خردمند افزود: بر اساس آمارهای سازمان پزشکقانونی استان ما در بحث نزاع رتبه ۸ کشور را دارد و این در حالی است همین آمار در اواسط دهه ۹۰ این رتبه ۳۰ بوده است.
وی ادامه داد:نرخ شهرنشینی در استان ۵۵ درصد است و در یکی از آمار در سال ۹۹ شهر یاسوج مهاجرپذیرترین شهر کشور شده است که همین امر منجر به افزایش حاشیهنشینی در یاسوج شده است.
خردمند تصریح کرد: از جمعیت ۲۷۶ هزارنفری یاسوج و حومه قریب ۱۰۰ هزار نفر حاشیهنشین هستند.
این جامعهشناس اضافه کرد: طی سالهای اخیر از حدود ۲۰۰۰ روستای استان بیش از ۶۰۰ روستا خالی از سکنه شدهاند که همین امر بهصورت زنجیروار منجر به افزایش جمعیت حاشیهنشین شهری و بهتبع آن افزایش نرخ بیکاری، اعتیاد، بزهکاری، شغل کاذب و سایر آسیبها شده است.
وی خاطرنشان کرد: بر اساس گزارش پایش فقر استان کهگیلویه و بویراحمد هفتمین استان محروم کشور است و علاوه بر این در نرخ بیکاری نیز رتبه ۹ کشور را داریم.
خردمند گفت: درصد قبولی نهایی دیپلم در سال ۱۴۰۰، ۸۲ درصد بود؛ اما همین درصد در سال ۱۴۰۲ به ۵۴ درصد نزول پیدا کرده است، علاوه بر این، میانگین معدل نهایی رشتهها در سال ۱۴۰۰، ۱۱/ ۵۲ بوده است که در نهایت با یک سقوط به ۸ /۰۱ رسیده است و این یعنی در طی دو سال، ۴ نمره معدل دانشآموزان نزول پیدا کرده است. کهگیلویه و بویراحمد ۲۱ هزار دانشآموز تحت پوشش کمیته امداد دارد.
وی در ادامه گفت: برای تحلیل خشونتهای اخیر از چند منظر میتوان به آن پرداخت و از نظریات متفاوتی در حوزه آسیبهای اجتماعی برای تحلیل تجاوز اخیر یا قتل دکتر داوودی استفاده کرد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: دسته ابتدایی نظریات ارگانیک هستند که جامعه را مانند بدن انسان یک موجود زنده میبینند و نگاه زیستشناسی دارند، طبق این نظریه خواستگاه اصلی آسیبها و کژ رفتاریهای اجتماعی را باید در کلیت حیات اجتماعی جستوجو کرد، وجود یک آسیب در جامعه مانند یک بیماری در بدن انسان است که برای مداوای آن باید تلاش کرد.
وی بیان داشت:دسته دوم نظریات بیسازمانی اجتماعی هستند، طبق این نظر زمانی شرایط جامعه تغییر میکند و یک نظم جدید جانشین نظم گذشته میشود قواعد هنجارهای جامعه تضعیف میشود و شرایط به سمت بیثباتی پیش میرود، به نظر میرسد و در این وضعیت ما در حالت تضعیف هنجارها در حرکت از جامعه سنتی به سمت مدرن یا روستایی و روابط رو درو به سمت جوامع شهری هستیم،
در این نظریه بحث بر سر این است عوامل اجتماعی افراد را کنترل میکردند در نظم جدید کارایی خود را از دست خواهند داد. نظریه تضاد ارزشها از دیگر نظریات که بیشتر روی درگیری و نزاع ارزشها در جامعه تأکید دارد. در نظریه کجروی معتقدند که شکافی میان اهداف مشروع و ابزارهای مشروع وجود دارد و افراد هر گاه نتوانند از طریق ابزارهای مشروع به اهداف خود برسند بهسوی ابزار نامشروع سوق پیدا میکنند برای نمونه در ماجرای قتل دکتر داوودی فرد خاطی چون احساس میکرد از طریق ابزارهای مشروع (نهادهای مربوط مانند پزشکقانونی) به حقوق خود دست پیدا کند به ابزار نامشروع یعنی همان انتقامجویی روی میآورد.
وی تشریح کرد که در نظریه برچسبزنی صحبت بر سر آن است که برچسبهای که مردم به افراد میزنند هویت آنها را شکل میدهند و این برچسبها در مرور زمان و اندکاندک در بین افراد درونی میشود، افراد با ارتکاب یک جرم آرامآرام انگ خورده و چرخه اجتماعی جامعه حذف میشوند و به فرد امکان برگشت و احیای خود داده نمیشود.
سلیمان شهبازی مدیرکل کانون فکری کودکان و نوجوانان در این نشست تحلیلی اظهار داشت: برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی لازم هست ابتدا شناخت دقیقی از وضعیت جامعه به دست اوریم و در خصوص جامعه بحرانی و جامعه سالم نظریههای مختلفی وجود دارد و دیدگاه ساحتهای مختلف علومانسانی یک فصل مشترک دارند و آن این هست که جامعه بحرانی دارای ۳ ویژگی مشترک هستند شامل؛ افراد جامعه احساس میکنند که احتمال رسیدن به خواستهها بسیار پایینتر از احتمال نرسیدن است و در واقع امید به رسیدن در این افراد خیلی پایین هست (امید و ناامیدی)
این مدرس دانشگاه افزود: در جامعه بحرانی کمتر میشود بدون دعوا به خواستها رسید فلذا باری برد - برد نداریم و همراه باید یک نفر برنده و دیگری بازنده باشد و مسالمتآمیز نمیشود به آرزوها رسید. (رفاقت یا رقابت).
این رواندرمانگر اظهار داشت: در جامعه بحرانی برای رسیدن به رسیدن به خواستهها باید از ارزشها گذشت در واقع فرد در یک دوراهی خواسته و آرمان قرار دارد (خواسته و آرمان). جامعه سالم مسئله و مشکل دارد؛ اما به سه مؤلفه بالا مبتلا نیست و برای قضاوت یک جامعه بهترین داروها، خود شهروندان هستند.
این مشاور و روانشناس گفت: تصویری از بهروزی تحت عناوین: بهروزی درون (بودن خاص) و بهروزی بیرون (داشتن چیزیهای بیرونی) و بودن خاص یک مدلی اثرگذار در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی هست که ویژگیهای آن صداقت در باورها و ارزشها، استفاده به جا از احساسات و منطقیبودن عواطف و خواستهها است.
شهبازی گفت: به نقش خانوادهها در خصوص آسیبهای اجتماعی اشاره کرد و فاصله بین اولیا و فرزندان را بستری برای رشد آسیبها دانست و کودکان و نوجوانان را دماسنج خانواده عنوان کرد و برای تنظیم دمای رفتاری و هیجانی نوجوانان باید به سیستم خانواده برگشت و با گفتوشنود، همدلی و وقتگذاشتن بین اعضای خانواده، امن بودن را برای اعضا ایجاد نمود و از سبکهای مبتنی بر مقایسه، قضاوت، سرزنش، تهدید و تحقیر باید خودداری و تمرکز بر احترام، محبت، تأیید و توجه باشد.
در این نشست، نظریات اجتماعی مختلفی که به تحلیل خشونت و آسیبهای اجتماعی میپردازند، مورد بررسی قرار گرفتند:
نظریات ارگانیک: این نظریه جامعه را بهعنوان یک موجود زنده میبیند که اجزای آن بهطور متقابل با یکدیگر کار میکنند. هرگونه اختلال در یکی از اجزا میتواند بر کل سیستم تأثیر بگذارد. بهعبارتی، مشکلات اجتماعی مانند خشونت و بزهکاری بهعنوان نشانههایی از بیماری یا اختلال در کل جامعه در نظر گرفته میشوند.
نظریات بیسازمانی اجتماعی: این نظریه به تضعیف هنجارهای اجتماعی در نتیجه تغییرات اجتماعی اشاره دارد. تغییرات اجتماعی مانند صنعتی شدن و مهاجرت میتوانند به تضعیف هنجارها و افزایش رفتارهای انحرافی منجر شوند.
نظریه تضاد ارزشها: این نظریه به وجود تضاد و درگیری میان ارزشها و اهداف اجتماعی اشاره دارد. زمانی که افراد نمیتوانند به اهداف خود از طریق ابزارهای مشروع دست یابند، به سمت استفاده از ابزارهای نامشروع سوق پیدا میکنند.
نظریه کجروی (انحراف): این نظریه به شکاف میان اهداف مشروع و ابزارهای مشروع اشاره دارد. زمانی که افراد نمیتوانند از طریق ابزارهای مشروع به اهداف خود دست یابند، به سمت رفتارهای انحرافی سوق پیدا میکنند.
نظریه برچسبزنی: این نظریه بر این باور است که برچسبهایی که جامعه به افراد میزند، میتواند هویت آنها را شکل دهد. برچسبزنی میتواند منجر به درونی شدن رفتارهای انحرافی در افراد شود.
راهکارهای عملی
برای مقابله با مشکلات اجتماعی و خشونت، راهکارهای عملی زیر پیشنهاد میشود:
ایجاد اشتغال: توسعه برنامههای اشتغالزایی، بهویژه در مناطق حاشیهنشین، از طریق ایجاد کارگاههای تولیدی و حمایت از کارآفرینی.
آموزش مهارتهای اجتماعی: برگزاری کارگاهها و دورههای آموزشی برای جوانان و والدین در زمینه مهارتهای ارتباطی و حل تعارض.
تقویت نهادهای اجتماعی: حمایت از سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدنی که به مسائل اجتماعی میپردازند و ایجاد مراکز مشاوره روانشناختی و اجتماعی.
برگزاری رویدادهای فرهنگی: برگزاری جشنوارهها و برنامههای فرهنگی که به ترویج ارزشهای اجتماعی مثبت و افزایش همبستگی اجتماعی کمک کند.
پیشگیری از خشونت: طراحی و اجرای برنامههای پیشگیری از خشونت و بزهکاری، بهویژه برای جوانان و نوجوانان.
در پایان این نشست، سخنرانان بر اهمیت ایجاد فضای گفتوگو و همدلی در خانوادهها تأکید کردند و خواستار توجه بیشتر به آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی در جامعه شدند.
این نشست علمی با هدف افزایش آگاهی و تحلیل عمیقتر مسائل اجتماعی و خشونت در جامعه برگزار شد و شرکتکنندگان به تبادل نظر و ارائه پیشنهادات پرداختند.
انتهای پیام