به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان، رقابتهای المپیک ۲۰۲۴ پس از حدود دو هفته به پایان رسید، در مسابقات المپیک امسال، ورزشکاران از بیش از ۲۰۰ کشور جهان برای بردن ۳۲۹ مدال در ۳۲ رشته ورزشی به رقابت پرداختند. پایان این مسابقات بهانه شد تا نگاه متفاوتی به جریان المپیک از ابتدا تاکنون داشته باشیم.
حرفه ورزشکار المپیکی بودن
در ماه جولای در پاریس ۱۰ هزار ورزشکار برای مراسم افتتاحیه المپیک ۲۰۲۴ بر روی رودخانه سن شناور بودند . دقیقاً چند صد متر آن طرفتر، در فروشگاه مک دونالد تعداد زیادی کارکنان مک دونالد همبرگرها را زیر و رو میکردند و از مشتریان سوال میکردند که سیب زمینی سرخ کرده هم میخواهند یا نه؟ فکر میکنید کدام از آنها پول بیشتری در میآورند؟کارگران مک دونالد یا ورزشکاران المپیک؟ به خاطر داشته باشید که این ورزشکاران استادیومها را لبریز از تماشاگرمیکنند، نمایش پرشکوهی را خلق میکنند که کل جهان تمایل دارند آن را ببینند و این نمایشها میلیاردها دلار پول از طریق حامیان مالی ایجاد میکند. اما با این حال کارگران مکدونالد هستند که تقریباً ۵۰ درصد بیشتر از ورزشکاران درآمد دارند. کمیته بین المللی المپیک مطلقاً هیچ پولی به ورزشکاران نمیدهد. حتی اگر مدال طلا کسب کنند. اما چرا نه؟ ورزشکاران چگونه پول به دست میآورند؟ جواب پیچیدهتر از آن چیزی است که فکر میکنید و عمیقاً در تاریخ ورزش مدرن ریشه دارد.
تاریخچه: از شاخه زیتون تا طلا
بیایید نگاهی بیندازیم به سیر تکاملی بازیها و جوایز آن. یونانیان باستان عقیده داشتند که بازیها توسط خدایان آنها خلق شده است. پس از شنیدن خبر پیدایش زئوس، هراکلس و چهار برادرش به سوی المپ دویدند تا به او تبریک بگویند. زئوس تحت تاثیر قرار گرفت و یک حلقه از شاخه زیتون به برنده اعطا کرد. این مسابقه دومیدانی به نمادی از پرستش خداوند تبدیل شد. همچنین این باور وجود داشت که خدایان بخش زیادی از وقتشان را بر فراز کوه المپ به کشتی و پرش میگذرانند. به زودی رشتههایی به وجود آمد که در المپیک که هر چهار سال یکبار برگزار میشد به نمایش در میآمد. ورزشکاران اولیه حمایت مالی نایکی را نداشتند بنابراین بسیاری از آنها تصمیم گرفتند برهنه به رقابت بپردازند. اولین برنده رسمی یک رویداد المپیکی کورئبوس الیس بود. نانوایی که به دونده المپیکی تبدیل شد. جایزه او یک تاج از برگ زیتون و یک شاخه نخل بود. البته که زندگی او را تغییر نمیداد اما تحسین خدایان را به دست آورد. چه چیز دیگری غیر از این میخواست؟ برندگان المپیک پاداشهای دیگری هم دریافت میکردند. حامیان مالی ثروتمند به آنها جوایز نقدی، بلیط VIP رویدادهای ویژه و مجوز ورود مادام العمر باشگاههای شام شبانه اعطا میکردند. برخی ورزشکاران جایگاهی در المپ به دست میآوردند. به تعداد بیشتری معافیتهای مالیاتی داده میشد و همچنین از زندگی یک شخصیت مشهور لذت میبردند.
قهرمان المپیک شدن کسب و کار خوبی بود اما هزینه ورود به آن بالا بود. ممکن است که اولین قهرمان المپیک یک نانوا بوده باشد اما در ادامه اکثرشان پسران زمینداران ثروتمند و تجار بودند. رسیدن به المپیک مستلزم این بود که یک ورزشکار کل سال را تمرین کند و در ۳۰۰ رویداد ورزشی در سرتاسر حوزه مدیترانه شرکت کند. تنها افراد ثروتمند پول و زمان لازم را داشتند که با بالاترین سطح رقابت راه پیدا کنند. در سال ۳۹۳ المپیک باستانی به فرمان تئودئوس اول امپراطور روم به دلیل نگرانی از شرک و بت پرستی خاتمه پیدا کرد. بعد از وقفهای حدوداً ۱۵۰۰ ساله پیردو کوبرتن کمیته بین المللی المپیک را بنا نهاد و نخستین بازیهای المپیک مدرن را سازماندهی کرد. به یاد روزهای قدیم آتن، اولین شهر میزبان بود. با شباهت بسیار زیاد به یونان باستان، به برندگان شاخههای زیتون اهدا شد. اما المپیک جدید سیستم مدال را هم معرفی کرد. به شکل غامضی قهرمان مدال نقره و نایب قهرمان مدال برنز دریافت می کرد. به مقام سوم مدالی داده نمیشد. سیستم طلا ، نقره و برنز در سال ۱۹۰۶ معرفی شد.
مانند قهرمانان باستان، قهرمانان المپیک پولی دریافت نمیکردند. این به واسطه ابداع دیگر کوبرتن بود. قانونی که توانست زندگی ورزشکاران را برای نسلها شکل بدهد و شیوه ای را که بسیاری از ورزشها تا به امروز اداره میشوند را تغییر داد. برای شرکت در المپیک باید آماتور باشید. این به معنی نداشتن حامی مالی و پرداخت نشدن پول به شرکت کنندگان بود. قانونی که به شدت اعمال میشد. جیم فرانس تورپ را در نظر بگیرید. برنده پنجگانه و دهگانه بازیهای ۱۹۱۲ استکهلم که کفشهای لنگه به لنگه به پا داشت. قبل از مسابقه کفشهای ترپ از داخل ساکش ناپدید شد. او یک کفش از رقیبش قرض کرد و لنگه دیگر را در آشغالها پیدا کرد. هیچ کدام از کفشها اندازه پایش نبود. بعد از مشاهده عملکرد تورپ پادشاه سوئد به این ورزشکار آمریکایی عنوان "بزرگترین قهرمان جهان" را داد. تورپ به عنوان یک شخصیت مشهور به کشورش بازگشت. البته تا زمان یک مصاحبه اتفاقی با یکی از مربیان سابق او. این مربی اشاره کرد که تورپ برای مدت کوتاهی برای یک تیم نیمه حرفهای بیسبال بازی میکرده و به ازای هر بازی ۵ دلار دریافت میکرده است. بنابراین اتحادیه ورزشکاران آماتور به دلیل اینکه او یک ورزشکار آماتور واقعی نیست مدال طلای او را به چالش کشید. تورپ گناهکار شناخته شد. صاحب منصبان وارد خانه او شده، مدالهایش را برداشتند و به استکهلم پس فرستادند. تورپ را میتوان قربانی آرمان کمیته بین المللی المپیک برای خالص نگه داشتن بازی ها دانست. عملا پول به عنوان افیونی برای یک ورزشکار برای ارتقای عملکرد در نظر گرفته می شد. ابزاری بسیار قدرتمند برای انگیزش یا تباه کردن یک ورزشکار. اگرچه از زاویهای دیگر اینطور به نظر میرسید که آنها از افراد فقیر متنفر هستند.
ایده اولیه آماتوری کمیته بین المللی المپیک از مرام ورزشکاری طبقه اشراف انگلیس الگوبرداری شده بود. قوانینی که به منظور بازداشتن افراد طبقه متوسط و پایین از رقابت با برگزیدگان طراحی شده بود. مسابقات قایقرانی سنتی در شهر هنلی انگلیس اشخاصی را که از مکانیکی، صنعتگری یا کارگری پول درمی آوردند از شرکت در مسابقات محروم کرده بود. با این وضع تنها نجیبزادهها و فرزندان پولدار آنها باقی میماند. در حالی که جنبش المپیک رشد میکرد ورزشکاران اروپایی که از قدیم ثروتمند بودند جایگزین آنها شدند اما قوانین سختگیرانه آماتوری کماکان پابرجا بود. بعدها برندهای تجاری اهدا تجهیزات مجانی به ورزشکاران را آغاز کردند. آدیداس به جسی اونز دونده آمریکایی که در المپیک ۱۹۳6 چهار مدال طلا به دست آورد کفش اهدا کرد. همین کفشها بود که به او کمک کرد که رکوردها را در برلین بشکند که باعث دلخوری هیتلر که تماشاگر ویژه این مسابقه بود بشود. پوشیدن آدیداس و پوماتوسط قهرمانان محبوبیت و توجه جهانی برای این برندها را به همراه داشت. این موضوع یک وضعیت مبهم بود. کمیته بین المللی المپیک اجازه داشتن حامی مالی شخصی را نمیداد اما از اهدای تجهیزات مجانی چشم پوشی میکرد. اما در سال ۱۹۶۸ پوما پا را از حد فراتر گذاشت. تامی اسمیت و جان کارلوس در مسابقات دو ۲۰۰ متر مدال طلا و نقره را از آن خود کردند. وقتی سرود ملی در جایگاه نواخته شد مشت گره کرده خود را بالای سر بردند. یک اعتراض سمبولیک علیه نژادپرستی. اما آن تنها لحظه سمبولیک دو نفره آن مراسم نبود. در مراسم اهدای مدال این دو نفر کفشهایشان را از پا درآورده و بالای سرشان بردند. نشان پوما از عمد به سوی دوربینهای در حال انتظار نشانه رفتند. یک بازاریابی فوق العاده برای پوما. در ضمن این کار مجانی بود. درست است؟
قوانین کمیته بین المللی المپیک درباره پرداخت پول به ورزشکاران بسیار واضح بود. به جز پرداختی که پوما انجام داد. در واقع پوما و آدیداس مخفیانه هزاران دلار به ورزشکاران پرداخت کردند تا در خلال بازیها کفشهای آنان را به پا کنند. این موضوع بزرگترین راز تاریخ المپیک بود که همه از آن آگاه بودند.اگر کمیته بین المللی المپیک موضوع را بررسی میکرد از بیشتر برندگان مدال سلب صلاحیت میشد. بنابراین به سادگی از آن چشم پوشی کرد اما به خوبی میدانست که این پایان عصر ورزش آماتوری است.
در سال ۱۹۷۱ کمیته بین المللی المپیک با الزام آماتور بودن شرکت کنندگان در المپیک با تساهل بیشتری برخورد کرد. در دهه ۱۹۸۰ آنها حتی به ورزشکاران اجازه دادند قراردادهای حامی مالی داشته باشند . این یک نقطه عطف بسیار آشکار در ورزش حرفهای بود. کمیته بین المللی المپیک دیگر استطاعت عدم پذیرش درآمد اقتصادی به روال سابق را نداشت. در بازیهای مونترال ۱۹۷۶ این کمیته متحمل زیان حدود یک میلیارد دلاری شد. کمیته بین المللی المپیک در مواجهه با ورشکستگی به ابتکار جدید و درخشانی دست پیدا کرد. قرارداد حمایت مالی اختصاصی . بازیها از ابتدا دارای حامی مالی بود اما برای سالها هر کس میخواست حامی مالی شود می بایست با یک قرار داد حامی مالی شود. از لحاظ تئوری پپسی و کوکاکولا میتوانستند همزمان حامی مالی رقابتهای مشابهی باشند. کمیته بین المللی المپیک امضای قرارداد انحصاری با شرکای تجاری را آغاز کرد. کوکاکولا به شریک تجاری رسمی و انحصاری نوشیدنی المپیک تبدیل شد. اکنون کمیته بین المللی المپیک حامیان مالی کمتری داشت اما هر شراکت تجاری بسیار با ارزشتر بود. بازیهای سال 1984 در لس آنجلس این تغییر رویه را با سود ۲۰۰ میلیون دلاری به نمایش گذاشت. حتی تصویر برگزار کننده این بازیها روی جلد مجله تایم قرار گرفت. سرانجام المپیک به کسب و کار بزرگی تبدیل شد.
به این ترتیب حتماً مقدار زیادی از این پولها به سوی ورزشکاران سرازیر میشد؟ نه دقیقاً. در یک دوره کمیته بین المللی المپیک بیش از ۷ میلیارد دلار درآمد کسب کرد. متصدیان المپیک ۵۰ میلیون دلار آن را به عنوان حقوق به عوامل برگزاری پرداخت کردند اما ورزشکاران هیچ مبلغی دریافت نکردند. حداقل نه به طور مستقیم از کمیته بین المللی المپیک. پس امروزه ورزشکاران المپیک چگونه درآمد کسب میکنند؟ آنها مجبورند به منابع درآمدی دیگری متکی باشند.
ورزشکاران چگونه درآمد کسب میکنند؟
آنها مجبور هستند به سه منبع درآمدی حقوق، جوایز و حمایت مالی تکیه کنند. هر کدام از اینها به میزان زیادی بستگی به این دارد که شما به نمایندگی از کدام کشور در المپیک شرکت کنید. سنگاپور به هر ورزشکاری که مدال طلا کسب کند ۷۰۰ هزار دلار جایزه میدهد. به ورزشکاران فاتح روسی خانه مجانی و خودروهای لوکس داده میشود. با این حال بسیاری از کشورها جوایز بسیار کمتری به ورزشکاران میدهند. برندگان مدال طلای آمریکایی ۳۷ هزار دلار دریافت میکنند. برخی کشورها به جای جوایز نقدی حقوق سالانه به ورزشکاران میدهند تا بتوانند روی تمرین تمرکز کنند. برخی از ورزشکاران آمریکایی علی رغم اینکه نماینده بزرگترین اقتصاد روی زمین هستند ماهیان فقط چند صد دلار دریافت میکنند. ورزشکارانی که میخواهند به المپیک راه پیدا کنند باید در جستجوی منابع درآمد دیگری باشند. برخی برای حمایت به برندها مراجعه میکنند. این امر به یک نابرابری بزرگ در ورزشها منجر میشود. اجازه بدهید دو ورزشکار را به عنوان نمونه در نظر بگیریم. یوسین بولت و مگان کالمو. هر دوی آنها برنده مدال در المپیک ۲۰۱۲ لندن بودند. بولت یکی از محبوبترین ورزشکاران در همه دورانها بود. این مقایسه ممکن است کمی غیرمنصفانه به نظر برسد اما تفاوت بسیار زیاد درآمدها بین ورزشکاران را نشان میدهد. علیرغم اینکه هر دوی آنها در یک المپیک شرکت داشتند در سال ۲۰۱۲ که بولت در اوج خودش بود بیش از ۲۰ میلیون دلار درآمد کسب کرد. بخش اعظم این پول از قراردادهای حامی مالی او به دست میآمد از جمله ۹ میلیون دلار سالیانه از پوما. بولت همچنین چند صد هزار دلار جایزه دریافت کرده و در حدود ۲۵۰ هزار دلار به ازای هر مسابقه دو که در آن شرکت داشت دریافت کرد.در حالی که بولت در خانه مجلل زندگی میکرد و خودروهای گران قیمت سوار میشد مگان کالمو زندگی متفاوتی داشت. کالمو در خانهای با اجاره ماهیانه ۱۰۰۰ دلار با دوستان ورزشکارش به صورت مشترک زندگی میکرد. وقتی خودروی وانت قدیمی او خراب شد مجبور شد مکانیکی پیدا کند که با قبول اقساط ماهیانه آن را تعمیر کند. او برای مدار برنز المپیک ۲۰۱۲ ده هزار دلار دریافت کرد .به فاصله کوتاهی پس از بازگشت از لندن مواجب ماهیانه او از کمیته ملی المپیک آمریکا به صفر رسید. او اکنون یک شغل دفتری پاره وقت دارد و مایحتاج غذایی اش خودش را کشت می کند تا روزگار را بگذراند. قایقران های المپیکی حتی آنان که مدال کسب می کنند توجه حامیان مالی را جلب نمی کنند. نایکی، آدیداس و پوما پولهای بازاریابی خودشان را برای فوتبال و بسکتبال نگه میدارند. به ازای هر یوسین بولت، مایکل فلپس یا سیمون بایلز هزاران مگان کامو وجود دارد.
بیشتر از یک دهه پس از المپیک ۲۰۱۲ لندن و پنج دهه پس از آنکه کمیته بین المللی المپیک اجازه حرفهای بودن به ورزشکاران را داد، شکاف بین غنی و فقیر در ورزش به وضوح تغییر پیدا کرده است. بخش عمده ورزشکاران در سرتاسر دنیا خودشان را به لحاظ مالی با ثبات نمیدانند. در آمریکا این رقم ۸۰ درصد است. بودجه کمیته المپیک برای حمایت از ورزشکاران هر سال کاهش پیدا میکند در حالی که هزینه تجهیزات، تغذیه، تمرین و سفر افزایش پیدا میکند. بنابراین ورزشکاران مجبور هستند که شغل دیگری داشته باشند که در وقت آزادشان برای مدال طلای المپیک تمرین میکنند. واقعیت آزاردهنده این است که اکثر ورزشکاران حرفهای کمتر از کارگرهای رده پایین مکدونالد درآمد دارند. به همین دلیل است که ورزشکاران بیشتر و بیشتری کسب و کار خود را راه اندازی میکنند تا به وابستگی کمتر به حقوق پیدا کرده و کاری فراتر از حرفه ورزشی خودشان پیدا کنند.
مشکل: قانون ۴۰
المپیکها هر ۴ سال یکبار هستند. ورزشکاران در اوج قرار میگیرند اما آنها فقط برای چند هفته و هر ۴ سال یکبار در مرکز توجهات قرار دارند. کمیتههای المپیک نیازمند آن هستند که منابع مالی خودشان را بین صدها رشته ورزشی و هزاران ورزشکار توزیع کنند. بخش قابل توجهی از این منابع از حامیان مالی تامین میشود. آنها به علاقه و توجهات مردم برای ادامه حمایت مالی نیاز دارند و این به معنی اولویت دادن به حمایت مالی از ورزشها و ورزشکارانی است که بخش بیشتری از مردم را به خود مشغول میکنند. این یک واقعیت تلخ است. این ورزشکاران نیازمند پیشنهادی از حامی مالی به عنوان بازدهی سرمایه گذاری شان هستند. کارکرد مشابهی برای حمایت مالی ورزشکار هم وجود دارد. آدیداس یا نیکی فقط هر چهار سال یک بار میتوانند از ابزارحمایت مالی استفاده کنند. مابقی اوقات در معرض دید قرار گرفتن ورزشکاران بسیار کمتر است. به همین دلیل است که حتی بزرگترین ورزشکاران المپیکی به اندازه بزرگترین فوتبالیستها یا بسکتبالیستها درآمد ندارند. فوتبا لیستها و بسکتبالیستها هر سال در حالی که همه دنیا آنها را تماشا میکنند فرصتهای بیشتری برای دیده شدن دارند. برای اینکه اوضاع بدتر هم بشود قانون 40 المپیک هم وجود دارد. این قانون واکنشی بود به ترفندی که نایکی در دهه های 80 و 90 به کار برد. آدیداس شریک تجاری رسمی و تامین کننده انحصاری البسه المپیک بود. بنابراین نایکی از هرگونه تبلیغات که با بازیها مرتبط باشد منع شده بود. اما این موضوع هم مانع تیم بازاریابی نایکی نشد. آنها در هنر بازاریابی چریکی (Ambush Marketing) عالی بودند. در بازیهای المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا، نایکی بیلبوردهایی در اطراف استادیوم قرار داد و پرچم نایکی را به دست تماشاگران داد. به ندرت تصاویر تلویزیونی وجود داشت که لوگوی نایکی در آن نباشد. یک راه ساده برای بازاریابی چریکی در المپیک این است که از یک ورزشکار المپیکی در تبلیغات استفاده کنید. مردم بلافاصله بدون اینکه نایکی به بازیها اشاره ای کند با آن ارتباط برقرار می کردند. کمیته بین المللی المپیک به این موضوع پی برد و قانون 40 را مطرح کرد. این قانون ورزشکاران را از نمایش هرگونه تبلیغات با شرکتهایی که شریک تجاری المپیک نبودند در طول بازی ها منع می کرد. کمیته بین المللی المپیک با یک تصمیم تمام فرصتهای درآمدی ورزشکاران را از بین برد. در زمانی که ورزشکاران برای حامیان مالی بسیار ارزشمند بودند، کمیته بین المللی المپیک تقریباً تمام و کمال آنها را از تبلیغات منع کرد. اما در سال ۲۰۱۹ یک دادگاه آلمانی رای داد که قانون ۴۰ از این به بعد برای ورزشکاران آلمانی قابل اعمال نیست. دادگاه گفت در حالی که کمیته بین المللی المپیک از دادن سهمی از پول حمایت مالی به آنها قصور میکند، بیانصافی در حق ورزشکاران است که آنها را از کسب درآمد منع کنیم. در واکنش به رای دادگاهف کمیته بین المللی المپیک تصمیم گرفت راجع به اعمال قانون ۴۰ تساهل پیشه کند. المپیک ۲۰۲۴ پاریس اولین دوره بازیها بود که ورزشکاران اجازه داشتند تبلیغات حامی مالی غیر رسمی بازیها را به نمایش بگذارند .البته باز هم تحت شرایطی. یک استدلال برای حذف قانون ۴۰ این ایده بود که ورزشکاران باید آزاد باشند تا از ابزار در دسترس برای ساخت برند شخصی خودشان در طی بازی المپیک استفاده کنند. داشتن مخاطب در شبکههای اجتماعی یک راه اثبات شده برای ورزشکاران جهت درآمدزایی بیرون از حیطه ورزش است. آلیسا اشمیت را در نظر بگیرید. اشمیت به عنوان ذخیره در دوی امدادی در المپیک ۲۰۲۰ توکیو حضور داشت. او حتی مسابقه هم نداد اما توانست نیم میلیون فالوور به دست بیاورد. پستهای او از پشت صحنه همه گیر شد. پست های او زاویه دید منحصر به فرد و دسترسی به محتواهایی را میداد که مخاطبان هرگز در حالت عادی ندیده بودند. او اخیراً یک پیشنهاد حمایت مالی بالاتر از ۱۰۰ هزار دلاری با یک کمپانی که نام آن برده نشده را رد کرد در حالیکه فدراسیون دومیدانی آلمان به او ماهیانه ۷۰۰ دلار می پردازد.
آینده
المپیک اکنون مانند یک قرن گذشته نیست. ورزشکاران بیشتر، تماشاگران بیشتر و پول بسیار بیشتر. اما جوایز ورزشکاران کماکان همان است که بود. درست است که کمیته بین المللی المپیک مستقیماً به ورزشکاران پرداختی ندارد اما به فدراسیونهای عضو پول پرداخت میکند. اما گاهی اوقات اینطور به نظر میرسد که سخت تلاش میشود تا مطمئن شوند تا جایی که ممکن است پول از دسترس ورزشکاران دور بماند. اخیرا رئیس کمیته بین المللی المپیک درباره این موضوع که فدراسیون ورزش آماتوری بین المللی تصمیم گرفته برای اولین بار در تاریخ جوایزی را به برندگان مدال طلای المپیک اهدا کند گلایه کرده است. ظاهرا برخی مقامات رسمی هنوز در گذشته به سر میبرند. 90 درصد از ورزشکاران المپیکی فقط یک بار در طول دوره زندگی اشان موفق به کسب سهمیه المپیک می شوند و تنها همین یک فرصت را دارند که در منظر جهانی برنده باشند. باید به دست آوردن پول برای آنها سهل باشد. المپیکها مانند فیلمهای پرمخاطب و پرفروش هستند که همه درباره آن صحبت میکنند. پر از ستاره، رویدادهای هیجان انگیز و بودجههای فوقالعاده زیاد. با این حال وقتی نوبت پرداخت به هنرپیشههای نقش اول میرسد اعتبارات از دست ورزشکاران غل می خورد و فرار میکند.
مجتبی فریدونی - کارشناس اقتصاد ورزش