به گزارش خبرگزاری برنا، کمال لطفی، فعال رسانهای در یادداشتی نوشت: «در حوزه دیپلماسی واژگان و کاربرد آنها اهمیت دارد و پس از اینکه توافق تمام میشود، تمام بحثها برسر چهارچوب توافق شده صورت میگیرد؛ مذاکرات میز مذاکره مدنظر نیست بلکه متن مذاکره مورد بحث است. متن باید به قدری دقیق و حساب شده باشد که مورد سوءاستفاده دشمنان انقلاب اسلامی که در موضع دشمنی هستند، قرار نگیرد. برای عزیزانمان در حوزه دیپلماسی به عنوان یک تجربه بعد از انقلاب متن توافق الجزایر را یادآور میشوم؛ در متن توافقنامه الجزایر واژه «تابعیت» ذکر شده بود. ما در نظام حقوقی خود تابعیت مضاعف را به رسمیت نمیشناسیم ولی در نظام حقوق بینالملل یا کشورهایی مانند امریکا و اروپا، تابعیت مضاعف به رسمیت شناخته شده است؛ یعنی کسی که تابعیت ایرانی دارد، میتواند تابعیت امریکایی یا کانادایی هم بگیرد. از همین واژه تابعیت مضاعف که قابل برداشت است، سوءاستفاده صورت گرفت و آنها اینگونه تفسیر کردند که منظور ما از تابعیت مضاعف، تابعیتی است که ما خودمان میدهیم و این سبب شد بسیاری از افراد ضدانقلاب که اموالشان بعد از انقلاب مصادره شده بود، علیه جمهوری اسلامی در دادگاه لاهه اقامه دعوا کنند و میلیاردها پول جمهوری اسلامی در بانکها را با حکم این دادگاه و تنها به خاطر واژه تابعیت ببرند.»
این هشدار تاریخی، بخشی از سخنان معاون اول وقت قوه قضائیه دکتر «سید ابراهیم رئیسی» پیش از خطبههای نماز جمعه تهران در ۲۲ آذرماه ۱۳۹۲ یعنی چند روز پس از توافق موقت ژنو روی برنامه هستهای ایران است.
اهمیت این هشدار تاریخی در آن برهه از این جهت اهمیت دوچندان پیدا میکند که اولاً دولت وقت بهدلیل سرمایهگذاری سنگین روی پروژه سیاست خارجی غربگرا و به نوعی قمار آبروی خود در ماجرای مذاکرات هستهای، تمام توان خود را در داخل و خارج از کشور برای انجام یک پروپاگاندای سنگین توسط شبکه عملیات روانی به میدان آورده بود و ثانیاً گذشت زمان ثابت کرد مهمترین منفذ سوءاستفاده طرفهای مقابل برای عدم انجام تعهدات خود در توافق هستهای، بهرهبرداری از تفاسیر مختلف از متن توافق بوده است. مرور کارنامه دولت سابق نشان میدهد که اولویت دیپلماسی گذشته تنظیم و بازتعریف روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان بود و جهان هم از زوایه دید روحانی و ظریف به امریکا و اروپا و انجام مذاکرات هستهای و شکلگیری برجام با آنها خلاصه میشد و در نهایت سیاست خارجی روحانی در همه ابعاد و شئونش به دیپلماسی برجامی تقلیل پیدا کرد.
ویرانگری و کارنابلدی سیاستورزی مبتدیانه مسئولان اجرایی کشور در دهه 90 باعث قربانی شدن منافع ملی و نابودی زندگی مردم و هزینه سنگین از جیب ملت ایران برای کارآموزی دولتمردان پیشین شد. این هزینهکرد باعث شد حسن روحانی سالها بعد از این ادعا که «خوشبینی در دنیای سیاست یا بدبینی خیلی معنا ندارد و ما باید واقعبین باشیم» (دهم اردیبهشت سال ۱۳۹۳ در گفتوگوی تلویزیونی) عدول کرده و بگوید «خوشبینی به برجام به معنای خوشبینی به ابرقدرتها نیست. به برجام خوشبینیم و به امریکا بدبین هستیم.»(بیست و چهارم آذرماه ۱۳۹۵) و چه هزینهها از جیب ملت ایران هزینه شد تا آقای روحانی بفهمد که در دنیای سیاست، خوشبینی و بدبینی معنا دارد!
شاید بتوان سیاستورزی روحانی و ظریف را در ۸ سال ۱۴۰۰_۱۳۹۲ در حوزه خارجی، ملغمهای از «سیاست گدایی توجه غربیها» با انبوهی از «ندانمکاری» و «سردرگمی» معرفی کرد که علاوه بر پیچیدهتر شدن پرونده هستهای، موجب آشفتهتر شدن وضعیت کشور در مناسبات خود با دیگر کشورها در حوزههای مختلف شود. کاهش سطح روابط با کشورهای همسایه، بیاعتنایی به دست دوستی کشورهای دوست در شرایط سخت دوران تحریم برای جلب رضایت دولتهای اروپایی و امریکا، عدم استفاده از ظرفیتهای مختلف کشورهای همسایه و آفریقایی و... برای گسترش گستره تجاری و اقتصادی و...، تنها بخشی از لطمات و صدمات بیپایان این نوع سیاستورزی و نگاه مبتدیانه به مسأله دیپلماسی بوده است. اما سیره آیتالله رئیسی در مدت ۲۰ ماه گذشته در گرهگشایی از کلاف سردرگم دستگاه سیاست خارجی نشان داد که او برخلاف سلف خود که بیشتر با القاب و عناوینی مانند «حقوقدان» و «شیخ دیپلمات» سرگرم ایراد سخنرانی بود، مردی است «عملگرا».
آیتالله رئیسی که با فهم دقیق و عمیق به میدان پا گذاشته بود، میدانست سیاست خارجی موفق بیش و پیش از هر چیز مستلزم طراحی راهبردی، اراده سیاسی و هنر ایجاد فرصت است. از همان ابتدا با فعال کردن و بههم پیوند دادن زنجیرهای از وزارتخانههای متعدد در حوزههای مختلف با تکیه بر اصول انقلابی و در نظر گرفتن منافع ملی، به مدعیان بلد بودن زبان دنیا این مسأله را آموزش داد که دیپلماسی نه به معنای سازش و عقبنشینی که هنر و توان اعمال مسالمتآمیز قدرت در نظام بینالملل به نفع منافع جمعی مردم است.
باز کردن قفل واردات واکسن در اوج بحران کرونا در کمترین زمان ممکن و ریشهکن کردن این ویروس منحوس که روزانه جان قریب به ۷۰۰ نفر از هموطنان عزیز ما را میگرفت، اولین گام محکم دولت سیزدهم برای نشان دادن رویه جدید دولت مستقر در حوزه دیپلماسی بود.
عضویت در سازمان همکاری شانگهای، انعقاد ۱۴۷ تفاهمنامه همکاری در سفرهای خارجی، ایجاد بازارهای مختلف خرید نفت و افزایش چند برابری فروش نفت و دریافت ارز نفت فروخته شده، توافق با عربستان و آغاز روند برقراری ارتباط با مصر پس از چند دهه، رسیدن سرمایهگذاری خارجی به بیش از 5 میلیارد دلار، افزایش چشمگیر تعاملات تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای مختلف از ۱۰۰ تا ۴۰۰ درصد، صفر شدن ۸۷ میلیون بشکه میعانات روی دریا، آغاز روند اجرایی شدن توافقات جامع بلندمدت با روسیه و چین، شروع ساخت راهآهن رشت_آستارا با سرمایهگذاری روسیه، عبور نخستین قطار کریدور ریلی (قزاقستان_ترکمنستان_ ایران_ ترکیه)، توافق گازی با ترکمنستان و برقراری دوباره سوآپ گازی، پیروزی دیپلماتیک در سازمان ملل با کسب ریاست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر و گزارشگر کمیته خلع سلاح سازمان ملل علیرغم تحمیل فشارهای سنگین و توطئههای بزرگ دشمنان مردم ایران در عرصه بینالملل پس از اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ و... تنها گوشهای از دستاوردهای ملموس و واقعی سیاست خارجی دولت سیزدهم با مدیریت آیتالله رئیسی است.
اکنون این توفیقات بهدست آمده در فرصتی کمتر از دو سال را میتوان با دیپلماسی التماسی سابق و افزایش فشارهای وارده به مردم ایران پس از یک سلسله اقدامات انفعالی، مماشات و عقبنشینی از حقوق ایرانیان مقایسه کرد. ده سال قبل آیتالله رئیسی هشدار داد که سوءاستفاده از تفاسیر گوناگون از کلمات مندرج در برجام توسط دشمنان برای منافع جمعی کشور هزینهزا خواهد بود و بعدها مشخص شد استفاده نابجا از کلمه «تعلیق» به جای «لغو تحریمها» دستاورد «تقریباً هیچ» در دوران اجرای برجام را برای ایران رقم زد و چندی بعد نیز با خروج امریکا از توافق و استفاده از خلأهای برجامی منافع این توافق را به «قطعاً هیچ» رساند. اکنون درس خارج آیتالله این مهم را به همه مدعیان آموزش داده است که نه دنیا به چند کشور غربی خلاصه میشود و نه توافق و افزایش تعاملات باید در انحصار روابط با بخش چشمآبیهای جهان باشد بلکه آنچه اصالت دارد، تأمین منافع ملی در سایه استفاده از فرصتهای جهانی است. از همین رو بود که در ماجرای برجام نیز دولت سیزدهم درِ مذاکره و توافق را روی کشورهای غربی نبست اما در بستن همه پنجرههای نفوذ و تعدد برداشتها از توافق احتمالی که امریکاییها درصدد بودند با استفاده از آن فرصت سوءاستفاده از مکانیزم خسارتبار ماشه و همچنین بدعهدی مجدد را برای خود بهدست آورند، به خود تردید راه نداد.
به یقین میتوان گفت تبدیل مسأله برجام از یک مسأله حیاتی برای معیشت مردم به یک مسأله علیالسویه و همچنین تمرکز بر سایر ظرفیتهای جهانی مهمترین درس خارج آیتالله در بیستماه گذشته بوده است که اصحاب «دیپلماسی التماسی» باید در کلاس تدریس آن تلمذ کنند.
انتهای پیام/