به گزارش برنا؛ حسن رشوند طی یادداشتی نوشت: موضع جمهوری اسلامی از همان ابتدای نبرد طوفان الاقصی روشن بود. حمایت از جریان مقاومت و پشتیبانی سیاسی و گفتمانی از حرکت حماس و در صورت نیاز و ضرورت، ورود میدانی با دشمن کودک کش صهیونیستی. اما دو دسته بودند که نگاهی متفاوت به تحولات فلسطین و مشخصاً نبرد طوفان الاقصی داشتند. دسته اول که از دلسوزان و حامیان همیشگی ملت فلسطین بودند با شروع نبرد حماس و گروههای مقاومت معتقد بودند اکنون شرایط فراهم شده و با ورود مستقیم به صحنه نبرد باید تکلیف حکومت موقت رژیم صهیونیستی را یکسره کرد و وعده پایان این رژیم را تحقق بخشید.
از همین رو، تلاشهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی را ناکافی دانسته و بحث ثبت نام برای اعزام به غزه را مطرح میکردند. برهیچ یک از نیروهای انقلاب، خلوص و جانفشانی این دسته پوشیده نیست و آنچه انجام میدهند یا در باره آن سخن میگویند از سر دلسوزی و دغدغهای است که در راه آرمان فلسطین و آزادی قدس شریف دارند. نقد رفتار این گروه نه از آن جهت است که نظام و بقیه دلسوزان ملت فلسطین، راه و اهداف این دسته را خارج از قاعده و خدای نکرده مسیر انحرافی میدانند، بلکه معتقدند در فرهنگ دینی ما دو اصل اساسی «صبر» و «توکل» وجود دارد که همه باید گوش به فرمان ولی خود باشیم و آنچه ولی امر مسلمین بر آن امر میکنند، دنبال کنیم. چه بسا امروز ما فقط باید با تأسی بر دو اصل «صبر و توکل» و فرو خوردن خشم و فشردن دندان هنگام دیدن صحنههای تلخ شهید شدن کودکان معصوم غزه در زیر آوار حملات وحشیانه دشمن خبیث صهیونیستی، تکلیف داشته و رسالتی جز جهاد تبیین و حضور در خیابان و برگزاری تجمع و اعلام انزجار از این رژیم کودک کش نداشته باشیم و روزگاری دیگر با توکل بر پیروزی و تحمیل اراده حق بر اراده دشمن زبون صهیونیستی، مسیر نبرد را انتخاب کنیم.
در اینجا همه در یک جبهه قرار داریم. چه آن گروهی که تاب تحمل از کف داده و با شهادت مظلومانه زنان و کودکان غزه و آواره شدن آنان، خواهان اقدامی عملی و گوشمالی صهیونیستها در همین مقطع هستند و چه آنها که دردمندانه شاهد این همه مظلومیتاند و خود را برای روزهای بزرگتری آماده میکنند. وگرنه کدام مسلمان آرمان خواهی است که همچون شهید بزرگوار تهرانی مقدم فکر نکند و این وصیت را نداشته باشد که بر روی قبر من بنویسید «این مزار کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند». اما دسته دوم که تا دیروز شعار «نه غزه، نه لبنان» را سر میدادند، امروز بدون توجه یا رندانه با علم به آنچه در طول این ۷۵ سال بر سر ملت فلسطین آمده است، در حالی که دشمن صهیونیستی لحظهای حملات سنگین هوایی و زمینی خود را از غزه کم نکرده و حتی به کودکان نارس بیمارستان شفا رحم نمیکند، یک دفعه فیلشان یاد هندوستان میکند که بهترین راه حل برای فلسطینیها، دنبال کردن پروژه «دو دولتی» دراین سرزمین است. مقصود این دسته، پذیرش رژیمصهیونیستی در مرزهایی است که در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت. این نگاه، یعنی سلب مالکیت فلسطینیان و پاکسازی کامل قومی مردمانی است که تاریخ چند هزار ساله داشته و در این منطقه میزیسته و حکومت میکردهاند. ضمن اینکه این جماعت حتی اظهارات رسمی مقامات امریکایی و برنامههای آینده آنها برای غزه را نیز نادیده میگیرند.
همین دیروز بود که بایدن رئیسجمهور امریکا پشت پرده حمله وحشیانه به غزه را لو داد و گفت: «با پایان جنگ غزه، اداره غزه باید به حکومت خودگردان واگذار شود.» این جمله به آن مفهوم است که قرار است با فرض محال شکست حماس و گروههای مقاومت فلسطین، سرنوشت کرانه باختری برای غزه نیز رقم بخورد و حکومت خودگردان «محمود عباس» در کنار نقش محدودکننده پلیسی که در کرانه باختری دارد، در غزه هم همین نقش را برای صهیونیستها بازی کند تا از نگاه باطلشان قضیه فلسطین را تمام شده تلقی کنند.
اما غافل از اینکه نه حماس و گروههای مقاومت در فلسطین از بین رفتنی هستند و نه اسرائیل بعد از این جنگ ویرانگر و نابرابر، روی خوش خواهد دید و نه مردمی که طعم تلخ حقارت محمود عباس را در کرانه باختری چشیدهاند و در این جنگ بیش از ۱۲ هزار شهید و دهها هزار مجروح داشتهاند به عنصر دست نشانده و خودفروختهای همچون محمود عباس اجازه اداره شهر مقاومی همچون غزه را خواهند داد. امروز غزه تبدیل به دزفول ایران در زمان جنگ تحمیلی شده است. اگر رزمندگان و مردم مقاوم ایران اجازه اداره این شهر را به صدام با وجود موشکباران لحظهای و ویرانی ۸۰ درصدی دادهاند، مردم غزه و نیروهای مقاومت هم اداره شهر خود را به صهیونیستها و عوامل دست نشانده آن میدهند! امروز سرنوشت غزه را دوچیز است که تعیین میکند.
یکی در صحنه میدان، مقاومت جانانه حماس و گروههای مقاومت است که در فاصله سه هفته، بیش از ۲۸۰ تانک و نفربر دشمن را از بین برده و صدها صهیونیست را به هلاکت رساندهاند و همانگونه که روز گذشته مقام معظم رهبری در بازدید از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه فرمودند: «رژیم صهیونیستی به رغم بمبارانهای گسترده و ورود به بیمارستانها و خانههای مردم در غزه، ناکام است. آنها ابتدا گفتند که هدف ما نابودی حماس و مقاومت و زمینگیر کردن آنها است، اما با گذشت بیش از ۴۰ روز نتوانستهاند. نتوانستن رژیم، به معنای نتوانستن امریکا و کشورهای غربی نیز هست»، دشمن در میدان نبرد با وجود لاف پیروزی، شکست خورده است.
نکته دوم که به مراتب مهمتر از نکته اول است، خروش ملتهای جهان در این ۴۰ روز جنگ غزه علیه جنایتهای صهیونیست هاست. راهپیمایی و تجمع کم نظیر روز شنبه مردم آگاه و با بصیرت تهران و دیگر شهرهای کشورمان در کنار راهپیماییهای ملتهای مسلمان و غیر مسلمان در کشورهای دیگر حتی در قلب اروپا و امریکا به عنوان دولتهای حامی صهیونیستها نشان داد افکار عمومی علیه صهیونیستها بسیج شدهاند و جنگ غزه که تمام شود، تازه محاکمه سران صهیونیست و بازخواست دولتهای حامی آنها آغاز خواهد شد.
اما همانگونه که رهبر حکیم انقلاب روز گذشته بر آن تأکید داشتند، وظیفه امروز دولتهای اسلامی قطع شریان حیاتی این رژیم است. اگر دولتهای مسلمان به این تأکید رهبر انقلاب که فرمودند «محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی کافی نیست؛ دولتهای اسلامی باید شریان و جریان حیاتی این رژیم را با منع رسیدن انرژی و کالا به آنها قطع کنند»، مارش پیروزی مردم غزه و فلسطین خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، نواخته خواهد شد.