صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

بازنشستگان سرمایه انسانی هر مجموعه هستند

۱۴۰۲/۰۵/۰۲ - ۱۲:۰۲:۳۴
کد خبر: ۱۵۰۲۶۴۲
مدیرصندوق بازنشستگی به مناسبت گرامیداشت ۲۵ذیحجه «روز خانواده و تکریم از بازنشستگان» با محمد ابراهیم جعفری بازنشسته شرکت مخابرات دیدار کرد

به گزارش خبرنگار حوزه خانواده خبرگزاری برنا از خراسان جنوبی، مدیرصندوق بازنشستگی به مناسبت گرامیداشت ۲۵ذیحجه «روز خانواده و تکریم از بازنشستگان» با محمد ابراهیم جعفری بازنشسته شرکت مخابرات دیدار با اهدای لوح تقدیر از زحمات چندین ساله آنان قدردانی کرد.

باقری نژاد شمن تبریک روز خانواده و تکریم بازنشستگان بیان کرد: بازنشستگان را سرمایه انسانی هر مجموعه دانست و گفت: کسانی که سی سال از بهترین لحظات عمر خود را وقف خدمت‌رسانی خالصانه کردند، همیشه در یادها ماندگار بوده و مایه مباهات و افتخار هر مجموعه‌ای محسوب می‌شوند.

وی بازنشستگی را افتخاری مهم در دوره زندگی هر فرد دانسته و افزود:بازنشستگان منبعی از تجارب ارزشمند و خاطرات تلخ و شیرین گذشته هستند.

مدیر صندوق بازنشستگی عمل صادقانه و خدمت به مردم را لطف خداوند دانسته و افزود: هر کس که در راه خدا و خدمت به خلق قدمی بردارد، خداوند نیز او را هدایت و حمایت خواهد کرد.

محمد ابراهیم جعفری ضمن قدردانی از مدیرعامل صندوق بازنشستگی مسائل و مشکلات مختلفی که جامعه بازنشستگی با آن روبرو هست را بیان کرد. وی در پایان سروده در مدح بازنشستگان خواند لازم به ذکر است محمدابراهیم جعفری بازنشسته شرکت مخابرات شاعر توانمند بیرجندی متولد 1326 است

 

بنام خداوند آیینه ها-**-فروزنده ی مهر در سینه ها

بشنو ای شاغل خدای پرست

حرف یک کارمند باز نشست

از یکی ناتوان و پیر شده

وز حیات و زمانه سیر شده

بد و نیک جهان بسی دیده

عاقبت رفته پیر گردیده

گذرانده است عهد برنایی

رفته از جسم او توانایی

عمر کرده است با امید و هدف

زندگی کرده با وقار و شرف

سرد و گرم زمانه بس دیده

عاقبت رفته پیر گردیده

کرده عمرش براه خدمت صرف

مویهای سیه شده چون برف

اولش شغل بوده ونامی

یافته است اینچنین سرانجامی

این شنیدم یکی ز همکاران

بوده اندر اداره سرگردان

یکی از شاغلان شوخ و جوان

کرده بود این سخن به سُخره بیان

راستی پیر مرد زار و زبون

که سرت پنبه گشته است کنون

حال در این اداره کارت چیست

از برای تو هیج کاری نیست

آمد و شرح ماجرا می گفت

از دو چشم ترش گُهر می سُفت

ای عزیز دل من ای شاغل

مشو از کار این جهان غافل

این جهان هست و بود و خواهد بود

مرگ هم دیر و زود خواهد بود

فلک پیر سخت غدار است

بس عزیزی که آخرش خوار است

دل غمگین هیجکس مشکن

بشنو این پند دلپذیر از من

بهر خشنودی دل خونبار

حُرمت هر کسی نگه میدار

استمالت کن ای جوان از پیر

پیر همکار را مکن تحقیر

گر یکی شد زکار باز نشست

تو هم آخر شوی باو پیوست

اندرین دیر سست پایه که هست

بس بلندی که شد زمانی پست

دیده ام اقتدار شاهان را

صاحبان جلال و جاهان را

دیده ام ناز و کبر مغروران

شب امیران و صبح معزولان

دیده ام ظلم و جور جباران

نکبت و ذلت ستمکاران

عاقبت جمله زیر خاک شدند

در ته چاله و مغاک شدند

تا توانی برای خلق خدا

دست گیر و مشو ز خلق جدا

خرم آنکس به فکر دار بقاست

زندگی آستان مرگ و فناست

عارفان رخت از این جهان بستند

با خداوند خویش پیوستند

تو هم آماده باش روز وصال

زانکه دنیاست جای وهم و خیال

جعفری روز مرگ نزدیک است

دیگه کفگیر تو ته دیگ است   

    محمدابراهیم جعفری «بیرجندی»

 

انتهای پیام

خبرنگار:مرضیه شهریاری

 

 

نظر شما