صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

پناهیان: دین‌دارانِ متحجر و غربزده؛ ۲ گروهی هستند که مانع تبلیغ صحیح دین می شوند

۱۴۰۲/۰۵/۰۵ - ۰۰:۳۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۰۳۱۰۴
حجت‌الاسلام پناهیان گفت: ما مدعی آزادی هستیم؛ اگر غربزده‌ها و متحجّران بگذارند! اگر بگوییم «اصل دین آزادی است» می‌گویند «نه! اصل دین بندگی است!» بله، ولی بندگی خدا در واقع همان آزادی است، اگر فکر کنی، این را می‌فهمی.

به گزارش خبرگزاری برنا؛ مراسم عزاداری دهه اول محرم هیأت میثاق با شهدا با سخنرانی حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان و مرثیه‌خوانی امیر عباسی و فرید بذرافشان در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار می‌شود.

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در این مراسم درباره آخرین گام برای رسیدن به رهایی در تاریخ حیات بشر به سخنرانی می‌پردازد.

در ادامه گزیده‌ای از پنجمین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

دو گروه در مسیر تبیین دین، مانع ایجاد می‌کنند

ما در مسیر تبیین دین دو مشکل اساسی داریم، دو گروه هستند که اجازه نمی‌دهند فضا، آرامش داشته باشد و آن شفافیتی که به سهولت بشود معارف دینی را منتقل کرد پدید بیاید: یکی گروهی که متصلب به الفاظ هستند و متفکرانه با قرآن و روایات برخورد نمی‌کنند، اهل درایت نیستند و فقط اهل روایت هستند و ظاهر کلمات را می‌بینند و اهل تحلیل نیستند و اهل فرع زدن بر اصولی که اهل‌بیت معرفی کرده‌اند نیستند، این‌جور افراد که ممکن است افراد متحجّر و متصلب نامیده بشوند واقعاً برای انتقال معارف دینی مانع هستند.

مثلاً به آنها می‌گوییم که «بیایید از طریق حریّت و آزادی، دین را تعریف کنیم» می‌گویند: اصلاً کلمه آزادی در کجای قرآن آمده است؟ اصلاً از آزادی سوءاستفاده کرده‌اند و اگر به سمت آن بروی، نجس می‌شوی... این چه طرز برخوردی است؟ اهل‌بیت خودشان فرمودند «عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَاتِ» (کنز الفوائد، ج2، ص31) بروید سراغ درک حرف‌های ما نه صرفاً نقل حرف‌های ما. خداوند متعال هم می‌فرماید تدبر در قرآن لازم است، نه صرفاً تلفظ قرآن. لفظ قرآن هم عظمت دارد، ولی این لفظ را باید در هر زمانی متناسب با نیاز مردم آن زمان ترجمه کرد و مفاهیم مورد نیاز و مفیدش را انتقال داد.

منظور این نیست که ما دین را به شکل زمانه تغییر بدهیم، نه؛ دین نیاز همه زمان‌ها و نیاز همه اقوام را برآورده می‌کند. ما نباید همان شیوه آموزش دین را که در دوران قاجار یا در هزار سال پیش رایج بوده، الان هم استفاده کنیم، مثلاً همان‌ طوری که شیخ مفید یا شیخ صدوق، دین را آموزش می‌دادند ما هم دین را همان‌طوری آموزش بدهیم! پس یک عده متصلب هستند، درحالی‌که آدم باید در هر زمانی نیازهای زمانه، زبان زمانه و هوس‌های زمانه را ببیند. الان جامعه جهانی یک توجهی به آزادی پیدا کرده است و ما باید ببینیم که در دین، آزادی هست یا نه؟ و بعد این را برای مردم تبیین کنیم. وقتی در دین نگاه می‌کنی، می‌بینی که معنای آزادی چقدر عمیق است.

متصلبین و متحجرین اجازه نمی‌دهند دین با ادبیات نو تبلیغ شود

پس یک گروهی که اجازه نمی‌دهند دین با ادبیات نو تبلیغ بشود متصلبین و متحجّرین هستند، اینها بدون فکر و تفکر وارد عرصه معارف دین می‌شوند. بعضی وقت‌ها ما در مغازه‌مان یک دارایی‌ و کالایی داریم، هر کسی می‌آید و یک چیز دیگری می‌خواهد، می‌خواهیم همان کالا و جنس خودمان را به او بفروشیم. مثلاً من فلان علم را خوانده‌ام، هرکسی می‌آید می‌خواهم آن علم را به او بدهم درحالی‌که این علم تو را الان او نیاز ندارد. نمی‌شود یک دارو را برای همه بیماران تجویز کرد، چون هرکدام یک اقتضایی دارند. أمیرالمؤمنین(ع) به پدر و مادرها می‌فرماید که شیوه تربیتی خودتان را به فرزندانتان تحمیل نکنید اینها مال یک زمان دیگری هستند، یک نسل تفاوت کرده است. مدام نباید خودت را الگو قرار بدهی و مثلاً بگویی: ما جوان بودیم این‌گونه رفتار می‌کردیم و....خُب دوره‌اش گذشته و الان فرزند شما جوان یک عصر دیگر است و این تغییرات را خدا ایجاد می‌کند.

گروه دیگری که مانع تبلیغ دین می‌شوند «واداده‌ها» هستند

 گروه دیگری که مانع تبلیغ دین با ادبیات نو می‌شوند «واداده‌ها» هستند، یعنی کسانی که برعکس متصلبین، خیلی شُل و واداده‌اند، تا یک کلمه‌ای مثل آزادی را از آن طرف می‌شنود شل می‌شود و به همان طرف غش می‌کند و ده‌تا معلّق هم برایش می‌زند. خُب این حرفی که تو داری برایش غش می‌کنی، بهترش را که این‌طرف در دین خودمان گفته‌اند!

هردو گروه واداده‌ها و متصلبین هم اهل جنجال و فحش هستند هم واداده‌ها فحش می‌دهند و هم متصلبین فحش می‌دهند و تکفیر می‌کنند. هر دو گروه هم متأسفانه از قدرت تفکر و تفکر نقاد برخوردار نیستند. متصلبین نمی‌خواهند با زمان راه بروند، واداده‌ها هم به هر ساز زمانه‌ای می‌رقصند. درحالی‌که شما هیچ حرف درستی در عالم شما پیدا نمی‌کنید، مگر اینکه کامل‌ترش را در قرآن و کلمات معصومین می‌توانید پیدا کنید.

بنا نیست همه جزئیات را دین بگوید

ائمه هدی(ع) می‌فرمایند: «علَینا إلْقاءُ الاُصول إلَیکُم و علیکمُ التَّفْریعُ» (وسائل الشیعة، ج ۵، ص ۳۱۸) ما اصلش را می‌گوییم شما خودتان بروید فرع بزنید و بهره‌برداری بکنید. بعضی‌ها یک جزئیاتی را از علوم انسانی مثلاً از روانشناسی رشد می‌آورند و می‌گویند: این مسئله در کدام روایت آمده است؟ می‌گویم: ائمه هدی جای فکر برای ما باقی گذاشته‌اند، قرآن جای فکر برای ما باقی گذاشته است. اصول و کلیاتش را می‌گویند و بعد شما باید با تفکر و تدبر، جزئیاتش را خودتان در بیاورید.

ائمه هدی(ع) بنا نداشتند که همه‌چیز را با همه جزئیاتش به ما بگویند. دین که مانند بوروشور مثلاً یخچال نیست که همه جزئیات را مو به مو نوشته باشد و برای استفاده از آن دیگر نیازی به تفکر نباشد. خداوند به پیغمبر فرمود که همه‌چیز را نگو، بگذار بقیه‌اش را خودشان بفهمند. در قرآن نه تنها اسم دوازده‌ امام نیامده بلکه حتی اسم امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) هم نیامده است، بلکه با اشاره بیان شده است، مثلاً می‌فرماید: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»، خودت باید بفهمی. بنا نیست خیلی از جزئیات را دین بگوید و اتفاقاً این فرصتی است برای اندیشیدن ما.

بعضی‌ها طوری حرف می‌زنند که انگار هرچه تفکر جدید هست از غرب آمده!

بعضی‌ها یک‌جوری حرف می‌زنند که انگار هرچه تفکر جدید هست از غرب آمده است! حدود بیست سال پیش خصوصاً در عرصه سیاست برخی برای دموکراسی غربی واقعاً غش می‌کردند، الان همان‌ها تازه به هوش آمدند و از گذشته خودشان خجالت می‌کشند چون دیگر معلوم شده است که دموکراسی غربی چقدر ظلم و جنایت دارد می‌کند، ولی آن موقع، برخی می‌گفتند که اسلام هم در محدوده دموکراسی پذیرفته است و اصل، دموکراسی است! درحالی‌که صد برابر قوی‌تر از این دموکراسی در دین هست. در دموکراسی، با تبلیغات مردم را اغوا می‌کنی و با احزاب سلطه مطلق بر مردم پیدا می‌کنی. احزاب به معنای باندهای سیاسی، یک گروهی هستند که باهم برای چپاول رأی مردم و برای فریب افکار عمومی اقدام می‌کنند.  

اگر حزب به این صورتی که شما راه انداختی چیز خوبی بود، پیغمبر اکرم(ص) هم یک حزب راه می‌انداخت که حداقل بعد از خودشان، از علی(ع) دفاع کنند. آیا پیامبر(ص) بلد نبود حزب درست کند؟ چرا دشمنان حضرت بلد بودند حزب راه بیندازند تا کار را از دست علی‌بن‌ابیطالب بگیرند و موفق هم شدند. بنده در برخی از دانشگاه‌های غربی، یک‌ذره از دین را برایشان توضیح دادم و آنها گفتند: «این حرف‌ها که خیلی پیشرفته‌تر از حرف‌هایی است که الان در جهان منتشر شده است!»

بخشی از گناه قرآن‌سوزی در غرب به عهده ما است که قرآن را خوب به جهان معرفی نکرده‌ایم

بخشی از گناه قرآن‌سوزی در غرب به عهده ما است که قرآن را خوب به جهان معرفی نکرده‌ایم و الا دل می‌برد. این کافی نیست که قرآن را به زبان انگلیسی ترجمه کنیم کمااینکه فارس زبان‌ها هم صرفاً با خواندن ترجمه فارسی قرآن، مطلب برایشان جا نمی‌افتد. اصلاً چندتا نهاد در جمهوری اسلامی هست که بنا دارند این دین نازنین، مدرن و شیک را ـ که می‌خواهد آینده جهان را بسازد و تازه مردم جهان آماده شده‌اند این دین را بفهمند ـ به جهان معرفی کند؟ چند تا کتاب برای این منظور نوشته شده است؟

اینکه صرفاً کتاب پنجاه سال پیش شهید مطهری را به زبان انگلیسی ترجمه کنیم، کافی نیست. چندتا شما بنیاد فیلم‌سازی داریم که فیلم‌هایی بسازد برای مردم فرانسه و جدا پخش کند، برای مردم آلمان جدا پخش کند، برای آمریکای لاتین جدا فیلم بسازد؟ اگر برای آنها فیلم بسازند، مردم خودمان هم می‌توانند این فیلم‌ها ببینند کمااینکه الان هم دارند فیلم‌های هالیوود را می‌بینند. برنامه‌ریزان فرهنگی مملکت باید بدانند که الان فیلم‌ ساختن برای مردم اروپا واجب‌تر از فیلم‌ ساختن برای مردم ایران است، اگر این را نفهمند، طبیعی است که در خیابان‌های کشورمان درگیری‌های فرهنگی مثل موضوع حجاب پیدا کنند. الان چیزهایی که درباره حجاب می‌گویی، مردم کشورهای غربی بهتر می‌فهمند چون آنها تا آخر خط رفته‌اند و آسیب‌‌های بی‌حجابی را دیده‌اند، ولی اینجا بعضی‌ها هنوز مست آن‌طرف هستند و نمی‌فهمند چه خبر است؟

اگر بگذارند دین درست معرفی شود، معلوم می‌شود کی مدعی آزادی است

 الان ما مدعی آزادی هستیم؛ اگر غربزده‌ها بگذارند و اگر متحجّرین بگذارند! اگر بگوییم «اصل دین آزادی است» برخی از متحجرین و متصلبین می‌گویند «نه، اصل دین بندگی است!» بله، ولی بندگی خدا درواقع همان آزادی است، اگر یک‌کمی به خودت زحمت بدهی و فکر کنی این را می‌فهمی. خدا که برده نمی‌خواهد، بندگی خدا عین آزادی و آزادگی است، بندگی خدا می‌‌خواهد تو را به نهایت فهم و به نهایت قدرت و نهایت رهایی برساند. الان کدام یکی از جوان‌های ما فکر می‌کنند که دین یعنی آزادی؟ اگر برداشت جوانان ما از دین، آزادی نیست یعنی ما در مدرسه، دین را درست به آنها آموزش نداده‌ایم. 

دوتا مانع داریم؛ یکی متصلبین یا متحجّرین و یکی هم واداده‌ها و غربزده‌هایی که تا یک کلمه از آن‌طرف می‌شنوند غش می‌کنند. این هر دو گروه، اهل تفکر نیستند که ببینند در دین چه خبر است!

اولین گام برای آزادی «ایمان به خدا» است

موضوع‌ بحث ما آخرین گام برای آزادی است. اولین‌گام برای رسیدن به آزادی چیست؟ اولین گام برای آزادی «ایمان به خدا» است. ایمان به خدا چگونه آدم را آزاد می‌کند؟ با توکل. شاخص ایمان چیست؟ توکل. اگر توکل نداشته باشی همان چیزی می‌شود که قرآن فرمود: آنهایی که مؤمن هستند اکثراً مشرک هستند(وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ؛ یوسف، ۱۰۶) توکل نداشته باشی این‌گونه می‌شود.

توکل چگونه برای ما رهایی می‌آورد؟ اگر معنای توکل درست فهمیده بشود، سکولارترین یا ضددین‌ترین مدارس ما هم سعی می‌کنند بچه‌ها را در مدرسه طوری بار بیاورند که فقط ایمان و توکل‌شان بالا باشد چون اینها دانشمند خواهند شد. توکل انسان را رها می‌کند و رهایی برای انسان خلاقیت می‌آورد.

انتهای پیام/

نظر شما