صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

این سینه زن ها عشق سه ضرب هستند

۱۴۰۳/۰۴/۲۹ - ۱۹:۳۲:۰۱
کد خبر: ۲۱۱۶۷۸۳
معمولا محرم‌ها جبهه تعطیل بود. حداقل برای رزمنده‌های تهران که در جبهه محرم‌ها بند نمی‌شدند.

به گزارش برنا؛ در دوران دفاع مقدس برپایی هر مراسمی کنار میدان جنگ حال  هوایش فرق میکرد. محرم هم از این قاعده مستنثنی نبود. رزمندگان سعی می‌کردند به هر ترتیبی شده محفل کوچکی به راه بیاندازند و لحظاتی به سر و سینه بزنند و برای امام حسین(ع) اشک بریزند. جعفر طهاسبی یکی از رزمندگانی است که خاطره ای از حال و هوای آن روزها را این گونه روایت می کند: 

معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود. حد اقل برای رزمنده های تهرون. توی جبهه محرم ها بند نمی شدند. محرم سال 63 بود و ما پادگان ابوذر بودیم، از تیپ سید الشهداء علیه السلام فقط بچه های تخریب ، اطلاعات عملیات و طرح عملیات توی پادگان بودند. بقیه بچه‌ها در جنوب بودند. 

بچه های تیپ نبی اکرم(ص) و نیروهای ارتش توی پادگان مستقر بودند. با هر ترفندی بود توی مراسمات با کمک دوستان به میکروفون می رسیدیم. مراسم عزاداری ظهر عاشورا توی حسینیه قدس پادگان برگزار می شد. زودتر از من شهید حاج قاسم اصغری و محمد غلامعلی رفتن حسینیه تا مقدمات به دست گیری مراسم رو مهیا کند. من هم با فاصله از رفتن اونها وارد حسینیه شدم.

تقریبا آخرهای منبر حاج آقا بود، از در که وارد شدم یه نگاهی اطراف منبر انداختم. دیدم چند تا کاغذ به دست نشسته اند . معلوم بود دارند آماده میشن برای مداحی... محمد غلامعلی با سر اشاره کرد که بیا. من هم خودم رو پای منبر رسوندم و همینکه حاج آقا والسلام رو گفت میکرفون رو برداشت به من داد و من هم بدون معطلی شروع کردم خوندن. سلام به امام حسین علیه السلام دادم و وارد روضه شدم وبعد هم نوحه رو شروع کردم. 

محمد غلامعلی چند تا کوچه باز کرد وسط حسینیه و شهید آقا سید محمد و شهید اصغری و خودش هم رفتن وسط برای میونداری. حسنیه قدس پر از جمعیت بود و همه جوون و سینه می زدند. توی بچه های شهرستانی معمول نبود لخت شدن و سینه زدن. همه لباس خاکی تنشون بود و با اشتیاق سینه میزدند. 

محمد غلامعلی خودش رو به من رسوند و گفت : جعفر! نوحه ی سه ضرب بخون. اینها عشق سه ضرب هستند و من هم نوحه رو عوض کردم. غوغایی بود. آخر برنامه هم محمد غلامعلی خودش شور گرفت و بچه های تهرونی که توی پادگان بودن  دور خودش جمع کرد و اون  شور معروف جبهه که تازه چند ماهی سر زبون ها افتاده بود خوند. قال رسول الله (ص) نور عینی/ حسین و منی انا من حسینی/ حسین جان کربلا... حسین حسین.

بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مانوس نبود و با تاخیر وارد سینه زنی شدن. اما این شور در حقیقت شور شهادت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد. البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد. اواسط مهر ماه سال 63 دهه اول محرم بود و اواسط اسفند سال 63 پادگان ابوذر توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و حدود 1200 نفر شهید و مجروح شدند.

نظر شما