صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نقش معماری بر سپهر سینما/ سینما نیازمند آمیختگی معمار و فیلمساز است

۱۴۰۳/۰۲/۰۳ - ۱۰:۳۴:۱۳
کد خبر: ۲۰۸۴۲۶۷
پیوند معماری و سینما با فضاسازی بصری به شخصیت‌پردازی، ایجاد هویت و خلق مکان می‌پردازد و معرف موقعیت و کاراکترهای قصه می‌شود.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ شاید بد نباشد امروز معماری را از دریچه سینما یا سینما را از دریچه معماری ببینیم. سوم اردیبهشت ماه روز معماری بهانه‌ای است که نگاهی به این مقوله مهم داشته باشیم چرا که این هنر جزو فنونی است که به کمک دستان توانای معمار و فیلمساز در هم آمیخته می‌شود.

معماری و سینما هردو به ایجاد فضا و روح زندگی می‌پردازند و در ادراک فضا، هردو هنر به اصول مشترکی پایبندند. همانطور که هنر معماری در سینما به عنوان عامل اصلی ایجاد تعادل و هماهنگی در شکل تصاویر و ترکیب صحنه مطرح می‌شود حالت‌های بنیادین دیگری چون فضا، نور، حرکت، دید و... را هم به راحتی تحت شعاع خودش قرار می‌دهد.

فضاهای بصری به نوعی مهم‌ترین عامل بیان فیلم هستند و می‌توان با کمک آن‌ها در بافت یک بنای معماری مانند: نقطه، رنگ، سطح و... پس‌زمینه‌‌ای معنادار برای یک فیلم طراحی کرد و به راحتی رازهایی مهم را برای بیننده کاشت.

شخصیت فضاهای شهری در سینمای ایران

فیلمسازان می‌توانند با بهره‌گیری از معماری، ایجاد معنا و فضاسازی بصری به شخصیت‌پردازی، ایجاد هویت و خلق مکان بپردازند و یا حتی معرف موقعیت زمانی_ فرهنگی_ تاریخی_ اجتماعی و... خاصی در اثر باشند.

فضاهای شهری در سینمای ایران دارای شخصیت و هویت‌اند، هویتی که در ناخودآگاه تماشاگر تاثیر عمیقی دارد.

برای مثال فیلم سینمایی سلطان ساخته مسعود کيميایی يکی از اولين فيلم‌ها يا شايد اولين فيلمی است که مسئله انبوه‌سازی و برج‌سازی در تهران را مورد نقد قرار می‌دهد. اين نقد بر اساس يکی از مهمترين مسائل در حوزه معماری و شهرسازی انجام می‌گيرد و آن مسئله گذر زمان و احساس تعلق به مکان است. 

سگ‌کشی ساخته بهرام بیضایی یکی دیگر از فيلم‌هایی است که با وجود اینکه برخلاف بسياری از فيلم‌ها بيشتر داستان آن در فضاهای بيرونی می‌گذرد اما فضاهای داخلی هم به‌شدت در ارتباط با فضاهای بيرونی هستند. نکته ديگر در مورد سگ‌کشی آن است که در فيلم تنوعی از فضاها، از بسيار مدرن تا بسيار سنتی و از تازه‌ساز تا قديمی، به نمايش درمی‌آيند و اين سبب می‌شود که تصويری نزديک به واقعيت از یک شهر در ذهن تماشاگر نقش ببندد.

در مثالی دیگر می‌توان فیلم زیرپوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد که دوگانگی ظاهر و باطن شهر را به خوبی نشان می‌دهد را نام برد.

فیلم سینمایی کافه ستاره به کارگردانی سامان مقدم هم در یکی از محلات قدیمی تهران می‌گذرد و به مفهوم محله یکی از عناصر مهم در بافت شهری_ سنتی اشاره دارد.

شاید مثال دیگری که بسیار ملموس باشد فیلم سینمایی چهارشنبه‌سوری به کارگردانی اصغر فرهادی است که  از معدود فيلم‌هايی به حساب می‌آید که فضای واقعی زندگی يک خانواده تهرانی را به تصوير می‌کشد. در واقع با وجود آن‌که عمده مردم تهران در آپارتمان زندگی می‌کنند اما در سينما کم‌تر «آپارتمان» را به عنوان بستر داستان انتخاب می‌کنند و يافتن فيلمی که به نقد معماری اين‌نوع بناها و به تصوير کشيدن زندگی در جريان آن‌ها بپردازد دشوار است. 

بچه‌های ابدی ساخته پوران درخشنده هم اثر دیگری است که از دیدی به نقد شهر می‌پردازد و کوچه‌های تنگ و باریک و بزرگراه‌های شلوغ را به مخاطب نشان می‌دهد.

البته فیلم‌های دیگری چون: سوتفاهم، راه رفتن روی سیم، در دنیای تو ساعت چند است، دیوانه‌ای از قفس پرید و... هم از معدود آثاری هستند که بازنمایی بصری مکان زیست شده را به مخاطب انتقال می‌دهند.

رمزگشایی نشانه‌ در خودزیست‌نامه‌ها

فیلم‌های خودزیست‌نامه(اتوبیوگرافی) از جهت بازنمایی فضای زیسته و خاطره‌ی تجربه آن فضا از نگاه کارگردان در درک مکانیسم حافظه فضایی، در ذهن مخاطبان و معماران حائز اهمیت هستند. برای مثال فیلم نوستالژیا ساخته آندری تارکوفسکی از جمله آثاری است که همیشه به عنوان یک نمونه مهم، مورد بحث قرار می‌گیرد.

در سینمای ایران هم آثار تاریخی و یا زندگی‌نامه‌‌ای مانند فیلم ستارخان و کمال‌الملک ساخته علی حاتمی،  ایوب پیامبر ساخته فرج‌الله سلحشور، چ ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا، غلامرضا تختی ساخته بهرام توکلی و... در این دسته قرار می‌گیرند و فیلمساز نشانه‌هایی از تاریخ یا بُرشی از زندگی قهرمان را در دل قصه می‌گذارد تا بیننده آن را رمزگشایی و تجربه کند.

حرکت روی موج تصاویر

البته این بین ساخت صحنه را نباید از یاد برد. موضوعی مهم که بدون‌شک یکی از نقاط تلاقی سینما و معماری محسوب می‌شود و کنترل شرایط فیلمبرداری را آسان و ممکن می‌سازد. صحنه‌هایی که در استودیوهای بسته ساخته می‌شوند امکان رهایی از محدودیت‌های اقلیمی، نور، عوامل احتمالی که ممکن است در طول ضبط در محیط واقعی اتفاق بیفتد را جابه جا می‌کنند. پس این بین کاری که بسیار اهمیت دارد و می‌تواند پیوندی عمیق بین سینما و معماری ایجاد کند، کار طراح صحنه است. طراحی که قصه را با فضا تطبیق داده و بیننده را روی موج تصاویر حرکت می‌دهد. هیچکاک نمونه‌ای مثال‌زدنی از جمله فیلمسازانی است که استفاده گسترده‌ای از صحنه برای ایجاد محیط‌های تنش و ترس در تولیدات خود کرده است.

سینما همه‌چیز است؛ هم قاضی هم طرف دعوی

در کل سینما به عنوان هنر هفتم برآیند سایر هنرها از جمله ادبیات، تئاتر، نقاشی و معماری است. به گفته‌ی ژان لوک گدار: روش‌های متعددی برای ساخت فیلم وجود دارد. مانند: ژان رنوار و رابرت برسن که موسیقی می‌سازند. سرگئی آیزنشتاین که نگارگری می‌کند، اشتروهم که رمان می‌نویسد و به زبان دوران فیلم‌های صامت سخن می‌گوید. آلن رنه که مجسمه‌سازی می‌کند و سقراط منظور روسلینی است که فلسفه بافی می‌کند. به عبارت دیگر سینما می‌تواند در آن واحد همه‌چیز باشد. هم قاضی_ هم طرف دعوی.

خبرنگار: تبسم کشاورز

انتهای پیام/

نظر شما