صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

خائن‌کشی به روایت کیمیایی

۱۴۰۲/۰۸/۱۳ - ۰۹:۳۶:۰۲
کد خبر: ۲۰۱۴۸۵۵
«مهدی قنبر» نویسنده و منتقد سینما در یادداشتی در خصوص فیلم «خائن کشی» مسعود کیمیایی نوشت: این فیلم نه‌ تنها چیزی درخور در کارنامه کاری کیمیایی محسوب نمی‌شود بلکه به یکی دیگر از کار‌های سؤال‌برانگیز و سطحی و ضعیف مسعود کیمیایی اضافه می‌کند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «مهدی قنبر» نویسنده و منتقد سینما در یادداشتی در خصوص فیلم «خائن کشی» مسعود کیمیایی نوشت: «خائن کشی» آخرین ساخته «مسعود کیمیایی» است. این کارگردان پس از فیلم «خون شد» که در میان آثار ضعیف سالیان اخیر او جایگاهی نسبتاً مناسبی کسب کرده بود، با ساخت فیلم «خائن کشی» دوباره سیر نزولی فیلم‌سازی خویش را از سر گرفت.

فیلم فوق فاقد شخصیت‌پردازی و فیلم‌نامه است. فیلم‌ساز که خود را علاقه‌مند به «مصدق» معرفی می‌کند در این فیلم با واردکردن چنین دروغی به واقعه کودتای ۲۸ مرداد و «مصدق» سعی می‌کند روایت‌های خود را از داستان و شخصیت واقعی «مهدی بلیغ» کلاه‌بردار و سارق معروف و شخصیت‌های فرضی دیگرش در قالب داستانی رنگ و رو باخته شعار‌های گل‌درشت و دیالوگ‌های نخ‌نما شده‌اش را بازگو کند.

شخصیت‌های قصه «خائن کشی» به‌جز «مهدی» با بازی خوب «امیر آقایی» اساساً چه گروهی از چهره‌های سیاسی آن دوره از تاریخ را نمایندگی می‌کنند؟ سهراب صفا و شاهرخ کیستند؟ چه ارتباطی به وقایع و یا جبهه ملی دارند؟ این افراد چه ارتباطی با «مصدق» دارند؟ این افراد بی‌شناسنامه که بی‌شک در هیچ کجای این تاریخ قرار نمی‌گیرند و هیچ ارتباطی با داستان و وقایع واقعه‌ای ۲۸ مرداد ندارند. آن‌ها فقط قرار است از بانک ملی دزدی کرده در یک‌ خانه حبس شوند و مشتی دیالوگ‌های موردعلاقه کارگردان را به زبان بیاورند و در انتهای فیلم هم کشته شوند. اما مگر قرار است تا در آن خانه امن چه دیالوگ‌های تأثیرگذاری گفته شود که همه این آدم‌ها باید گرد هم بیایند و فقط حرف‌های بی‌سروته بزنند؟ از این حرف‌ها هم چیزی دستگیر مخاطب نمی‌شود.

اساساً کارگردان و نویسنده، چون کارش با آن‌ها تمام‌شده نمی‌دانسته باید چکارشان کند؛ پس ازآنجایی‌که برای صحنه تراژیک و یا حماسه سکانس پایانی به وجود آن‌ها نیاز داشته و نمی‌توانسته از شر آن‌ها خلاص شود این افراد را در خانه‌ای حبس می‌کند و یک‌مشت دیالوگ نخ‌نما شده هم در دهانشان می‌گذارد تا مشغول باشند. گرچه تا پایان فیلم نیز اطلاعات و دیتایی درباره هویت و شخصیت‌های این افراد به مخاطب داده نمی‌شود.

فیلم‌نامه فیلم نیز دارای چند داستان فرعی است، اما این داستان‌های فرعی نه‌ تنها کمکی به پیشبرد داستان اصلی ندارند بلکه در مواردی ذهن مخاطب را از خطِ سیر اصلی داستان دور می‌کند. به‌عنوان‌مثال داستان (مهدی) آن‌قدر پررنگ است که مخاطب، موضوع اصلی را رها کرده و اصطلاحاً از داستان اصلی کنده می‌شود.

داستان (مهدی) به‌ تنهایی خود موضوعی کامل برای یک فیلم سینمایی مستقل است. البته داستان‌های فرعی بی‌خاصیتی نیز در این فیلم هست که فقط برای مطول کردن آن وجود دارد که از آن‌ها می‌توان به رفت‌وآمد‌های بیهوده سهراب و شاهرخ و... اشاره کرد که اساساً هیچ ضرورتی ندارد و کمکی به داستان اصلی نمی‌کند.

اگرچه که داستان اصلی نیز روایتی مغشوش و رها دارد که وقوع و شکل‌گیری آن نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. یک زدوخورد و دزدی در روزی که کسوف صورت می‌گیرد. افت ناگهان شدید داستان، ریتم و تمپوی فیلم و درنهایت به گوشه‌ای خزیدن چهره‌های قصه و دیگر هیچ. فیلم از این به بعد در یک‌ خانه و با دیالوگ‌هایی خنثی و بی‌خاصیت ادامه پیدا می‌کند. قصه اصلی آن‌قدر بی‌خاصیت و بدون کارکرد است که داستان فرعی (مهدی) می‌تواند سوار آن شود و بیش از یک داستان فرعی نمود پیدا کند؛ زیرا قصه اصلی در قالب چند دیالوگ و در سکون مانده و قصه‌های فرعی در فضای باز و پرجنب‌وجوش متنوع اتفاق می‌افتد.

درنهایت نیز فیلم با چند تیر و ترقه که آغازشده بود با یک فضای مثلاً حماسی و تراژیک پایان می‌یابد. پایانی بسیار دم‌دستی و آبکی که نه حماسی و نه تراژیک است

فیلم «خائن کشی» بنا بر اظهارات و ادعا‌های فیلم‌ساز قرار بود فیلمی در حمایت از «مصدق» باشد؛ اما به ظاهر نتیجه‌ای عکس داشته است. اگرچه مستندات آن هیچ‌یک به لحاظ تاریخی معتبر نیست و ساخته‌ و پرداخته ذهن نویسنده و کارگردان اثر است؛ اما اینکه کارگردانی بگوید گروهی دزد و متعصب در حمایت از «مصدق» به بانک ملی و دولتی کشور دستبرد زده، آن را غارت کرده و خون می‌ریزند و اوراق قرضه دولتی را به سرقت می‌برند تا به «مصدق» بدهند هم مضحک است و هم قلب تاریخ است و بی‌شک به‌غیراز صدمه زدن به «مصدق» و ملی شدن نهضت نفت هدفی ندارد.

باید گفت این خیانتی بزرگ است که در حمایت از افکار گروهی که کودتا را یک انقلاب می‌دانند عنوان می‌شود. چراکه به نظر می‌رسد کارگردان معتقد است همان‌طور که حامیان سلطنت به رهبری زاهدی، جمعی اراذل‌واوباش مانند شعبان بی‌مخ، ملکه اعتضادی و سکینه قاسمی (معروف به پری بلنده) را در جریان کودتا وارد میدان کرده، مصدق هم‌گروهی چاقوکش و تفنگ به دست مانند سهراب، شاهرخ و مهدی (بلیغ) سارق و کلاه‌بردار معروف را در کنار خود داشت.

این موضوع توهین و خیانتی بزرگ به نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد علیه «مصدق» است. ازاین‌رو باید گفت مسعود کیمیایی خائن به آرمان‌های مصدق است و هیچ حمایتی از او نکرده بلکه قلب تاریخ کرده است.

ریتم کند فیلم و مطول شدن فیلم «خائن کشی» نیز از نقاط ضعف کارگردان نام‌آشنا و کهنه‌کار سینمای ایران است. زمانی ریتم کند داستان قابل توجیه است که قرار است مفهومی برای مخاطب جا بیندازد یا تعلیقی در سکانس‌ها ایجاد شود؛ اما داستان یک‌خطی فیلم «مسعود کیمیایی» چه مفهوم بزرگ تاریخی، اجتماعی و سیاسی را قرار است برای مخاطبش مطرح کند؟

شروع تند، افتادن ریتم، حبس شخصیت‌ها در یک‌خانه، داستان‌های فرعی بی‌ربط و حاشیه‌دار و بعد مرگ تمام شخصیت‌ها چه نکته سنگین سیاسی را مطرح می‌کند؟ در این زمان که ریتم فیلم می‌افتد مگر چه نکاتی بازگو می‌شود؟ هیچ!

«کیمیایی» احساس می‌کند باید همه دیالوگ‌های به‌ظاهر قشنگش که دیگر فقط در ذهن خودش زیبا و پرمغز است را در ۲۰۰ دقیقه به نمایش بگذارد. این در حالی است که این کارگردان حتی حاضر نیست یک جمله از این دیالوگ‌های گوهربار، سکانس‌ها و پلان‌های اضافی فیلمش را از دست بدهد. پس آن را در قالب سریالی ۴ قسمت نیز به نمایش می‌گذارد. اگر این زمان طولانی را در کنار ریتم کند آن قرار دهید خواهید دید که چه فیلم کسالت‌باری برای مخاطب رقم خورده است.

فیلم «خائن کشی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی در یک نگاه اثری مشوش در داستان‌پردازی، قصه و فیلم‌نامه دارد و سرشار از شخصیت‌های بی‌شناسنامه است که آمد و رفتشان کوچک‌ترین کمکی به‌ پیش‌برد داستان نمی‌کند. مانند: شخصیت پلیس در سکانس پایانی با بازی «جواد طوسی» که بیش از آن‌که تأثیرگذار باشد کمیک است و در لحظه حساس و تراژیک فیلم، لبخند بر لبان مخاطب می‌نشاند. همچنین فیلم داستان‌های فرعی بی‌خاصیتی نیز دارد که نه‌ تنها قصه‌های موازی نیستند بلکه در مواردی جای داستان اصلی می‌نشینند و سایه سنگینی بر داستان اصلی می‌اندازند؛ این فیلم یک داستان اصلی دارد که اگرچه قلب تاریخ کودتای ۲۸ مرداد و خیانت سازنده به نهضت ملی شدن صنعت نفت و «مصدق» است، اما آن‌قدر ُسست و بی‌بنیان است که در میان راه و حتی انتهای راه فراموش می‌شود.

این فیلم نه‌ تنها چیزی درخور در کارنامه کاری کیمیایی محسوب نمی‌شود بلکه به یکی دیگر از کار‌های سؤال‌برانگیز و سطحی و ضعیف مسعود کیمیایی اضافه می‌کند.

انتهای پیام/

نظر شما