به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ پانصدوچهلمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، غروب روز دوشنبه، ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۲، به نمایش فیلم سینمایی «حکم» به کارگردانی سیدنی لومت محصول سال ۱۹۸۲ با عنوان «وکیل و مسئله وجدان» در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران اختصاص داشت. با پایان اکران اثر، یاشار نورایی منتقد سینما و دانشآموخته حقوق به تحلیل فیلم پرداخت و کیوان کثیریان مدیر سینماتک خانه هنرمندان ایران، مدیریت نشست را بر عهده داشت.
رویداد این هفتهی سینماتک خانه هنرمندان ایران با همکاری اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست، یاشار نورایی درباره شرایط سینمای آمریکا در زمان ساخت «حکم» گفت: «حکم» در دورهای اهمیت پیدا میکند که ما افول هالیوود نو را میبینیم. از ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۲، دوره کارگردان سالاری در سینمای آمریکا بود که دیگر تهیهکنندگان نقش چندانی نداشتند و این قدرت را به دانشآموختگان سینمایی میدادند که وارد صنعت سینما شده بودند و میتوانستند فیلمهای پرفروش بسازند. فیلمهای پرفروشی که جنبه هنری قوی داشتند. در عین حال، قدرت داشتند که در این فیلمها دست به تجربههای جدید بزنند. در زمانی که اثر ساخته میشود، کارگردان سالاری دچار افول میشود چون بسیاری از این کارگردانان که قدرت زیادی داشتند، فیلمهایشان شکست تجاری میخوردند. بنابراین استودیوهای فیلمسازی ترجیح میدادند در موضوعاتی که انتخاب میکنند هم کارگردان بتواند قدرت نسبی داشته باشد و هم استودیوها ضرر نکنند. این فیلم، نمونه نهایی فیلمی است که میتوانست تماشاگر را به تأمل وادارد و هم در زمان خودش، فیلم تماشاگر پسندی بود.
این منتقد سینمایی راجع به طریقه حضور پل نیومن در نقش «فرانکی گالوین» در «حکم» عنوان کرد: پل نیومن در زمانی به این اثر اضافه میشود که دارد دوران افول خودش را طی میکند. ۵۵ ساله است و دیگر آن جوان خوشچهره سابق نیست. فیلمهایی که در دهه ۱۹۷۰ میلادی بازی کرده بود هم از لحاظ بازیگری برگ برندهای محسوب نمیشدند. انگار شباهتی بین شخصیت پل نیومن در دنیای واقعی و نقش او در «حکم» وجود دارد از اینرو، ایفای نقش را قبول میکند و با شیوه سیدنی لومت کارگردان که به تمرینهای فراوان پیش از شروع جلسات فیلمبرداری متکی است، همراه میشود. در فصل جوایز ۱۹۸۲، تمام جوایز به «گاندی» میرسد در صورتی که همه جایزه بردن پل نیومن را پیشبینی میکردند.
او با ارجاع به سیدنی لومت درباره دلیل علاقه کارگردان اثر به فیلمنامه نسخه دیوید ممت نمایشنامهنویس مشهور و ساخت اثر بیان کرد: جذابیت «حکم» برای من این بود که داستان رستگاری آدمی است که به انتهای خط رسیده است. فردی که میتواند هویت از دست رفته خودش را دوباره پیدا کند؛ از طریق حیات بخشیدن به وجدان خفتهای که مدتهاست فراموش کرده است. شغل وکیل را کنار بگذارید. آدمی داریم که به دلیل مشکلاتی در گذشته، دچار سرخوردگی و الکل شده است. همچنین، در شغل خودش موفق نیست. قاببندیها و عناصر بصری اثر به شکلی است که انگار او در خودش و در گذشته مدفون شده است. این مسئله وجدان از دست رفته، نوعی شکوه از دست رفته هم هست. برای نشان دادن زوال و ساختار حقوقی که مثل ساختمانهای درون فیلم، باشکوه بودند و شکوه خودشان را از دست دادهاند، کارگردان سراغ ساختمانهای اشرافی در شهر نیویورک میرود مثل ساختمانی که محل سکونت اسقف است. معماری که بر شخصیتها مسلط است و در عین حال پر از صحنههای بالا و پایین رفتن از پلههاست. این حاکی از این است که شخصی که میخواهد خودش را بازیابی کند، باید با موانع متعددی مقابله کند.
کیوان کثیریان راجع به نمایش فساد در پلیس و دستگاه قضایی آمریکا در سینمای هالیوود گفت: در سینمای آمریکا، معمولا اینگونه است که نهایتا پلیس، خودش جلوی فساد پلیس را میگیرد و موضوع را حل میکند. اینجا هم همین است. در نظام قضایی، فساد و پشتپردههای ناسالم نشان داده میشود ولی در نهایت، یک قاضی باوجدان یا در این فیلم یک هئیت منصفه باوجدان عدالت را برقرار میکند. در «حکم»، هیئت منصفه به طور ناگهانی به نفع موکل فرانک رای میدهد. در سینمای آمریکا همیشه چنین الگویی وجود دارد. در اینجا هم قاضی قصد داشت جریان را به نفع دکترها تمام کند ولی در نهایت، این نظام قضایی، خودش دست به اصلاح خودش میزند. این الگو هم اینجا رعایت شده است چون حتی فرانک هم پیشبینی نمیکند که در دادگاه، برنده شود. در نهایت، به شکلی غافلگیر کننده، عدالت اجرا میشود.
یاشار نورایی در تکمیل سخنان کیوان کثیریان عنوان کرد: اگر دقت کنید اوج به خود آمدن فرانک، زمانی است که جلوی قاضی میایستد و میگوید رونوشت اتفاقات دادگاه را به هیئت نظارت بر قضات میدهم تا از کار، بیکار شوی. اینجا همان مسئله نظارت مطرح است. چون فرد، فسادپذیر است و به راحتی، میتواند وسوسه شود در صورتی که قدرت جمعی و دستگاههای نظارتی وجود داشته باشد، طبیعی است بهتر جلوی فساد گرفته میشود که این در ساختار حقوقی آمریکا هست.
این دانشآموخته حقوق با اشاره به مقالهای درباره مقایسه فیلمهای درام حقوقی ایرانی و آمریکایی تصریح کرد: در مقاله مذکور، به دو نتیجه اصلی رسیده بودند؛ شخصیتهای تک بعدی قضایی در ایران و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی که وجود دارد موجب تفاوت درامهای حقوقی هستند. چیزی که درباره فیلمهای آمریکایی تبدیل به مسئله نمیشود چون هم قاضی فاسد و هم وکیل فاسد میبینید. در اینجا نیز فرانک قهرمان نیست و کلی نقصان دارد. حتی روشهای حقوقی که به کار میبرد، ممکن است مورد تایید نباشد. به نظر من، شخصیتهایی که کمکم از تیرگی به سپیدی میرسند، موانعی که سد راه آنها میشود، به آنها بعد انسانی میبخشد. اگر با یک واقعه و ناگهانی دچار تحول میشدند، برای مخاطب، باورپذیر نمیشد. این تحول هم بار دراماتیک دارد چون باعث افزایش هیجان میشود و با روال رئالیستی و شناختی که از انسانیت داریم، تطابق بیشتری دارد.
وی راجع به محیطی که وجدان امکان رشد دارد، گفت: به نظر من، وجدان در مکانی رشد پیدا میکند که با دو مسئله همزیستی داشته باشد: آزادی و استقلال. بخش مهمی از اثر راجع به این است که آدمی اسیر الکل است و از آن دسته وکیلهاست که به اصطلاح، دنبال آمبولانس میدوند، او چگونه به استقلال میرسد؟ این استقلال باعث میشود این آدم دوباره وجدانش را پیدا کند. ژان ژاک روسو، آزادی و وجدان را کنار هم قرار میدهد. اگر آب و هوا برای رشد گیاه نباشد، گیاه رشد نمیکند چون در خلا، این رشد اتفاق نمیافتد.
یکی از حضار در سخنانی بیان کرد: کارنامه هنری سیدنی لومت در مفهومِ فرد در مقابل سیستم خلاصه میشود یعنی همواره سیستم در حال نقد شدن است و افراد هستند که در برابر سیستم، وظیفه خودشان را انجام میدهند. «حکم» هم همین است. سیستم، مشکلات خودش را دارد. این افراد هستند که دارند وظیفه انسانی خودشان را انجام میدهند؛ چه فرانکی به عنوان وکیل و چه افراد به عنوان هیئت منصفه.
یاشار نورایی در سخنان پایانی عنوان کرد: شکل رسیدگی قضایی باید کاملاً مبتنی بر عقلانیت باشد و احساس نباید نقشی داشته باشد تا جوامع دچار مشکل نشوند. پایهگذاری حقوق باید کاملا بر اساس منطق باشد چون چیزی که عقلانی و منطقی است میتواند به عنوان قرارداد اجتماعی و حقوقی مورد احترام همه قرار بگیرد. اگر احساسی باشد، هر کس میتواند تفسیر خودش را داشته باشد.
انتهای پیام/