صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

پرویزخان، فیلمی ورزشی، سیاسی یا کمدی!

۱۴۰۳/۰۲/۲۵ - ۱۰:۱۰:۲۶
کد خبر: ۲۰۹۳۱۹۵
مهدی قنبر، منتقد سینما در یادداشتی نوشت: ضعف مهم فیلم «پرویز خان» در پرداخت درست قصه و شخصیت‌پردازی‌های آن است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا، مهدی قنبر؛ نویسنده و منتقد سینما درباره فیلم «پرویز خان» نخستین ساخته بلند «علی ثقفی» نوشت: رخداد تاریخیِ ورزشی از یک غوغای بازیکن‌سالاری درتیم ملی فوتبال در قالب فیلم «پرویز خان» روایتگر دوره خاصی از زندگی یک شخصیت ورزشی و تصمیم تاریخی او (پرویز دهداری) است.

این فیلم اگرچه به برهه خاصی از تاریخی می‌پردازد، اما به دلیل اعمال‌نظر سیاسیون و دخالت‌هایشان در امر فیلم‌سازی سبب شده تا فیلمی که قرار است نمایش‌دهنده اتفاق مهم حماسه‌ای ورزشی باشد به فیلمی سرشار از سیاست زدگی با حرف‌ها و اتفاق‌های کلیشه‌ای تبدیل شود که اصل اتفاق، رخداد تاریخی و مهیج تاریخ فوتبال ایران را به حاشیه برده است.

فیلم مذکور از دو وجه مهم ساختاری و محتوایی قابل‌بحث و نظر است. به لحاظ ساختاری با فیلمی روبرو هستیم که قصد دارد یک واقعه تاریخی ورزشی را به نمایش بگذارد پس سازنده باید بکوشد تا از چهره‌های ورزشی و نابازیگری در ایفای نقش‌ها سود ببرد که هم شبیه به شخصیت‌های اصلی و هم مسلط بر بازی و رشته ورزشی خاص مورد نظر (فوتبال) آن باشند. این مهم‌ترین چالش ساخت چنین آثاری بوده و هست.

فیلم «پرویز خان» در ابتدا تکلیف خودش را با واقعه تاریخی ورزشی اش مشخص می‌کند. در عنوان‌بندی نخست، کلیت ماجرا و استعفای ۱۵ بازیکن تیم ملی و داستان حضور بازیکنان تازه‌وارد را به مخاطب می‌دهد. همچنین به ذکر بازی ایران و کویت نیز می‌پردازد تا مخاطب با دانش کامل از پایان داستان، چگونگی و روایت آن را پیگیری کند.

برای کارگردان نیز این حُسن را نیز دارد که فارغ از هیجانات نتیجه بازی به درام، بازی‌ها، جزئیات و شخصیت‌پردازی داستانش بپردازد؛ اما در این حالت، دیگر ضعف کارگردان درخلق درام به‌هیچ‌عنوان قابل‌چشم‌پوشی نخواهد بود. البته مخاطب آگاه نیز به‌مانند کارگردان راحت‌تر داستان فیلم را دنبال می‌کند اگرچه با کمی بی‌حوصلگی و رخوت که این خود پاشنه آشیل فیلم خواهد بود؛ زیرا هر جا در بازی، روایت و شخصیت‌پردازی افتی صورت گیرد احتمال ریزش و از دست رفتن مخاطب نیز وجود دارد.

فیلم دو بخش مهم، اما ناهمگون دارد که بار شعارزدگی فیلم را صدچندان می‌کند. مشکل اصلی فیلم در روایت وقایع تاریخی و داستان فوتبالی آن است. مخاطبی که کم‌وبیش کلیت داستان را در عنوان‌بندی دریافته و آن را دنبال می‌کند، درصدد دست یافتن به جزئیات و چگونگی بروز اتفاقات است. اینکه چه مواردی دست‌به‌دست هم داده تا ۱۵ بازیکن تیم ملی استعفا دهند و افرادی مانند «احمدرضا عابدزاده» و «جواد زرینچه» چگونه در این برهه خاص جایگزین آنها درتیم ملی شدند تا یک دوره درخشان از تیم ملی را در تاریخ ثبت کنند؛ اما کارگردان فیلم نتوانسته این لحظات دراماتیک را خلق کند به جای آن این فضای میان واقعیت و درام را با خلق داستان‌های حاشیه‌ای و شعارزده پرمی‌کند.

ورود افسر ارتشی (سرهنگ) در داستان فیلم و صحنه‌های ساده‌لوحانه و سطحی از جنگ که هم‌زمان با بازی فوتبال ایران و کویت رخ می‌دهد، بیش از آنکه به لحظات دراماتیک فیلم بینجامد و بار احساسی فیلم را بالا ببرد و مقوله مقایسه یک بازیکن تیم ملی و یک رزمنده را تداعی کند، این لحظات را به رخداد‌های بسیار مضحک و کمیک تبدیل می‌کند.

قراردادن شخصیت سرهنگ با بازی اغراق‌شده «بهنام تشکر» آنقدر غلوآمیز است که در جدی نشان دادن شخصیت ناکام می‌ماند و به همین دلیل لحظات و واکنش‌های کمیک خلق می‌شوند. به‌عنوان‌مثال در سکانس جنگ و کمین، زمانی که سربازان گزارش بازی ایران و کویت را می‌شنوند، مخاطب شاهد اوج یک صحنه غلوآمیز و کمیک است که مسبب آن بازیگر نقش سرهنگ «بهنام تشکر» است. اتفاقی که خالق اثر به دنبال آن نبوده، اما این تضاد و اغراق بازی بازیگر منجر به خلق آن شده است.

در سکانس‌های دیگری که اشاره شد، غلو در همسان‌سازی نبرد در زمین فوتبال و جبهه‌های جنگ، فیلم را غیرقابل باور می‌کند. هرچند اطلاعاتی که درباره شخصیت‌های اصلی داستان از جمله «احمدرضا عابدزاده» و رنج‌های بسیار او در زمان جنگ که مشکلاتی برای خانواده‌اش پیش‌آمده و یا «کریم باوی» که ترکشی از جنگ دارد اگر درست هم باشد، بازهم نتوانسته کارکردی جز شعارزدگی در پی داشته باشد.

البته به اعتراف بعضی از فوتبالیست‌های قدیمی برخی اطلاعات درباره «احمدرضا عابدزاده» و نیز خود «پرویز دهداری» دستکاری‌شده است؛ که شاید برای دراماتیزه شدن داستان ازنظر کارگردان لازم به نظر می‌آمده است.

ضعف مهم فیلم «پرویز خان» در پرداخت درست قصه و شخصیت‌پردازی‌های آن است. اگرچه نمی‌توان منکر ورود شخصیت‌های سیاسی و کارشکنی‌ها برای حذف «پرویز دهداری» با همراهی بازیکنان خاطی و مستعفی تیم و یا حمایت رئیس فدراسیون از او و حتی فروش و توزیع گوشت برای تهیه لباس و خرج سفر تیم به کویت شد. (به‌طوری‌که در خاطرات بسیاری از بازیکنان فوتبال در دهه ۶۰ همواره از آنها یادشده و بی‌شک امری خلاف واقع نیست)، اما در دراماتیزه کردن آن در قامت یک فیلم این امر به‌درستی باورپذیر نمی‌شود و به همین دلیل سازنده تنها به بیان آنها در یک پلان یا سکانس و در قالب یک دیالوگ کفایت می‌کند و از آن می‌گذرد تا بتواند به بقیه داستان بپردازد. اما غافل از اینکه وقتی مخاطب انتهای داستان فیلم را می‌داند بیشتر در پی دیدن همین ریز کاری‌ها است و این جزئیات است که برای مخاطب مهم می‌شود. اینکه چگونه این شخصیت‌ها انتخاب شدند؟ و چه کردند؟ و چه شد که برخی از آنها مانند «احمدرضا عابد زاده»، «جواد زرینچه»، «کریم باوی»، «صمد مرفاوی» و مرحوم «سیروس قایقران» که همگی از پرورش‌یافتگان مکتب اخلاق «پرویز دهداری» بودند همچنان بر تارک فوتبال ایران و آسیا می‌درخشند.

ساخت فیلم مستند داستانی ورزشی کاری سهل و ممتنع است. سهل است، زیرا در نگاه اول به نظر می‌رسد ساخت فیلمی که شکل درام و داستان تاریخی آن خود کشش اولیه برای مخاطب دارد را می‌توان با اندکی بازی خوب بازیگران حرفه‌ای به اثری مطلوب برای سازنده تازه‌کار تبدیل کرد، اما این در نگاه اول تنها شکل سطحی از نگرش ساخت چنین فیلم‌هایی است، زیرا ساخت تعداد محدود و انگشت‌شمار فیلم‌های تاریخی - ورزش و یا حتی ورزشی حاکی از همین ساده‌انگاری درباره این نوع سینما است. اینکه یک فیلم اولی حتی باسابقه ساخت مستند برای نخستین کارش به سراغ داستانی با این مشخصات آن‌هم از نوع سفارشی‌اش می‌رود نشان از همین ساده‌اندیشی سازنده نسبت به این‌گونه سینما دارد.

ساخت فیلم ورزشی که تاریخچه دارد کار بسیار سختی است، زیرا چون فیلم، تاریخی است سازنده باید ابتدا به دنبال بازیگران و نابازیگرانی باشد که نزدیک‌ترین مشابهت فیزیکی را به شخصیت‌های واقعی ۲۰ سال گذشته داشته باشند؛ آن‌هم شخصیت‌هایی که هنوز در این جامعه حضور دارند. افرادی که می‌توانند اثر و حرف‌های سازنده را قضاوت کنند. اگر کارگردان در این امر هم موفق شود باید در مرتبه دوم به سراغ کسانی برود که توانایی و قابلیت آن ورزش خاص را هم داشته باشند. پس هم ورزشکار باشند و هم شباهت به شخصیت‌های تاریخ مورد نظر را داشته باشند.

از سوی دیگر سازنده باید واقعه تاریخی را از قالب مستند و روایت‌های شفاهی خارج کرده و در قالبی دراماتیک به یک فیلم سینمایی تبدیل کند؛ یعنی وجود قصه‌های فرعی، شخصیت‌های حاشیه‌ای جذاب و پرقدرت که داستان و روایت اصلی قصه را به جلو برانند لازم است؛ اما فیلم فوق (پرویز خان) در تمامی این موارد ضعف‌های اساسی دارد؛ و از هر بخش یک‌چیزی را به‌عنوان شخصیت قصه و داستان برداشته و هیچ‌یک را به‌درستی به کار نگرفته است. این امر پاشنه آشیل فیلم‌های مستند داستانی با موضوع ورزشی است.

متأسفانه سیاسیون با دخالت‌هایشان در امر فیلم‌سازی سبب شده‌اند که امروز فیلمی که قصد دارد از یک اتفاق مهم و پرافتخار ورزشی پرده بر‌دارد را به فیلمی سیاست زده با حرف‌ها و اتفاق‌های کلیشه‌ای تبدیل کند. به گونه‌ای که اصل اتفاق و رخداد مهم تاریخی و پدیده مهیج تاریخ فوتبال ایران در دهه ۶۰ به حاشیه برود. حماسه‌ای که «پرویز دهداری» و بازیکنان فوتبال در بازی با کویت در سال ۶۵ خلق می‌کنند باید موتور محرکه و پیش برنده داستان و محور اصلی فیلم مستند داستانی فوق می‌شد نه سیاسی بازی و داستان‌های ساختگی حاشیه‌ای و شعارزده. مواردی مانند دخالت سیاسیون در فضای فوتبالی وتبدیل بازی ایران و کویت به عنوان جنگی خاموش و پیوند زدن جنگ با نوعی استعاری سازی از بازی فوتبال. 

قرار دادن فوتبال در کنار وقوع یک نبرد واقعی میان ایران و عراق و سعی سیاسیون برای برگزار نشدن این بازی، تلاش برای فراری دادن سرمربی فوتبال، یک استعفای دسته جمعی ۱۵ بازیکنان فوتبال و بیان مقوله نفوذ، مخاطب را با یک فیلم جنگی فوتبالی و شعاری رو به رو می‌کند و نه فیلمی مستند داستانی، که قصد دارد درباره یک رخداد مهم فوتبالی صحبت کند، یعنی پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر کویت در سال ۶۵ بعد از ۱۰ سال با بازکنان جوان و محروم از امکانات دولتی. 

نکته جالب‌توجه دیگر این فیلم، بازی خوب نابازیگران یا بازیگران جوان فیلم است. بازی آنها به‌مراتب بهتراز بازیگران حرفه‌ای فیلم از کار درآمده است؛ زیرا آنها هستند که بخش واقعی و باورپذیر فیلم را ایفا کرده و بدون تکلف، زندگی و شخصیت یک بازیکن فوتبال را به نمایش می‌گذارند؛ اما بقیه بازیگران حرفه‌ای فیلم در چنبره بازی‌های تصنعی و غیرقابل‌باورشان گیرکرده و از بازی‌های همیشگی‌شان غافل شده اند. گویا کارگردان هم درگیر ساختن داستان‌های حاشیه‌ای، سیاسی و نچسب فیلم است که از اصول ساخت فیلم ورزشی و متعهد بودن به اتفاقات تاریخی زندگی فوتبالی «پرویز دهداری» و خلق حماسه تیم ملی فوتبال دربازی با کویت غافل می‌شود و از نظارت بر بازی نقش‌های اصلی فیلم نیز درمی‌ماند.

بازی نقش سرهنگ، دختر و همسر پرویز دهداری و نماینده مجلس، رئیس فدراسیون همگی بسیار ضعیف هستند. بیان حقایق تلخ جامعه فوتبالی ما نیز از نکاتی است که کارگردان در خلال داستان به آنها اشاره و از آنها سریع عبور می‌کند. از هواداران شاکی که با یک وعده ساندویچ اعتراضاتشان را رها می‌کنند تا فروش گوشت برای تهیه بلیت هواپیما.

از دخالت همیشگی مدیران و سیاسیون به امورغیرمرتبط به تخصص و تعهدشان. تا مقوله بازیکن‌سالاری، تهمت زدن و قضاوت کردن جماعتی که پوشش نگاه و تفکرات متفاوت با آنها دارند و به این افراد که نمونه آن «پرویز دهداری» است انگ وطن‌فروشی می‌زنند. به‌این‌ترتیب بسیاری از ارجاعاتی که همیشه و همواره در جامعه ورزشی و غیرورزشی کشور رقم می‌خورد در فیلم گفته می‌شود و فیلم‌ساز از ورود بیشتر به آن صرفه نظر و آنها را مطرح نمی‌کند.

«پرویز خان» در یک نگاه کلی قرار بود فیلمی ورزشی درباره حماسه فوتبال در سال ۶۵ و پیروزی تیم ملی ایران بر کویت باشد. فیلمی که به مشکلات پیش روی «پرویز دهداری» به‌عنوان سرمربی تیم ملی می‌پرداخت. مشکلاتی مانند استعفای ۱۵ بازیکنان حرفه‌ای تیم، مخالفت‌های سیاسیون و دخالت‌هایشان در در عرصه‌ای که کمترین شناختی از آن نداشتند. 

سنگ‌اندازی نظامی‌ها و سیاسیون در متوقف کردن یک مربی کهنه‌کار و دلسوز با تهمت‌ها و انگ زدن‌ها به او که خوشبختانه درنهایت راه به‌جایی نبرد و منجر به تولد نسل طلایی فوتبال ایران شد. اما گویا این خود فیلم‌ساز بود که در این میان مرعوب سیاسیون و رویکرد‌های حامی مالی فیلمش شد و درنهایت فیلمی ورزشی ساخت که سرتاسر سیاست زده بود. فیلمی که در آن فوتبال، زمین‌بازی جدیدی برای جنگی مشابه آنچه در میان ایران و عراق رخ می‌داد بود.

عدسی دوربین او به‌سوی سیاسیونی بود که بیش از سرمربی تیم ملی دایه مهربان‌تر از مادر بودند و از هر تلاشی برای توقف بازی فوتبال کوتاهی نمی‌کردند تا بر غرور سیاسی‌شان خدشه وارد نشود. در فیلم قهرمان اصلی داستان در حاشیه است او مردی است که در مقطعی تسلیم فشا‌ها می‌شود، نیروی نظامی و سیاسی را فریب می‌دهد که می‌خواهند به خاطر منافع ملی تیم را به زمین‌بازی نبرد! او خائنی است که خط وربط‌هایی با دشمنان دارد! و کسی است که با دروغ و ریاکاری به هدف خویش می‌رسد!

از سوی دیگر فیلم سرشار از نگاهی سیاسی، اما ناتوان در خلق یک درامی ساده، ناتوان درگرفتن یک بازی خوب از بازیگران حرفه‌ای و ناتوان در خلق یک داستان حاشیه‌ای درست و یک روایت صحیح است. حتی در روایت ساختگی‌اش نیز ناکام می‌ماند، زیرا بجای خلق یک فیلم جدی درباره مشکلات و کمبود‌هایی که به دلیل بروز جنگ رخ‌داده در حساس‌ترین لحظه جنگی و درست زمانی که همه‌چیز با پیروزی تیم ملی بر کویت برای حمله به عراق فراهم می‌شود یک کمدی و لحظه‌ای کمیک را با بازی کمدین سینما «بهنام تشکر» ارائه می‌کند!

انتهای پیام/

نظر شما