به گزارش برنا؛ این غار با عمق ۷۵۲ متری یکی از عمیقترین و صعب العبورترین غارهای جهان است که تا امروز ۵ غارنورد ایرانی در هنگام پیمایش آن، جان خودشان را از دست دادهاند. دربارهی این غار اسرارآمیز با رضا شهلایی، از کوهنوردانی که در امداد و نجات غم انگیزترین پیمایش این غار حضور داشته، به گفت و گو نشستهایم.
رضا شهلایی مربی سنگ نوردی و یخ نوردی فدراسیون کوهنوردی است، رشتهی تخصصی او سنگنوردی و هیمالیانوردی است و در حال حاضر در گروه بهستون کرمانشاه آموزشهایی را به صورت تئوری و عملی ارائه میدهد و به صورت دوره ای همراه با کوهنوردانی از داخل و خارج از کشور به ارتفاعات مختلف صعود می کنند.
آقای شهلایی از چه سالی کوهنوردی و غارنوردی را شروع کردید؟
بیشتر کسانی که در شهرهای کوهستانی زندگی میکنند، خواه ناخواه به سمت کوه و هیجان دوست داشتنیاش کشیده میشوند. برای من هم همینطور بود. از سال ۵۷ یا ۵۸ شروع به کوهنوردی کردم و تا امروز که سالها از آن زمان میگذرد به طور مداوم تمریناتم را انجام میدهم.
البته مهمتر از تمرین کوهنوردی، داشتن آمادگی جسمانی است. یک کوهنورد قبل از اینکه زیر و بم کوه و کوهستان را یاد بگیرد باید شرایط فیزیکی و جسمانی خودش را همیشه در حالت ایدهآل نگه دارد. چون در شرایط سخت کوهستان، اگر بدن ورزشکار توان و آمادگی لازم را نداشته باشد تجربه و آموزش چندان به کارش نمیآید، به همین خاطر هم اصولا ۳ روز در هفته تمرینات آمادگی جسمانی و هوازی انجام میدهم و پنجشنبه و جمعهها هم تمرینات کوهنوردی و یا صعودهای منطقهای را در برنامهام دارم.
خب برویم سراغ غار پراو. چه ویژگیهایی این غار را منحصر به فرد و اسرارآمیز کرده است؟
پراو به زبان کردی یعنی «پر آب». غارها در تمام دنیا به سه دسته تقسیم میشوند؛ غارهای افقی، غارهای عمودی و غارهای «افقی و عمودی» که سختترین و مشکلترین غارها برای پیمایش هستند. غار پراو جزو دستهی سوم است. کانالهای تنگ و باریک افقی و چاههای عمودی که در آنها آب جریان دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای غار پراو این است که سطح آن را از ابتدا تا انتها آب فرا گرفته و کسی که وارد این غار میشود تمام مدت در آب است. البته این آب فقط در کف غار است اما در قسمتهایی از غار، میزان آب به قدری میشود که از کف تا سقف آن فقط چیزی حدود ۵ سانتیمتر فضای خالی از آب وجود دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای این غار این است که دهانهی آن در ارتفاع سه هزار متری از سطح دریا قرار دارد که این بالاترین سطح در بین تمام غارهای دنیاست. بدنه و دیوار سنگی داخل غار بسیار خشن است و این باعث میشود که لباس غارنوردان در حین پیمایش خیلی سریع پاره شود و آب سرد به لباسها و سطح بدن نفوذ کند که این مساله دشواریهای پیمایش را زیادتر میکند.
اولین بار کی وارد این غار شدید؟
من سه بار تا انتها رفتهام و علاوه بر این چندین بار برای برنامههای امداد و نجات تا میانهی غار رفتهام، غار پراو برای ما که در این شهر زندگی میکنیم همیشه جذابیت خاصی داشته و دوست داشتهایم ببینیم داخل آن چطور است.
سال ۶۸ برای شناسایی چاهها همراه یک گروه وارد غار شدیم و تا چاه ۱۸ هم پیش رفتیم اما به دلیل بارش برف و باران و وارد شدن حجم زیادی از آب به داخل غار، این پیمایش ناتمام باقی ماند. اما ۴ سال بعد دوباره وارد غار شدیم و در ۷۷ساعت موفق به پیمایش کامل آن شدیم.
مرگبارترین حوادثی که در غار پراو رخ داده، کدام حادثهها بودهاند؟
در طی ۲۴ سال گذشته، حوادث و اتفاقات تلخی در غار پراو رخ داده که در جریان آنها ۵ نفر از غارنوردان، جان خودشان را از دست دادهاند. تلخترین اتفاق این غار در سال ۸۱ رخ داد؛ یک گروه غارنوردی، اعزامی از باشگاه دماوند تهران وارد غار پراو شدند. در مسیر بازگشت، دو نفر از اعضای تیم به نام های «امیر احمدی» و «ویکتوریا کیانی» دچار تخلیهی انرژی میشوند و در چاه ۱۸ سقوط میکنند.
گروه قرار بود بعد از ۲۴ ساعت برگردند اما وقتی از آنها خبری نمیشود سرپرست گروه داستان را به ما اطلاع داد. ما همراه ۱۱ نفر به سمت غار حرکت کردیم اما فقط سه نفر وارد شدیم. وقتی به چاه ۱۸ رسیدیم، با اجساد امیر احمدی و ویکتوریا کیانی رو به رو شدیم اما به هیچ عنوان امکان خارج کردن اجساد وجود نداشت. به همین دلیل من با نایلون و چسبهایی که همراه داشتم اجساد این عزیزان را پوشاندم.
امکان خروج اجساد به هیچوجه وجود نداشت؟
شرایط غار پراو و کانالهای تنگ و باریکش این امکان را به ما نمیداد، ما به خاطر دل خانوادههای آنها حتی با غارنوردهای لهستانی هم تماس گرفتیم، چون آنها حرفهایترین غارنوردهای جهان هستند و از آنها هم راهنمایی گرفتیم؛ نظر آنها هم این بود که هیچ راهی برای خارج کردن اجساد وجود ندارد و غار پراو آرامگاه ابدی این غارنوردان عزیز شد و ما همیشه در شوک و ناراحتی این اتفاق هستیم.
شما از مواجهه با مرگ در دل غار نمیترسید؟ یعنی بعد از آن حادثه به اینکه خودتان هم به چنین سرنوشتی دچار شوید فکر کردهاید؟
من هنگام غارنوردی اصلا به مرگ فکر نمیکنم و با تصورات مثبت وارد کوه و غار میشوم. من حتی غارنوردی به سبک ساده را دوست ندارم، کارهای سنگینی را دوست دارم که خطرش زیاد است، این غارنوردیها هیجان فوقالعادهای دارد که احساس آن به زبان نمیآید. به نظر من شرایط سخت و کار سخت، جذابیت بیشتری از مسیرهای عادی دارد. یکی از سختیهای غار، راه رفتن در تاریکی است. زندگی ما در حالت عادی در نور معنا پیدا میکند، وقتی اولینبار به پراو میرفتم، حدود ۲۰ روز ما فقط باتری آببندی کردیم، چرا که مهمتر از غذا و آب، نور بود. در حالی که الان با چراغ پیشانی این مشکل حل شده است.
وقتی از غار بیرون آمدیم من آرزو میکردم روز باشد، چون زمان از دست ما در رفته بود، اما شب بود و میشد ستارهها را دید. همین چیزهاست که غار پراو را از دیگر غارها متفاوت میکند و لذت پیمایش آن برای همین چیزهاست.
علاوه بر آن، وقتی شما یک کوه را صعود میکنید و به قله میرسید در واقع دشواری کار حل شده است و در فرود لذت میبرید. اما در غارهای عمودی مثل پراو وقتی به پایین میرسید، تازه کار سخت شروع میشود. چون دمای هوا پایین است، لباسها خیس شده و از نظر روحی و روانی ضعیف شدهاید، اما تازه، کار فنی شروع میشود و باید مسیر را با انرژی مضاعفی برگردید تا به دهانه غار برسید. احساس بیرون آمدن از این غار بعد از این همه سختی غیرقابل وصف است.
به نظر شما یک غارنورد باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
غارنوردی در حال حاضر با توجه به وسایل و امکاناتی که در دسترس غانوردان قرار گرفته است نسبت به سالهای قبل راحتتر شده است. سالهای گذشته مدت زمانی که پیمایش غار پراو از غارنوردان میگرفت معمولا ۳ تا ۴ روز بود. اما حالا سرعت پیمایش بیشتر شده است به طوری که در ۱۲ ساعت، امکان رفت و برگشت به غار وجود دارد. اما شرایط نرمال جسمانی، آمادگی جسمی، استراحت کافی و عدم خواب آلودگی قبل از پیمایش، نداشتن بیماری و همچنین آشنایی کامل برای استفاده از وسایل غارنوردی و حضور یک بلد راه از الزامات غارنوردی است. نکتهی دیگری هم که چه در صعود به قله چه در پیمایش غار حائز اهمیت است سنجیدن شرایط جوی است که میتواند ضریب اطمینان صعود یا پیمایش را بالاتر ببرد.
علاوه برغارنوردی تا کنون به کوههای مرتفع هم صعود کردهاید؟
بیشتر توجه و تمرکز من روی کوهنوردی و ارتفاعات بالاست؛ من به اکثر قلههای ایران صعود کردهام و تمرینات تکمیلی را درقلههای داخلی انجام دادهام، بعد از آنکه مهارتهای لازم را را به دست آوردم، ۱۲سال پیش برای اولین صعود برون مرزیام به قلهی ماربل در قزاقستان رفتم. در آن برنامه مسئول کمیته ی فنی تیم بودم.
در دنیا ۱۴ قلهی ۸۰۰۰ متری وجود دارد که دارای شرایط خاص و سختی هستند، از این ۱۴ قله، ۸ تای آن در نپال و ۶ تای آن در پاکستان است که من موفق به فتح ۴ قله از این قلهها شدهام؛ قلهی کانچن جونگا، قلهی کی ۲، و قلهی آنا پورنا که مرگبارترین قلهی جهان است و تنها ۱۸۵ نفر تا به حال موفق به فتح آن شده اند.
نکتهی مهم دربارهی قلهی آناپورنا این است که ۱۸۵ کوهنوردی که قله را فتح کردهاند ۵۵ نفر در راه بازگشت جان خود را از دست دادهاند. حتی در صعودی که تیم ۷ نفرهی ما به این قله داشت متاسفانه در راه بازگشت، ۲ نفر از همتیمیهایمان که یک فنلاندی و یک نپالی بودند را از دست دادیم و تنها ۵ نفرمان موفق به بازگشت شدیم.
شما به صورت شخصی کار میکنید یا حامی مالی هم دارید؟
من همیشه به صورت مستقل به ارتفاعات صعود میکنم و هیچ وقت اسپانسر و یا حامی مالی و معنوی خاصی نداشتهام و به صورت آزاد، صعودها را برنامهریزی میکنم؛ چند وقتی است یک روالی در بین کوهنوردان دنیا به وجود آمده است که از طریق شبکههای اجتماعی با هم ارتباط برقرار میکنند و یک قله را به عنوان مقصد انتخاب میکنند و روز و تاریخی برای حرکت مشخص میکنند.
صعود به اورست که من در آن شرکت کردم هم به همین ترتیب بود، ما ۱۱ کوهنورد از کشورهای مختلف دنیا بودیم که به نپال رفتیم و از آنجا با یک پرواز به دهکدهای به نام لوکلا در منطقهی هیمالیا رسیدیم و بعد از ۵ روز راهپیمایی توانستیم اورست را فتح کنیم.