوزه ادبیات فارسی و ایرانگرایی بود و به سال ۱۹۸۹ جایزه ادبی رودکی را گرفت.


فصل سوم
بازار در سال ۱۹۹۰ حزب دموکرات تاجیکستان را با دوستانش پایه‌گذاری کرد و در همین سال نماینده مجلس شد، ولی حضورش دوامی نداشت. به تاریخ ۹ سپتامبر ۱۹۹۱ تاجیکستان استقلال خود را اعلام کرد. او در یکی از مقاله‌های خود پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۲(۱۳۷۱) با عنوان «زبان مادری» به صراحت چنین گفت: «آینده‌ ما ایران است. دیگر هیچ‌چیز سد راه نخواهد شد. نه گندم و مال و پول آمریکا، نه نفت ترکمنستان، نه ماشین و عسکر روسیه و نه...» یک سال بعد از این مقاله یعنی به سال ۱۹۹۳ بازار به زندان افتاد و جرمش تنها ایرانگرایی بود. پس از ۹ ماه و یک روز، در ۲۹ دسامبر با حمایت روشن‌فکران بین‌المللی از زندان آزاد شد و دوشنبه را به قصد مسکو ترک کرد.


فصل چهارم
بازار، تحمل مسکو را هم نداشت. در سال ۱۹۹۵ به دلیل رفتار ناشایستِ ماموران نظامی و امنیتی از روسیه به آمریکا رفت. ۶ ماه آسوده بود و دغدغه معیشت نداشت، اما سرانجام برای «نواله ناگزیر» ناچار شد به بارکشی برای آمریکایی‌ها روی بیاورد. آنقدر از آمریکا بدش آمد که چنین گفت: «ای تف بر این هیکل (مجسمه) آزادی.» زندگی‌اش در شهر سیاتل بود که به شتاب در زندگی شهرت داشته و دارد. در هفتم مارس ۲۰۰۰ دچار سکته قلبی شد، اما جان سالم به در برد. در اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۰۱۸) بر اثر بیماری ریوی درگذشت، اما این موهبت را پیدا کرده بود که پیش از پایان عمر یکبار دیگر وطنش را ببیند و این دیدار با دعوت شخص رئیس جمهور، امام علی رحمان صورت گرفت.


فصل پنجم
بازار صابر طبعی لطیف داشت و سراینده و صاحب لطیف‌ترین اشعار چه سیاسی و چه عاشقانه بود. در عاشقانه‌هایش توصیف و ستایشِ گونه‌ای زنانگی واقعی دیده می‌شود؛ آن زنانگی‌ ملموسی که در ادبیات فارسی پیش از این، چنین صریح کشف و بیان نشده بود و البته متاسفانه شایسته‌ کشف و بیان نیز دریافته نشده بود. ادبیات فارسی، به گونه‌ای ناروا ارزش‌هایِ زنانه را مغفول گذاشته و به درک و ستایشِ زیباییِ دنیایِ مردانه خود را بسنده کرده است. بازار صابر در شعرهای عاشقانه‌اش دریافتی از سرشتِ زنانه دارد که همان دریافت او از زندگی و طبیعت است. در جای جای شعرهای‌‌ بازار صابر می‌توان درک کرد که نوزایی، نوروزی و زایایی را در زن، زندگی و طبیعت هم‌‌سرشت و هم‌زمان تصور کرده است. عاشقانه‌های او حتی رنگ و بویی از سیاست دارند. فی‌المثل او در عاشقانه‌ای از «نوروز» سخن می‌گوید. نوروزی که نماد فرهنگ کهن ایران است و اکنون کشورهای صاحب این فرهنگ را اتحادیه نوروز می‌خوانند.


حال ما چه کرده‌ایم؟ بازار نشر ایران از «بازار» تنها سه کتابِ اکنون نایاب کار کرده است و تازه اگر هم حضور عاشقانه دوست نزدیکش یعنی ادیب برجسته تاجیک زنده‌یاد رحیم مسلمانیان قبادیانی در ایران نبود، این سه کتاب را هم نداشتیم. همو بود که برای نخستین بار برگزیده اشعارش را از خط سیریلیک به فارسی برگرداند و در سال ۱۳۷۳ توسط انتشارات الهدی منتشر کرد. زنده‌یاد قبادیانی به سال ۱۳۷۷ نیز کتاب «شعر غرق خون» بازار را به همراه انتشارات سوره مهر به ایرانیان هدیه داد. سال ۱۳۸۳ نیز یکی از همکاران مرحوم مسلمانیان قبادیانی در دانشنامه جهان اسلام، برگردانی از اشعار عاشقانه بازار صابر را به نام «فصل زنانه» توسط نشر تبارک منتشر کرد. (در متن این گزارش از مقدمه این کتاب استفاده شده است.) همین و تمام. دیگر سخنی نیست. یکی از سروده‌های بازار را در ادامه بخوانید: 


این چشمه را نگاه کن
یک لحظه ترک راه کن
این چشمه می‌زند چشم
چشم زنانه دارد

این لاله‌زار گل جوش
سرخیده تا بنا گوش
این را مکن فراموش
شرم زنانه دارد

این بید و لرزه را بین
این نازوغمزه را بین
یک پایه می کند رقص
رقص زنانه را بین
باران شیشه واری
عطارک بهاری
در شیشه حبابش
عِطر زنانه دارد

شب-باده را شمیدم
چون باده دم کشیدم
شب- باده پگاهی
بوی زنانه دارد

رنگین کمان به رنگِ-
این ارغوان شکفته
این ارغوان به رنگِ-
رنگین کمان شکفته،
این کندل بخاری
فصل زنانه دارد

در غله می‌چرد چشم
چو گله می‌چرد چشم
این کشت تازه و تر
زلف زنانه دارد

نبض هوا به دست‌ام
مانند نبض آدم،
آب و هوای نوروز
نبض زنانه دارد

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۲۰ اردیبهشت آغاز به کار کرده و تا ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ در مصلا امام خمینی(ره) و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir ادامه دارد.

انتهای پیام/

نظر شما