به گزارش برنا؛ میگویند مرد باید اهل جنگ باشد و مبارزه. البته مبارزه برای مرد افغان نبرد تن به تن در میدان جنگ با دشمن نیست. جنگ برای آنها گاهی معنای دیگری دارد؛ اینکه میشود لذت شکست دشمنی خیالی را در میدان مسابقه با رقیب هم تجربه کرد اما به شکلی سادهتر و سنتی تر!
جمعیت از صبح دور تا دور میدان نشسته بودند. منظور از جمعیت مثل همیشه فقط مردان شهر هستند چرا که هنوز هم مثل سابق زنها اجازه حضور در تجمعهای خیابانی و تماشای بازیهای مردانه را ندارند. سوارکاران افغان که به میدان میآیند غریو شادی و هیاهوی مردم بلند میشود.
۱۰ مرد سوارکار در دو گروه پنج نفره با لباسهای بافته از پشم و پوست میش وارد میشوند و روبهروی هم صف میکشند. بحث داغ مهارت سوارکارها و قد و قامت قوی و تنومندشان بیشتر از قبل بین مردم درمیگیرد برای اینکه باید روی همین قد و قامت اسبسوارها و حتی اسبها تصمیم بگیرند که شرط را به نفع کدام طرف ببندند. گاهی یک شرطبندی ساده در میدانهای مسابقه افغان زندگی آنها را از این رو به آن رو میکند. پس باید درست تصمیم بگیرند. اسبها بیقراری میکنند و سوارکارها با نگاههای خیره برای همدیگر خط و نشان میکشند. حیوان بینوا را که به میدان میآورند دیگر همه چیز آماده یک رقابت جانانه است؛ بزکشی به سبک افغانها!
برای بازی به تجهیزات زیادی احتیاج نیست؛ هر کسی فقط به یک اسب تیزرو نیاز دارد و تن و بدنی قوی بنیه که بتواند تا آخر بازی روی اسب بنشیند و تنهها و گاه ضربات سنگین بازیکنان تیم مقابل را تحمل کند؛ البته اگر بشود سوز سرمای روزهای سرد افغانستان را نادیده گرفت! تنها وسیله بازیای که تا آخر دست به دست میچرخد یک بز کوهی است. این حیوان بینوا آن وسط نقش توپ را برایشان بازی میکند.
البته حیوان هیچ وقت روز بازی را به چشم خودش نمیبیند برای اینکه عمرش به روز مسابقه قد نمیدهد چون بز بینوا را روز قبل از مسابقه ذبح میکنند. البته ماجرا فقط همین نیست. بعد از بریدن سر بزی که برای مسابقه انتخاب شده دست و پای او را از سر زانو به پایین قطع و اعضای درون شکمش را خالی میکنند. بعد آن را یک روز کامل در حوضچهای از آب سرد میخوابانند تا حسابی سفت شود.
با این کار مقاومت پوست حیوان بیشتر میشود و روز مسابقه از هم نمیپاشد! بز هر چه سنگینتر باشد برای روز مسابقه بهتر است اما متوسط وزن آن نباید بیشتر از ۳۵ تا ۴۰ کیلوگرم باشد؛ حتی گاهی که وزن لاشه بز به آنچه باید نمیرسد توی شکمش را از سنگ ریزه پر میکنند. با این حساب چیزی که روز مسابقه در گود میدان دست به دست تک تازان افغانی میچرخد فقط لاشهای مثله شده از یک بز است، نه یک حیوان سرحال و سرپا!
بازی قواعد و ضوابط خاص خودش را دارد. خصوصیت بازی این است که سوارکار باید در گرفتن جسد حیوان، برداشتن آن از زمین و بردن آن و رساندن آن به جای معین خودش مهارت به خرج بدهد، وگرنه خیلی زود از تک و تا میافتد. کسانی که در این مسابقه شرکت میکنند در دید مردم پهلوانهایی هستند که به آنها چاپنداز میگویند. چاپندازها هم در میدان به دو گروه جدا تقسیم میشوند؛ مسابقه با اشاره داور بازی که به او جارچی یا به زبان خودشان جهرچی گفته میشود، شروع میشود.
بازی که شروع میشود شرکتکنندهها باید به طرف طعمهای که در وسط میدان گذاشتهاند بتازند و برای برداشتن مردار بز از زمین تقلا کنند. بعد از آن باید به هر طریق بز را به دایره حلال برسانند. دایره حلال نقطه یا محلی است دایرهای شکل که با گچ مشخص شده است. هر سوارکار باید جسد بز را حتما به آنجا برساند.
علاوه بر دایره حلال یک پرچم هم در نقطهای از میدان بازی نصب میکنند که چاپنداز با عبور از آن و رسیدن به دایره حلال برنده میشود؛ یعنی تک تازها اول بز را از وسط دایره حلال بر میدارند و بعد با عبور از پرچم و یک دور چرخیدن دور زمین دوباره به دایره حلال برمی گردد. همین یک دور زدن گاهی دو تا سه ساعتی طول میکشد و گاهی هم در یک چشم به هم زدن بازی تمام میشود.
مسابقه بزکشی پیش از این قانون خاصی نداشت اما از آن زمان که افغانستان قانون و ضابطه پیدا کرده بازیشان هم قانونمند شده؛ طوری که حدود میدان بازی را ۳۵۰ متر تعیین کردهاند. این بازی که در زمان طالبان قدغن شده بود این روزها حتی در میدانهای عمومی ورزشی و در داخل استادیومها هم برگزار میشود؛ طوری که حتی برایش فدراسیون هم تعیین کردهاند؛ فدراسیون بزکشی افغانستان! مسابقات بزکشی بین دو تیم و چندین تیم اجرا میشود.
در صورتی که مسابقات بین دو تیم باشد، از هر تیم ده نفر چاپانداز و در مسابقات میان چند تیم، از هر تیم پنج نفر سوار کار با هم مسابقه میدهند. گاهی هم سوارکارها زیادی اعتماد به نفس دارند و هر کسی برای خودش ادعای قهرمانی و پهلوانی دارد. اینجاست که دیگر هر سوارکاریای فقط به نفع خودش وارد بازی میشود و تیم دیگر معنا ندارد. هیجان این بازیها هم معمولا بیشتر است.
درباره تاریخ و ریشه بزکشی در میان مردم افغانستان و سرزمینهای اطراف حرف و حدیث زیاد است. خیلیها تاریخ بزکشی را به زمان لشکر کشیهای اسکندر مقدونی ارتباط میدهند؛ زمانی که پهلوانان آریایی به لشکر دشمن شبیخون میزدند و چند نفر از افراد دشمن را زنده از اردوگاهایشان با خود میبردند. گویا از آن زمان بود که قاپ زدن و فرار کردن به عنوان یک مهارت جنگی به شکل ورزش در آمد و برای سرگرمی مردم با استفاده از بزهای کوهی شکل تازهای به خود گرفت.