صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گفتگو با مرتضی احمدی درباره جوانی کردن در لاله زار

دیشب تو لاله زار, می رفتم از کنار

۱۳۹۲/۱۱/۱۲ - ۱۲:۴۰:۴۴
کد خبر: ۱۶۱۶۷۰
تحت هیچ شرایطی دربی آبی و قرمز را از دست نمی دهم.باید در استادیوم باشم و از نزدیک تیمم را تشویق کنم.


خبرگزاری برنا-پیدا کردن مرتضی احمدی هیچ وقت کار سختی نیست.از ساعت 4 بعد از ظهر اگر با منزلش در خیابان پاسداران تماس بگیریم،ویا صبح ها برایش پیغام بگذاریم نتیجه خوبی خواهیم گرفت.ما هم یک بعد از ظهر با او تماس می گیریم تا با او قرار یگ گپ و گفت خودمانی را بگذاریم.
احمدی اما خیلی حال و حوصله گفتگو را ندارد.می دانم حرفش یک کلام است و نمی شود به او اصرار کرد.در یک جمله کوتاه و منقطع جواب می دهد:«این مدت خیلی مصاحبه کرده ام.اینطوری جلوی مردم کوچک می شوم.»نمی گویم هنرمندی که هنرش ازمیان مردم آمده و با آنها زندگی کرده و پیشکسوت صنعت صدا و گویندگی و بازیگری است هیچ وقت کوچک نمی شود. عوضش قرار می شود چند روز بعد با او تماس بگیرم تا با هم خیلی دوستانه صحبت کنیم و من شرح این گفتگوی تلفنی را بنویسم.
دو روز بع لیوان چایی روی میز می گذارم و به حرفهای آقای بازیگر گوش می دهم.
مرتضی احمدی اصالتی تفرشی دارد و در سال 1303 در تهران و از خانواده ای تفرشی به دینا آمده.خودش می گوید:«پدرم سقط فروش بود و درآمد خوبی داشت.از همان ابتدا به تحصیلات اهمیت می داد.من هم که ازهمان بچگی عاشق پیش پرده خوانی بودم.صدایم گرم بود گاهی برای خودم زیر لب آواز می خواندم.ابتدا درس خواند در مکتب را تجربه کردم و بعد ها در میدان گمرک در مدرسه ای که خیال می کنم نامش منوچهری بود درس خواندم.در مدرسه شرف هم درس خواندم...»
احمدی ورزش حرفه ای را هم تجربه کرده.هم باستانی کار بوده و هم فوتبال را تا سطح مربی گری ادامه داده.او یکی از موسسان باشگاه راه آهن است و حالا طرفدار حرفه ای باشگاه پرسپولیس است.«تحت هیچ شرایطی دربی آبی و قرمز را از دست نمی دهم.باید در استادیوم باشم و از نزدیک تیمم را تشویق کنم.آن موقع ها هم عاشق ورزش بودم.در 17-18 سالگی ورزش باستانی را شروع کردم.در تیم فوتبال راه آهن بازی کردم و چند سالی هم مربی بودم.همه این اتفاقات تا سال 1325 طول کشید.»

از حالا به بعد گفتگوی ما به خیابان لاله زار می رسد.به انجمن باربد و سعدی افشار و خیابانی سنگ فرش شده به سبک خیابان های مدرن اروپایی که هر گوشه اش را یک انجمن فرهنگی در اختیار داشت.احمدی از پیش پرده خوانان در جه یک تئاتر لاله زار بوده.«بازی و هنر عشق است.تو برای رسیدن به این عشق از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کنی.من هم که عاشق تئاتر و بازی بودم.اما می دانستم در خانواده ای که زندگی می کنم این کار مساوی با طرد شدنم است.آن سالها به صورت آماتور در چند گروه تئاتر بازی کردم و بعد از مدتی با دوستانم تماشاخانه ماه روبه روی باغ فردوس را دایر کردم.اما این همکاری خیلی طول نکشید.نیاز من انگار در جای دیگری بود.من خودم را در جای دیگری محک زدم.در سال برای اولین بار پیش پرده خوانی را درسال 1322 تجربه کردم.در تعاتر فرهنگ این اتفاق افتاد.دره مین دوران بود که پدرم مطلع شد که من مشغول بازی در تئاترم.این مسئله برایش گران تمام شد و از خانه بیرونم کرد.اخراج از خانه رویم تاثیری نداشت.هدفم برایم از هر چیزی مهم تر بود.می دانستم بالاخره خانواده ام را قانع می کنم و می توانم کارم را هم ادامه دهم...»
مرتضی احمدی با تمام شرایط پیش آمده مبارزه می کند و دست از هنر برنمی دارد.
همان سالها هم زمان با هنر پیشگی به عنوان تعمیرکار در راه آهن تهران استخدام می شود. مرتضی احـمـدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش‌ پرده‌ها آواز خواند و نیز اولین بار در سال 1322ترانه ی ل پری جون را اجرا کرد، که بسیار مـحبوب شد و به خاطر آن برای کار در رادیو تهران دعوت شد. در یکی از پیش‌ پرده‌ها ترانه‌ای دیگری به نام «کارگرم من» را اجرا کرد که به استقبال کارگران راه‌آهن و پس از آن منجر به اعتصاب کارگران راه آهن گردید که در نتیجه، مرتضی احـمدی به بـخش حسابداری راه‌آهن منتقل شد و پس از پایان اعتصاب دستگیر شد و در کلانتـری تعهد کرد از آن به بعد ازاجرای آن پیش‌ پرده خوداری کند.
«بعد از مدتی در رادیو تهران استخدام شدم و شروع به کار کردم.اجرای برنامه های کمدی و تقلید صدا به عهده من بود.خالق شخصیت رادیویی به نام «بابا جاهل» شدم که آن روزها خیلی گل کرد.از سال 1326 به عنوان گوینده در فیلم های خارجی یا همان دوبلور مشغول به کار شدم.دوبله آن زمان جز جدا نشدنی از سینما بود.تمام وقت رام ی گرفت و به سینما جان تازه ایم ی داد.»
در مورد پیش پرده خوانی از احمدی می پرسم او می گوید:«آنان که در دهه 20 به تماشاخانه های لاله زار سر می زدند شاهد نوعی نمایش موسیقی بودند که پیش از آغاز یا وسط اجرای نمایش شوع می شد و در واقع نوعی زبان طنز و کنایه به شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوران را داشت.ضربی خوانی و پیش پرده خوانیربی‌خوانی، نوعی از موسیقی خاص تهران قدیم است که در اوایل قرن جاری به اوج خود رسید و متاسفانه پس از کودتای نظامی و فرهنگی 28 مرداد، و تحقیر و تضعیف مداوم این نوع موسیقی پس از این واقعه به مرور کنار گذاشته شد؛ به طوری که اکنون فقط من از نسل ضربی‌خوان‌ها مانده‌ام و این درحالی است که بخش بزرگی از این موسیقی اصیل ضبط نشده است. و این مساله جای بسی تاسف است.»
گفتگوی ما به لاله زار آن دوران می رسد.به وقتی که لقبش عروس تهران بود و مردم روزهای تعطیلشان را ناجا می گذراندند:«البته لاله زار محل تفریح افراد متجدد و خانم های بی حجاب بود.کسانی که کراوات می زند و لباس های اروپایی به تن می کردند و انگلیسی می دانستند به لاله زار سر می زدند.لاله زار و کافه هایش نماد روشنفکری مردم آن زمان بود.خیابان های شیک و سنگ فرش شده که اگر وجب به وجبش را هم می گشتی اثری از سیم و پریز پیدا نمی کردی.حالا دیگر لاله زار اثری از آن دوران ندارد.هر قدر هم که بخواهند نمی شود بلایی که بر سراین خیابان آمده را جبران کرد.»
بیشتر افسوس احمدی به خاطر ضبط نشدن موسیقی اصیل تهرانی است:« متاسفانه الان سرمایه‌ی لازم برای گردآوری نوازنده‌ها و اجاره‌ی استودیو برای ضبط موسیقی برای ما فراهم نیست و آخرین بار، پیش از انقلاب شخصی به نام دکتر طبیبیان به خاطر ذوق و علاقه‌ی شخصی سرمایه‌ی لازم را در اختیار ما گذاشت که با همان سرمایه‌ ،نوار اصیلی با نوازنده‌های اصیل ضربی‌خوانی تهران فراهم شد ادعا می کنم که در حال حاضر کسی جز من نمی‌تواند ضربی‌های تهرانی را به طور اصیل اجرا کند چون علاوه بر صدای خوب، یک ضربی‌خوان باید حتما فرزند تهران باشد و در محلات قدیمی آن بزرگ شده‌ باشد و فرهنگ اصیل تهران را به خوبی درک و هضم کرده باشد. به همین خاطر اگر من بمیرم و این کارها ضبط نشوند، بخشی از فرهنگ تهران از دست خواهند رفت.»
صحبت از لاله زار برای هیچ کدام از طرفین تمام شدنی نیست.اما به این جا که می رسد مرتضی احمدی دیگر شرایط صحبت کردن ندارد.از فرزندانش می گوید که در اروپا زندگی می کند و نوه پسری اش مرتضی که هم نام اوست و از با ارزش ترین دارایی هایش است.می گوید برایشان آهنگ اصیل می خواند و گاهی با خودش ترانه دیشب تو لاله زار می رفتم ازکنار را زمزمه می کند.»
حال و هوای لاله زار حتی پس از گذاشتن تلفن در دلمان می ماند.به مرتضی احمدی فکر می کنم که گنجینه ای از تهران قدیم است و هنوز همان اشتیاق دوران قدیم را دارد.برای تنظیم این گزارش باید به فکر یک لیوان چای تازه دم بود.چای روی میز چند ساعتی است که سرد شده...

نظر شما