به گزارش خبرنگار گروه علم و فناوری خبرگزاری برنا؛ وقتی ذهن ما به طور عاشقانه گذشته مان را با ترکیبی از اتفاقات واقعی و دانش عمومی به هم میچسباند، به نظر میرسد که ما درک ذاتی از اینکه به کدام بخشها اعتماد کنیم و کدام یک فقط پرکننده است، داریم.
دانشمندان دانشگاه بیرمنگام به سفر خود پرداختند تا ماهیت جالب خاطرات ما را بررسی کنند. آنها دریافتند که وقتی اطلاعات عمومی واضحتر به نظر میرسد، اعتماد ما به حافظه متزلزل میشود، که نشان میدهد ما میتوانیم بین این دو نوع حافظه تمایز قائل شویم.
خاطرات ترکیبی از جزئیات به یاد آمده و اطلاعات "نمونه اولیه" هستند، اما این مطالعه نشان داده است که وقتی نمونههای اولیه برجستهتر به نظر میرسند، ما کمتر به یادآوری اعتماد میکنیم.
خاطرات نمونهای مثل عکسهای فوری در ذهن ما هستند. تصور کنید آخرین جشن تولد خود را به یاد میآورید. مغز شما جزئیات بسیاری از جشنهای تولد شما را ترکیب میکند. این ترکیب یک خاطره تولد معمولی را تشکیل میدهد. این به شما کمک میکند بدانید که در مهمانیهای آینده چه انتظاری دارید.
این خاطرات به ما کمک میکند تا چیزهای جدید را درک کنیم. وقتی نوع جدیدی از سگ را میبینید، آن را با سگ معمولی در حافظه خود مقایسه میکنید. این به شما کمک میکند آن را به عنوان یک سگ تشخیص دهید.
مغز ما از این خاطرات مخلوط برای یادگیری و درک دنیای اطراف ما استفاده میکند. آنها به یاد آوردن و سازماندهی تجربیات ما را آسانتر میکنند. مثل داشتن یک کتاب راهنمای ذهنی است که به ما کمک میکند تا در زندگی حرکت کنیم.
این مکانیسم جالب مغز ما به ما کمک میکند تا خاطراتمان را ساده کنیم، به خصوص وقتی که به رویدادهای تکراری میآید. به عنوان مثال، ما هنگام یادآوری یک رویداد منحصر به فرد، مانند شام تولد، به طور واضح به حافظه خود متکی هستیم.
برعکس، رفت و آمد روزانه ما به محل کار یک رویداد مکرر است، و مغز ما فقط عناصر منحصر به فرد مانند یک دور زدن غیر منتظره یا یک تصادف نزدیک را حفظ میکند، در حالی که بقیه را از دانش عمومی ذخیره شده ما پر میکند.
بن گریفیثز، نویسنده اصلی این مقاله توضیح میدهد: حوادث که به طور منظم رخ میدهد، مانند رفت و آمد شما به محل کار، توسط مغز ساده میشود تا فقط عناصر منحصر به فرد را حفظ کند، شاید برخی از کارهای جادهای یا نزدیک به اشتباه بقیه جزئیات از دانش قبلی پر شده است.
بیش از ۲۰۰ شرکت کننده در یک سری آزمایش برای آزمایش این نظریه شرکت کردند. آنها با اشیاء در رنگهای غیر معمول، مانند یک سیب آبی، ارائه شدند و پس از یک حواس پرتی ساده، از آنها خواسته شد تا سایه خاص شی را به یاد بیاورند و شناسایی کنند. پس از آن، از آنها خواسته شد تا اعتماد به نفس خود را در پاسخ خود ارزیابی کنند.
محققان تکنیکهای یادگیری ماشین بدون نظارت را برای تجزیه و تحلیل پاسخها به کار بردند، که به آنها کمک کرد تا سایههای نمونهای را که مردم انتخاب کرده بودند، زمانی که از دقت یادآوری خود مطمئن نبودند، شناسایی کنند.
جالب اینجاست که محققان دریافتند که اعتماد شرکت کنندگان به انتخاب رنگ آنها زمانی کاهش مییابد که رنگها شبیه سایههای نمونهای هستند که توسط مدل یادگیری ماشین شناسایی شده اند.
این نشان میدهد که ما از میزان اجازه میدهیم نمونههای اولیه شکافهای حافظه ما را پر کنند و هنگام ارزیابی دقت حافظه ما تنظیمات آگاهانه انجام دهند.
پیامدهای این مطالعه فراتر از عملکرد داخلی شخصی ما است و تأثیر قابل توجهی بر زمینههایی مانند پروندههای حقوقی دارد، جایی که به یاد آوردن دقیق شاهدان عینی نقش مهمی دارد. دقت خاطره و اعتماد به نفس فرد در حافظه اش میتواند در تصمیم گیریهای تغییر دهنده زندگی کلیدی باشد.
گریفیث اضافه کرد: تحقیقات ما نشان میدهد که مردم در واقع در دانستن زمانی که حسابهای خود قابل اعتماد هستند و زمانی که آنها تحت تاثیر مغز خود هستند که شکافها را با اطلاعات عمومی پر میکنند، بسیار خوب هستند.
به نظر میرسد که ما به طور ذاتی میدانیم که خاطرات ما چه زمانی واقعی هستند و چه زمانی پر از دانش عمومی هستند، که این را به یک جنبه جالب از روان انسان تبدیل میکند. این مطالعه کامل در مجله روانشناسی ارتباطات منتشر شد.
انتهای پیام/