صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

روایت یک زن ژاپنی از سفر به ایران/ از علاقه به مترو و بازار تا تجربه امنیتی فراتر از کشورهای اروپایی

۱۴۰۳/۰۷/۲۲ - ۱۳:۲۲:۱۵
کد خبر: ۲۱۴۹۸۹۵
شاید عجیب باشد اما ازدحام آدم‌ها در بازار، مترو با شلوغی و فروشنده‌هایش، غذاهای روزمره، مردم شهر و همه آنچه برایمان عادی و یا گاهی حتی باعث آزردگی‌مان می‌شود، برای یک گردشگر خارجی تازه به ایران آمده جذابیت است.

به گزارش خبرگزاری برنا، چنین علاقه و اشتیاقی در نگاه «کانایی ماکی» - Kanai Maki - موج می‌زند. او زنی نویسنده، تصویرگر و پژوهشگر فرهنگی از کشور ژاپن است که دقیقا در همین روزهایی که رسانه‌های مختلف نام ایران را به ناامنی پیوند زده‌اند، کشورمان را برای مقصد سفری انفرادی انتخاب کرده است. 

او سومین بار است به ایران می‌آید و هر بار حدود ۲ الی ۳ هفته. می‌گوید قبل از سفرش به ایران خانواده‌اش تحت‌تاثیر اخبار رسانه‌ها، بسیار دل‌نگرانش بوده‌اند تا حدی که تاکید کرده‌اند اینجا چیزی برای خوردن هم پیدا نمی‌شود و بهتر است این سفر را کنسل کند! حالا که در نیمه پایانی سفرش هست، می‌گوید: «وقتی از ایران برگشتم، برایشان توضیح می‌دهم که اینجا چیزی نیست که بخواهی و نباشد...» و بعد لبخند می‌زند.

بعد از چند بار سفر به ایران نسبت به این کشور تعصب پیدا کرده‌ام

می‌گوید حالا بعد از چند بار سفر به ایران نسبت به این کشور تعصب پیدا کرده‌ام و در مقابل چنین جملاتی که ناامنی، قحطی، تحریم و بسیاری دیگر از توصیف‌های منفی نابه‌جا از ایران را در کشورم می‌شنوم، می‌ایستم. با مخاطبانم بحث می‌کنم. از تجربه‌های سفرم می‌گویم و تلاش می‌کنم توجیه‌شان کنم که آنچه در حقیقت جامعه ایران وجود دارد، با آنچه در اخبار رسانه‌ها سعی در سیاه‌نمایی دارند، فاصله دارد.» و ادامه می‌دهد: «اگر بخواهم در یک جمله مردم دنیا را به سفر به ایران دعوت کنم، خواهم گفت: به ایران سفر کنید و بعد از آن قضاوتش کنید.»  

او که به بیش از ۳۶ کشور جهان سفر کرده است، با جهان‌بینی گسترده‌تری ایران را توصیف می‌کند. می‌گوید: «مردم ژاپن ایران را دقیق نمی‌شناسند. اغلب آنها فرقی میان ایران و عراق نمی‌دانند. نگاهشان جایی دور و کلی است. اینجا را خاورمیانه می‌دانند. جایی که خطرناک، ملتهب و اغب ناآرام است.»

کانایی علاوه بر تعدد کشورهایی که سفر کرده، نوع سفرش به عنوان گردشگر نیز متفاوت است. او با تور به سفر نمی‌رود. در هر کشوری از طریق دوستان و ارتباطات اجتماعی‌اش افراد محلی و راهنمای تور را می‌یابد و به کمک آنها سفر آزادانه‌تر و عمیق‌تری نسبت به یک گردشگر عادی را تجربه می‌کند. به ایران نیز طبق همین روش سفر کرده و به همین واسطه توانسته لایه‌های زیرین فرهنگی و اجتماعی را جدا از سفرهای سطحی سایر گردشگران خارجی لمس کند. به همین خاطر حتی در سفرهای شهری تهران نیز از مترو و وسایل نقلیه عمومی استفاده کرده است. جایی که بتواند در کنار مردم باشد. با آنها حرف بزند و ارتباط مستقیم برقرار کند.

مترو ایران را با فروشنده‌هایش دوست دارم

او می‌گوید: «مترو اینجا را با فروشنده‌هایش دوست دارم. اینجا همه چیز می‌فروشند. گاهی تعجب می‌کنم که مگر می‌شود کالایی متفاوت که محل خریدش اینجا نیست را کسی بخرد و دقیقا در همان لحظه که به این موضوع فکر می‌کنم، یک نفر می‌آید. قیمت می‌گیرد و آن را می‌خرد...» او در مترو سایر کشورها نیز فروشندهای دوره‌گرد و یا نوازنده دیده است اما حجم فروشنده‌های مترو ایران در میان همهمه و شلوغی و داد و ستد رایج در آن برایش بسیار جالب توجه بوده است.

زندگی با پیوست تنوع و شادابی

روی کارت ویزیت «کانایی ماکی» در کنار مشخصاتش که به نویسنده و تصویرگر بودنش اشاره دارد، نوشته شده است:«My mission is always enjoy diversity» او زندگی‌اش را بر مبنای همین عنوان بنا کرده است. چرا که هدفش این است که باید از تنوع و تفاوت‌ها لذت ببرد.

شاید به همین خاطر شغل ثابت در تلویزیون ژاپن را رها می‌کند و تصمیم می‌گیرد سبک دیگری از زندگی را به دور از یکنواختگی و روزمرگی و در مقابل، آمیخته با تنوع و شادابی بیشتر تجربه کند. به همین دلیل سفر کردن را آغاز می‌کند تا درباره فرهنگ و موضوعات جالب مختلف از سراسر جهان پژوهش کند و نتیجه این تلاش را در قالب کتاب به همراه تصویرگری‌های خودش به زبانی ساده برای مردم کشورش، ژاپن، بازگو کند.

او که حالا نگارنده ۱۰ کتاب است؛ در یکی از کتاب‌هایش درباره ضرب‌المثل‌های دنیا، نمونه‌هایی از ضرب‌المثل‌های کشورمان را نیز گنجانده است. به عنوان مثال در بخشی از این کتاب جمله «پا را از گلیم درازتر کردن» را به تصویر کشیده و سعی کرده در این نقاشی، شباهت‌های چهره به یک ایرانی و المان‌های فرهنگ کشورمان را رعایت کند.

نمونه‌های دیگر از ایران در کتاب جملات هواداران فوتبال در دنیا نیز یافت می‌شود. اکنون نیز پژوهشش را درباره پوشش رنگارنگ زنان کرد پیش می‌برد.  به همین دلیل پس از تهران به کرمانشاه و سپس به سلیمانیه عراق می‌رود تا پروژه پوشش زنان کرد را پیرو سفر به ترکیه و سایر مناطق مرتبط ایران و دیگر کشورها تکمیل کند.

وقتی بحث زنان به میان می‌آید و می‌خواهد نظرش درباره وضعیت زنان ایران را توضیح بدهد، عمیق‌تر فکر می‌کند و می‌گوید: « وقتی از دور با نگاهی جامع به زنان ایرانی نگاه می‌کنی، تحت‌تاثیر اخبار و آنچه از اینجا شنیده‌ای زنان ایرانی را در بستری یکپارچه و واحد می‌بینی اما وقتی به اجتماع آنها نزدیک می‌شوی. با آنها ارتباط برقرار می‌کنی و در کنار زنان اینجا زندگی می‌کنی، تنوعی از سبک زندگی می‌بینی که بسیار جالب توجه است. این وضعیت در کشور ژاپن کاملا برعکس است. شما زنان ژاپن را اگرچه از زاویه بالا در قالب‌های ذهنی متفاوت می‌بینید اما وقتی در زندگی‌شان عمیق می‌شوید، مشاهده می‌کنید که اغلب‌شان در یک گروه واحد و وابسته به سنت‌ها جای می‌گیرند.»

امنیتی که در ایران داشتم در بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا نداشته‌ام

وقتی موضوع زنان به میان می‌آید، بحث امنیت نیز در پی آن مطرح می‌شود. «کانایی ماکی» می‌گوید:« من به عنوان یک زن بارها پیش آمده که هنگام شب در خیابان‌های شهر تهران به تنهایی قدم زده‌ام و هر بار تجربه امنیت کامل داشته‌ام. حسی که شاید باورتان نشود اما در بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا نداشته‌ام...»  

«کانایی ماکی» نویسنده و تصویرگر ژاپنی که در مجموع سفرهایش به ایران، تجربه بازدید از سنندج، مریوان، اورامان، رشت و ارومیه را با خود دارد، سفرش به تهران را با بازدید از موزه ملی آغاز کرده است. راهنمای تور او به عمد این مکان را در اولین برنامه سفرش گذاشته بوده است تا اوج شکوه، تاریخ و تمدن این سرزمین را برایش به نمایش بگذارد و به قول خودش بفهماند که به کجا سفر کرده است! او تجربه بازدید از موزه کاخ گلستان، نقاشی پشت شیشه و جواهرات را هم دارد. به بازار تهران رفته است و به قول خودش عاشق ازدحام آدم‌ها با چرخ دستی‌هایی شده که از این سو به سویی دیگر می‌روند.

او می‌گوید: « از بازار تهران سیر نمی‌شوم. محیطی زنده است با مردمی که انگار کارشان را دوست دارند. همینطور بازار زیبای تجریش با مجتمع تجاری قائم به ویژه طبقه ششم آن با گالری‌های متعدد و آثار نقاشی‌های باشکوه...»

او در سفراخیرش حمام سنتی در باب همایون تهران را نیز تجربه کرده است. وقتی به یاد مشت و مال پس از حمام می‌افتد، می‌خندد و می‌گوید: «خانمی که ماساژم داد، خستگی از تنم درآورد و چقدر کارش را دوست داشت چون می‌گفت کیف می‌کنم وقتی کسی بعد از حمام با مشت و مال خستگی به در می‌کند.»

او در خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر قدم زده است. از محل ازدحام بازار و شلوغی‌های مترو گذشته است. غذاهای ایرانی را چشیده و عاشقشان شده است. او اغلب روزمرگی‌های ما را که به آن عادت کرده‌ایم و حتی گاهی باعث آزرده‌خاطری‌مان شده را لمس کرده است و از همه آنها به عنوان جذابیت یاد می‌کند. جذابیت‌هایی که ایران را برایش دوست‌داشتنی کرده است. از نظر او مهم‌ترین شاخصه مردمان ما مهمان‌نوازی‌شان است.

وقتی در اولین دیدار ارتباطی گرم برقرار می‌کنند و برای کمک و راهنمایی همیشه پیشقدم هستند. او ایران را دوست دارد و با اینکه سومین سفر به ایران را تجربه می‌کند، معتقد است تنها یک صدم از ایران را مشاهده کرده و هنوز اندکی از آن را دریافت کرده است و در پایان می‌گوید که مجدداً به ایران سفر خواهد کرد؛ برای شناخت ابعادی دیگر از فرهنگ این سرزمین.

انتهای پیام/

نظر شما