صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

عنوان نگاهی روانشناسانه به نمایش گناه مشترک

۱۴۰۲/۱۱/۱۱ - ۱۵:۱۵:۲۲
کد خبر: ۲۰۵۲۸۴۵
«گناه مشترک» انتقام درون آدم ها از خودشان است و اینکه مسئولیت انتخاب های فردی هر شخص فقط بر عهده ی خود اوست.
خبرگزاری برنا_ حکیمه فانی منتقد در یادداشتی برای نوشت: یونگ مدت زیادی را بر روی الگوهای اساطیر شرقی کار کرد و از دل آن به کهن الگوهایی رسید که امروزه در روانشناسی کاربردهای زیادی دارد.
 
در نمایش «گناه مشترک» از پنج کهن الگوی یونگ برای شخصیت‌پردازی استفاده شده است. شخصیت رکسانا که بر مبنای کهن الگوی آرتمیس توسط نیکی مظفری بازی می‌شود، اسطوره ی روح یک زن مستقل است، زنی که اهدافش را خود انتخاب می کند و در مقام اسطوره ی باکره، هرگز جفت یک همسر نبوده است و برای هیچ کاری نیازی به تایید مردانه ندارد، دیالوگ مهم او در متن این است: «من هیچ خانواده ای ندارم، موفقیت‌های الکی و کم رنگ دلمو خوش نمی کنن، منم دوست داشتم دوست داشته بشم، ولی خودم انتخاب کردم.»

دومین کهن الگو را نسیم ادبی در قالب شخصیتی به نام آنی، و بر مبنای کهن الگوی پرسفون بازی می کند، زنی با احساسات غریزی قدرتمند که تابع مرد خود است، آنی در ناباوری مرگ عشق خود است و همه چیز را خواب و رویا می ‌پندارد و چون به زعم خود به خواسته هایش نرسیده افسرده و نامید است. مونولوگ آخر او در اواخر نمایش به درستی شخصیت او را تحلیل می کند: «من چهار تا پارچه رو رنگ نمیکردم بزنم به دیوار، من داشتم بخش کوچیکی از تاریخچه بشر رو در زمانی که روح داشت، برای دنیایی که داره توی پول و زندگی ماشینی غرق میشه خلق می کردم، …. همیشه متنفر بودم ازینکه بشینم و از خودم و آرمانم دفاع کنم!» شخصیت آنی به عنوان یک هنرمند نقاش به نوعی می تواند بازتاب خود نویسنده در متن باشد.
 
نقش نانا را که بر مبنای کهن الگوی آفرودیت نوشته شده نگین خامسی بازی می کند. زنی زیبا و با جذابیت فریبنده که همواره قربانی بوده است، به نظر می رسد که نانا شخصیت مورد علاقه ی نویسنده نیز بوده است. او در جایی از نمایش می گوید: «منم سالها آرزوهامو تو ی آدمهای دیگه جستجو کردم… همه ش منتظر بودم که یه نفر بیاد و نجاتم بده!»

در جایی از نمایش «گناه مشترک»، شخصیت خانم آسمانی که در تمام طول نمایش نگران خروج از وضعیت گرفتار شده در آن است و می‌خواهد خود را به خانه اش برساند (زیرا بچه هایش به او نیاز دارند ) در مقابل حرفهای تحقیر آمیز شخصیت ونوس که می گوید: «این بدبخت حتی اسم هم نداره.» جواب می‌دهد: «آره، من اسمم ندارم، ولی خیلیا رو بردم جلو، حسرت یه نگاه عاشقانه تو دلم موند ولی با پول‌های آسمانی (شوهرش) مامان و بابا و سامی (برادرش) رو سرپا نگه داشتم، کاری که هیچ کدومتون نتونستین بکنین…این دیالوگ کلید درک شخصیت به عنوان برداشتی از کهن الگوی دیمیتر است.
 
کهن الگوی مادر فداکار به عنوان موجودی مراقب فرزندان و عزیزانش که ایثارگرانه حواسش به آنهاست و با نادیده گرفتن خود سعی در همدلی و کمک به آنان دارد و جدایی از آنان برایش تحمل ناپذیر است، کاراکتری که رفته رفته تمام رکساناهای روی صحنه او را به عنوان شخصیت مادر می پذیرند، اما واقعیت این است که او خودش هم رکسانا ست.
 
رکسانایی که اولویتش همواره دیگران ند و نه خودش، آنگونه که در اواخر داستان می گوید: «من همه‌ی آرزوهامو سوزوندم برای دیگران، بهتره به جای من رکسانایی زندگی کنه که لااقل یا اسمش براش مونده و یا آرزوهاش….» خانم آسمانی شاید سخت ترین کاراکتر نمایش گناه مشترک باشد.
 
کاراکتر بعدی نمایش ونوس است، کهن الگوی آتنا که مه لقا باقری بازی اش می کند‌، شخصیتی منطقی و نتیجه گرا که معتقد به برتری عقل بر غریزه است و سعی می‌کند همه چیز را در کنترل خودش داشته باشد و تمرکزش بر نیازهای خودش است، و نه دیگران، دیالوگ کلیدی او جایی ست که می گوید:” ازدواج نکردن کار عاقلانه ای هم نیست، آدم عاقل اونه که مرد درست رو انتخاب کنه، من مثل شما درب و داغونا نیستم، شما چی دارین که بخاطرش بجنگین؟» و اما در نهایت شخصیت مرد داستان که حسین ابراهیمی آن را بازی می کند ، آنیموس تمام شخصیت های زن داستان است، از دید روان شناسانه هر دشمن یا نیروی شری که در داستان ها با قهرمان رو به رو می شود نمود چیزی مخرب، رشد نیافته، تحریف شده یا شیطانی در روان انسان است که سعی می کند بر او غلبه کند و او را شکست دهد. و این شخصیت با قرار دادن تمامی کهن الگوها در موقعیت انتخاب، از آنان بابت انتخاب‌های قبلی شان در زندگی،آزمون سختی می‌گیرد.
 
ماهیار چرمچی با استفاده از کهن الگوهای «یونگ»، و تلفیق آن با تعابیر «برشت» ای از کاتارسیس، تماشاگر را در سرنوشت شخصیت های مخلوق خود درگیر می نماید. او با تقلید رفتار تماشاگران در کاراکتر ها، مخاطب را در مواجهه با سوی ترحم برانگیز خود قرار می دهد و با غرق کردن آنان در خودشان سعی در تطهیر آنان می کند.
 
نگاه اگزیستانسیال کارگردان در متن و اهمیت مفهوم انتخاب که سنگ بنای نگارش آن بوده در فرم انتخابی (یک وجود در قالب چند شخصیت ) به خوبی نمود پیدا می کند، اهمیت موسیقی نیز بر برداشت نیچه وار از کاتارسیس دلالت دارد چرا که نگاه اگزیستانسیال نیچه، کاتارسیس را استغراق ناگزیر در درون هر شادی و رنجی که حیات به ما عرضه می‌کند و بصیرت همراه با آرامشی که نتیجۀ چنین تسلیم نفسی است می‌داند.
 
گناه مشترک انتقام درون آدم ها از خودشان است و اینکه مسئولیت انتخاب های فردی هر شخص فقط بر عهده ی خود اوست.
 
انتهای پیام/
نظر شما