سایر زبان ها

صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

هوش مصنوعی، علم و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

رویداد عکس، فیلم و گزارش کرونا؛

فاطمه امیری: من به شهادت فکر می‌کردم

۱۴۰۴/۰۳/۰۵ - ۱۰:۰۳:۵۱
کد خبر: ۲۲۲۲۱۲۹
این مطلب مربوط به رویداد عکس، فیلم و گزارش کروناست که به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همکاری خبرگزاری برنا برگزار می‌شود/ فاطمه امیری یکی از داوطلبانی است که در اوج همه گیری کرونا در غسالخانه سازمان بهشت زهرا حضور یافت. او در گفت‌وگو با خبرنگار برنا از تغسیل و تدفین اموات در روزهای اوج شیوع کرونا سخن گفت.

فاطمه امیری در گفتگو با خبرنگار برنا با اشاره به تصمیم خود برای فعالیت جهادی در زمینه تطهیر اموات گفت: در حقیقت، ما به‌خاطر این‌که آن زمان خبردار شدیم خیلی از اموات بدون غسل و کفن دفن می‌شدند و این بر عهده افراد زنده بود که این کار را انجام دهند، وارد این میدان شدیم و واجب بود که برای اموات مسلمان، این کار انجام شود. این مهمترین دلیل فعالیت من در آن روزهای ترس و اضطراب آن هم در بخش تطهیر اموات بود.

وی افزود: بالاخره مرگ اتفاق عظیمی است که هر انسانی یک‌بار بیشتر تجربه نمی‌کند و برای همه یک‌جورهایی ترسناک است. ما آدم‌های مذهبی معتقدیم که عمر دست خداست، یعنی اگر همین الان اجل من آمده باشد و من در حالت سلامت در رختخواب باشم، فرشته مرگ می‌تواند جانم را بگیرد، اما در عوض در میدان نبرد ممکن است زنده بمانم. من با این رویکرد و با این دیدگاه وارد شدم که اگر مرگ من رسیده باشد و قرار باشد که بمیرم، در هر کجا باشم این اتفاق می‌افتد. از طرفی چون این حرکت یک فعالیت جهادی بود، اگر ما در این راه جان خود را از دست می‌دادیم، شهید محسوب می‌شدیم.

او همچنین اظهار داشت: هر کسی وارد این بخش نمی‌شد چون برای عموم یک اتفاق ترسناکی بود، ولی برای من و خانواده‌ام این‌طور نبود. همین الان هم خیلی پیش می‌آید که ما در خانه راجع به مرگ صحبت می‌کنیم که مثلاً اگر عمر هر کدام‌مان تمام شود، فلان اتفاق می‌افتد. در موردش با هم حرف می‌زنیم. منظورم این نیست که اصلا از آن نمی‌ترسیم، ولی برایمان خیلی غریبه هم نیست. آن زمان هم همین‌طور بود و همه خانواده‌ام از فعالیت من در غسال‌خانه مطلع بودند و همیشه این در ذهن مادرم بود و می‌گفت که تو در این راه شهید می‌شوی.

وی در ادامه تصریح کرد: همان‌طور که عرض کردم من و خانواده‌ام از این‌که کرونا بگیریم، خیلی نمی‌ترسیدیم. می‌گفتیم اگر قرار باشد بگیریم، می‌گیریم و اگر قرار نباشد، نمی‌گیریم. البته منظورم این نیست که رعایت نمی‌کردیم. این به این معنی نیست که خودت را از ارتفاع پرت کنی پایین و بگویی نه، من زنده می‌مانم!

این بانوی جهادگر با یادآوری نخستین تجربه حضورش در غسال‌خانه بیان کرد: من تا قبل از آن هرگز غسال‌خانه و تطهیر میت را از نزدیک ندیده بودم و لحظه اول ورود به سالن، برای اولین‌بار بود که با چنین صحنه‌ای روبه‌رو می‌شدم حس عجیبی داشتم اما به مرور رفته‌رفته هم آرام‌تر شدم و هم به این کار وارد شدم.

وی افزود: ما با آن‌ها ارتباط می‌گرفتیم. مثلا برایشان استغفار می‌کردیم، برایشان دعا می‌خواندیم و به آن‌ها می‌گفتیم خانه جدیدت مبارک، امیدواریم بهترین خانه‌ات باشد. چون می‌دانستیم که آن‌ها در آن لحظه همه چیز را می‌فهمند. یکی از پیکرهایی که خیلی در ذهنم مانده، یک خانمی بود که به طرز وحشتناکی سوخته و خشک شده بود. شاخ و برگ در بدنش بود. احساس می‌کنم در یک باغ این اتفاق برایش افتاده بود. چون شرایط غسل دادن نداشت، او را تیمم دادیم. گاهی با دیدن برخی اموات بسیار متأثر می‌شدم

او با یادآوری خاطرات آن ایام با گریه ادامه داد: خاطرم هست نزدیک عید نوروز بود خانم بسیار جوانی را آوردند که عمل قلب باز انجام داده بود و آن موقع هم می‌گفتند کسانی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند، بیشتر از بقیه در معرض ابتلا به کرونا و مرگ هستند. زن بسیار جوان و زیبایی بود. از ظاهر و موهای رنگ‌شده‌اش مشخص بود برای ایام عید خودش را آماده کرده بود. خیلی دلم برایش سوخت. بالاخره با یک شوق و ذوقی این کارها را کرده بود... همین حالا هم که دارم می‌گویم، نمی‌توانم گریه و احساساتم را کنترل کنم. یادم هست همین‌طور که داشتم با او ارتباط می‌گرفتم و گریه می‌کردم، یکی از دوستانم با دیدن این صحنه گفت: فاطمه، حواست را جمع کن، خیلی نباید درگیر اموات شوی.

وی افزود: بالاخره اموات انواع و اقسام داشتند. جوان بودند، سالخورده بودند و... خدا همه‌شان را رحمت کند. آدم آن‌جاست که به نعمت سلامتی‌اش فکر می‌کند و قدرش را نمی‌داند.

او با تأثر گفت: واقعا تجربه آن روزها برای همه‌مان خیلی درس داشت. به‌خصوص با دیدن پیکرهایی که چند روز از فوتشان گذشته بود و متعفن شده بودند. با خودم می‌گفتم: یک انسان، با تمام ویژگی‌های خوب و بدش، وقتی چند ساعت از فوتش بگذرد، به‌واسطه بوی تعفنی که از او بلند می‌شودف، کسی نزدیکش نمی‌شود.

فاطمه امیری در پایان گفت: بالاخره تمام این‌ها برای ما آموزنده بود که آی آدم! تویی که گاهی این‌قدر دچار غرور و تکبر می‌شوی، وقتی مهلتت به پایان برسد و تمام شوی، چند ساعت بیشتر کسی کنارت نمی‌ماند، بعد از آن دیگر کسی نمی‌تواند تحملت کند.

گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان تاکسی‌رانی شهرداری تهران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانه‌ای صبا، با هدف تقدیر از فداکاری‌های پرسنل این سازمان و همچنین نیرو‌های جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلم‌های تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار می‌شود.

فاطمه امیری در گفت‌و‌گو با خبرنگار برنا با اشاره به تصمیم خود برای فعالیت جهادی در زمینه تطهیر اموات گفت: در حقیقت، ما به‌خاطر این‌که آن زمان خبردار شدیم خیلی از اموات بدون غسل و کفن دفن می‌شدند و این بر عهده افراد زنده بود که این کار را انجام دهند، وارد این میدان شدیم و واجب بود که برای اموات مسلمان، این کار انجام شود. این مهمترین دلیل فعالیت من در آن روز‌های ترس و اضطراب آن هم در بخش تطهیر اموات بود.

وی افزود: بالاخره مرگ اتفاق عظیمی است که هر انسانی یک‌بار بیشتر تجربه نمی‌کند و برای همه یک‌جور‌هایی ترسناک است. ما آدم‌های مذهبی معتقدیم که عمر دست خداست، یعنی اگر همین الان اجل من آمده باشد و من در حالت سلامت در رختخواب باشم، فرشته مرگ می‌تواند جانم را بگیرد، اما در عوض در میدان نبرد ممکن است زنده بمانم. من با این رویکرد و با این دیدگاه وارد شدم که اگر مرگ من رسیده باشد و قرار باشد که بمیرم، در هر کجا باشم این اتفاق می‌افتد. از طرفی، چون این حرکت یک فعالیت جهادی بود، اگر ما در این راه جان خود را از دست می‌دادیم، شهید محسوب می‌شدیم.

او همچنین اظهار داشت: هر کسی وارد این بخش نمی‌شد، چون برای عموم یک اتفاق ترسناکی بود، ولی برای من و خانواده‌ام این‌طور نبود. همین الان هم خیلی پیش می‌آید که ما در خانه راجع به مرگ صحبت می‌کنیم که مثلاً اگر عمر هر کدام‌مان تمام شود، فلان اتفاق می‌افتد. در موردش با هم حرف می‌زنیم. منظورم این نیست که اصلا از آن نمی‌ترسیم، ولی برایمان خیلی غریبه هم نیست. آن زمان هم همین‌طور بود و همه خانواده‌ام از فعالیت من در غسال‌خانه مطلع بودند و همیشه این در ذهن مادرم بود و می‌گفت که تو در این راه شهید می‌شوی.

وی در ادامه تصریح کرد: همان‌طور که عرض کردم من و خانواده‌ام از این‌که کرونا بگیریم، خیلی نمی‌ترسیدیم. می‌گفتیم اگر قرار باشد بگیریم، می‌گیریم و اگر قرار نباشد، نمی‌گیریم. البته منظورم این نیست که رعایت نمی‌کردیم. این به این معنی نیست که خودت را از ارتفاع پرت کنی پایین و بگویی نه، من زنده می‌مانم!

این بانوی جهادگر با یادآوری نخستین تجربه حضورش در غسال‌خانه بیان کرد: من تا قبل از آن هرگز غسال‌خانه و تطهیر میت را از نزدیک ندیده بودم و لحظه اول ورود به سالن، برای اولین‌بار بود که با چنین صحنه‌ای روبه‌رو می‌شدم حس عجیبی داشتم، اما به مرور رفته‌رفته هم آرام‌تر شدم و هم به این کار وارد شدم.

وی افزود: ما با آنها ارتباط می‌گرفتیم. مثلا برایشان استغفار می‌کردیم، برایشان دعا می‌خواندیم و به آنها می‌گفتیم خانه جدیدت مبارک، امیدواریم بهترین خانه‌ات باشد. چون می‌دانستیم که آنها در آن لحظه همه چیز را می‌فهمند. یکی از پیکر‌هایی که خیلی در ذهنم مانده، یک خانمی بود که به طرز وحشتناکی سوخته و خشک شده بود. شاخ و برگ در بدنش بود. احساس می‌کنم در یک باغ این اتفاق برایش افتاده بود. چون شرایط غسل دادن نداشت، او را تیمم دادیم. گاهی با دیدن برخی اموات بسیار متأثر می‌شدم

او با یادآوری خاطرات آن ایام با گریه ادامه داد: خاطرم هست نزدیک عید نوروز بود خانم بسیار جوانی را آوردند که عمل قلب باز انجام داده بود و آن موقع هم می‌گفتند کسانی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند، بیشتر از بقیه در معرض ابتلا به کرونا و مرگ هستند. زن بسیار جوان و زیبایی بود. از ظاهر و مو‌های رنگ‌شده‌اش مشخص بود برای ایام عید خودش را آماده کرده بود. خیلی دلم برایش سوخت. بالاخره با یک شوق و ذوقی این کار‌ها را کرده بود... همین حالا هم که دارم می‌گویم، نمی‌توانم گریه و احساساتم را کنترل کنم. یادم هست همین‌طور که داشتم با او ارتباط می‌گرفتم و گریه می‌کردم، یکی از دوستانم با دیدن این صحنه گفت: فاطمه، حواست را جمع کن، خیلی نباید درگیر اموات شوی.

وی افزود: بالاخره اموات انواع و اقسام داشتند. جوان بودند، سالخورده بودند و... خدا همه‌شان را رحمت کند. آدم آن‌جاست که به نعمت سلامتی‌اش فکر می‌کند و قدرش را نمی‌داند.

او با تأثر گفت: واقعا تجربه آن روز‌ها برای همه‌مان خیلی درس داشت. به‌خصوص با دیدن پیکر‌هایی که چند روز از فوتشان گذشته بود و متعفن شده بودند. با خودم می‌گفتم: یک انسان، با تمام ویژگی‌های خوب و بدش، وقتی چند ساعت از فوتش بگذرد، به‌واسطه بوی تعفنی که از او بلند می‌شودف، کسی نزدیکش نمی‌شود.

فاطمه امیری در پایان گفت: بالاخره تمام اینها برای ما آموزنده بود که آی آدم! تویی که گاهی این‌قدر دچار غرور و تکبر می‌شوی، وقتی مهلتت به پایان برسد و تمام شوی، چند ساعت بیشتر کسی کنارت نمی‌ماند، بعد از آن دیگر کسی نمی‌تواند تحملت کند.

گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان تاکسی‌رانی شهرداری تهران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانه‌ای صبا، با هدف تقدیر از فداکاری‌های پرسنل این سازمان و همچنین نیرو‌های جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلم‌های تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار می‌شود.

نظر شما