به گزارش برنا؛ در جامعهشناسی سیاسی ایران، با آغاز به کار هر دولت جدید، یک پارادایم فکری جدید بر فضای اجتماعی-سیاسی کشور سیطره مییابد که ترجمان این پارادایم، معمولا و طبق عرف سیاسی سه دهه اخیر، در گزاره یا شعاری که دولت جدید خود را به آن میشناساند یا از طرف برآیند نیروهای سیاسی به آن شناخته میشود، تجلی پیدا میکند. در نسبت با دولت چهاردهم، این شعار یا کلیدواژهی محوری، «وفاق ملی» است.
البته، این شعار بر خلاف ظاهر سادهی خود، بسیار سهل و ممتنع است و رسیدن به آن، بسیار دشوارتر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. دلیل اصلی این دشواری و پیچیدگی آن است که افراد و گروهها برای گام برداشتن در این مسیر، نه تنها باید جاهطلبیها، زیادهخواهی و انحصارطلبیهای خود را تعدیل کنند، که به لحاظ اخلاقی و سلوک فردی نیز باید نوعی آزادگی، وارستگی و مداراگری سرلوحهی عمل قرار گیرد. در صورت مهیا بودن چنین صفاتی و چنین سلوکی، برخورد سلبی و حذفی، جای خود را به پذیرندگی و مدارا میدهد؛ خشم و تفرعن جای خود را به مهر و فروتنی میدهد؛ در یک کلام، وفاق ملی محتاج دریادلی یا به اصطلاح خودمانی «دلگُندِگی» است.
یکی از مصادیق عملی «وفاق ملی»، به عنوان شعار و سرلوحهی سیاسی دولت محترم چهاردهم، دو سال پیش از روی کار آمدن این دولت، در یکی از مراکز آموزش عالی وزارت علوم، یعنی قلب تپندهی علوم انسانی کشور، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، رقم خورد. وقتی در شهریورماه ۱۴۰۰، نام دکتر «موسی نجفی» به عنوان گزینهی اصلی ریاست پژوهشگاه مطرح شد، به ناگاه جریانهای رسانهای مشکوکی شروع به تخریبهای گسترده و حتی ترور شخصیت این استاد قدیمی و صاحبنظریهی دانشگاه کردند، کانّه دکتر نجفی با یک دست، پتک «خفقان» و با دستی دیگر، داس «اخراج» در کف گرفته و میخواهد نفس و نطق هر صدای متفاوت یا دیدگاه متمایزی را بِبُرّد.
اما وقتی در نهایت دکتر نجفی از سوم بهمن همان سال، رسما سکان مدیریت دانشگاه را در دست گرفت، همه تبلیغات و عملیات روانی مخالفان سرسخت، خنثی شد. نه تنها خبری از داس و درو و بگیر و ببند و بستن نبود، که این استاد کهنهکار و صاحب ایده در علوم انسانی، ضمن دراز کردن دست همکاری با طیفهای مختلف فکری در پژوهشگاه، خط قرمز خود را صرفا خطوط قرمز اصلی اتقلاب، یعنی ولایت و امنیت ملی اعلام کرد.
طبق این میثاق، هر یک از نیروهای آکادمیک رسمی پژوهشگاه، با هر طرز فکری، اگر نسبت به رعایت حریم این خطوط قرمز متعهد باشند، درهای پژوهشگاه به روی آنان باز است و امکانات مجموعه برای کار علمی در اختیار آنها خواهد بود. از این رو، برعکس تبلیغات شدید قبلی مبنی بر ملتهب شدن فضای این مرکز آموزش عالی با حضور نجفی، کمترین تنش و التهابی در فضای کار و اقدامات علمی آن ایجاد نشد.
فارغ از هر توضیح و تطویلی، کافی است به اظهارات دکتر مصطفی شهرآئینی در ویدئوی پیوستشده توجه کنیم. دکتر شهرآیینی، عضو هیات علمی گروه فلسفه و حکمت معاصر در پژوهشگاه علوم انسانی، که یکی از منتقدان نسبتا رادیکال ساختار سیاسی کشور است و بارها، در مناسبتهای مختلف، نظرات صریح و عیان خود را مطرح کرده، در این مناظره در برنامه «جریان» شبکهی اول سیما، به صراحت میگوید که با وجود حساسیت نهاد نظارتی و فشارهای فزاینده برای اخراج او از محل کارش، صرفا و صرفا به واسطهی پادرمیانی «رییس» محل کار او، یعنی دکتر نجفی، جلوی اخراج او گرفته شد.
این در حالی است که در انقلابیگری و غیرت دکتر نجفی نسبت به نظام و انقلاب هیچکس کوچکترین تردیدی ندارد و او یکی از اندیشمندان مورد عنایت مقامات ارشد نظام است که عمری در راه اعتلای فکری انقلاب اسلامی مجاهدت کرده است. لیکن، اعتبار علمی، وارستگی اخلاقی و اعتقاد قلبی این استاد مورد احترام علوم انسانی به «آزاداندیشی» در ساحت دانشگاه (که توصیهی قدیمی و همیشگی رهبری نیز بوده است) موجب شده که دکتر نجفی برای حفظ شان و کرامت اهل علم و معلمان دانشگاه و مهیا بودن فضا برای کار علمی و حتی اظهارنظرهای سیاسی ایشان، در چارچوب کلی نظام و با حفظ خطوط قرمز «ولایت» و «امنیت ملی»، حساسیت و غیرت عملی داشته باشد.
الغرض، در فضای کنونی جامعه، و با لحاظ شرایط منطقهای و بینالمللی کشور، وجود نیروهایی، چون دکتر موسی نجفی، که هم شان علمی، هم توان مدیریتی و هم سعهی صدر و هنر تعامل با جریانهای مختلف فکری در فضای دانشگاهی را دارد، یک «فرصت» است که بهرهگیری از آن، هم به اعتلای فضای علمی کشور یاری میرساند و هم مصداقی عملی در جهت تحقق شعار «وفاق ملی» دولت محترم است.