به گزارش برنا؛ دانش و صلاحیت او را معمولاً با عیسی بن مریم مقایسه میکنند که با وجود خردسالی به مقام رسالت رسیده بود. مأمون علاقه بسیاری به او ابراز میکرد.
اولین برخورد مأمون با جواد، به گونهای که در منابع شیعی ثبت شدهاست، جالب توجه است. روایت شدهاست که وقتی مأمون با پرندههای شکاری اش برای شکار از شهر خارج شده بود، از جادهای میگذشت که تعدادی کودک از جمله جواد در آن مشغول بازی بودند.
وقتی مأمون و همراهانش با اسب به آنها نزدیک شدند، همهٔ بچهها به جز جواد، که همانجا ثابت ایستاده بود، پا به فرار گذاشتند. این حرکتِ جواد، تعجب مأمون را برانگیخت. کالسکهاش را کنارش نگه داشت تا بپرسد چرا مثل بقیه فرار نکردهاست.
جواد پاسخ داد: «جاده آنقدر تنگ نیست که جا برای عبور تو نباشد؛ و گناهی مرتکب نشدم که از تو بترسم؛ و گمان نمیکنم از آن دسته آدمها باشی که بی تقصیر به کسی آسیب بزنی، پس دلیلی برای فرار ندارم.» خلیفه از این جواب خوشش آمد.
پس از اینکه کمی از او فاصله گرفت، یکی از بازهای شکاریاش، ماهی ای کوچک برایش آورد. مأمون ماهی را در دست پنهان کرد و به سمت جواد که هنوز آنجا ایستاده بود برگشت و از او خواست حدس بزند چه در دست پنهان دارد. جواد پاسخ داد: «خالق موجودات زنده ماهی کوچکی در دریا خلق کرده تا باز پادشاهان آن را شکار کند و خلفا بوسیله آن اولادِ پیغمبر را امتحان کنند.»
مأمون که از این پاسخ به وجد آمده بود از نَسَبش پرسید و جواد پاسخش را داد. مدت زیادی از این اتفاق نگذشت که مأمون گردهمایی بزرگی ترتیب داد که در آن انواع سوالات از جواد پرسیده شد، و پاسخهای جواد همه را به شگفتی واداشت. بعد از آن مأمون رسماً اعلام کرد که دخترش را به ازدواج او درآورده است.
از جمله کراماتی که به جواد نسبت داده شده سخن گفتن در هنگام تولد، طی الارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز پدرش، اطلاع از باطن و اسرار افراد، اطلاع از آینده و هنگام شهادتش، شفا دادن بیماران و استجابت دعاهای او برای یاران و علیه دشمنانش می باشد. گذشته از اینها سخنانی که نشان از علم غیرمتعارف او داشت، دوستان و حتی دشمنانش را تحت تاثیر قرار می داد.