محمد مهدی محصولی فرزند دوم و پسر بزرگ وزیر رفاه و تامین اجتماعی متولد سال 1365 در تهران است. وی مدرك لیسانس مهندسی كامپیوتر با گرایش نرم افزار را از واحد تهران شمال دریافت کرد و در حال حاضر در یك شركت مرتبط با تحصیلاتش مشغول به كار شده است.
قبل از شروع مصاحبه می گوید:قبل از ورود به بحث یک نکته خدمتتان عرض کنم؛ علتش هم این است که اسم این سلسله مصاحبه ها را گذاشته اید باشگاه آقازادگی. آقازاده و آقازادگی یک گفتمان، یک فرهنگ و یک مدل است که به نظر من یادآور مسائل نامطلوب، ویژه بودن، تکبر، غرور و ... است.پس با این حساب اولا من آقازاده نیستم و بنده زاده هستم!ثانیا مطمئنا دست شما دوستان عزیز به آقا زاده ها نمی رسد! آقازاده ها را باید در لندن و دبی و ... پیدا کنید، البته اگر توانستید!
می گوید در منطقه تولد و زندگی مادرم، سمت میدان ارتش نرسیده به مینی سیتی زندگی می کنیم.
در مورد مبلغ دریافتی پول توجیبی از سوی پدرش می گوید:کمتر از ده هزار تومان در ماه، پول توجیبی می گیرم.البته این مبلغی علاوه بر مخارج اصلی مثل تحصیل و لباس است. یک جورهایی طرح هدفمند سازی یارانهها قبل از اینکه در دولت اجرا شود، در خانه ما اجرا شده. خرجهای موجهی مثل خرج خانه و هزینه موبایل از این پول جداست. مثلا پول موبایل تا 10 هزار تومان را می پردازند ولی اگر بیشتر شود، پرداخت نمی کنند.
می گوید پدرم از دولت هیچ پولی دریافت نمی کند و حقوقی نمی گیرد و خدا را شکر وضعمان آنقدر بد نیست. از پس اندازی که از قبل دارد استفاده می کند. نمی دانم این را بگویم یا نه، ولی پدرم از دولت حقوق دریافت نمی کند و خواسته اند دولت صرف محرومین و نیازمندان کند. باز نمی دانم پدرم چقدر راضی باشد من این را گفتم.
در مورد شایعاتی که در مورد پدرش است ادامه می دهد:خودتان می گویید شایعه؛ شاید شما بیشتر در زمینه مالی شنیده باشید. مثلا گفته بودند پسر ایشان BMW سوار می شود. یکی از دوستان که خود فرزند مسوول است تماس گرفت و پرسید تو ماشین فلان مدل سوار می شوی؟ گفتم نه همانی است که قبلاً بود. گفت یکی الان اینجاست و می گوید؛ تنها ماشین BMW فلان مدل، پلاک شده در ایران برای تو است. از قضا چند وقت بعد فرزند همان مسئول ماشین خود را عوض کرد و مدل بالاتر خرید.
ماشین اش تندر نود است و ماشن پدرش یک ماشین تویوتا مدل سال 1989 میلادی؛می گوید پدرش برایش خریده است. در این باره توضیح می دهد:پدرم خودش برایم تهیه کرد. کلا اخلاق ایشان به گونه ای است که اگر احساس کند چیزی نیاز است تهیه می کند و اگر فکر کند خرج حتی هزار تومان موضوعیتی ندارد، انجام نمی دهد. چون حالت اسراف دارد.
در خصوص سابقه پدرش بیان می کند:او در بیست و یک سالگی فرماندار ارومیه بود. بعد در 22 سالگی معاون سیاسی استانداری، در 23 سالگی فرمانده سپاه منطقه 5 (استان های آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل) و در 25 سالگی فرماندهی لشکر 6 ویژه سپاه را عهده دار شد. در 29 سالگی معاون وزیر دفاع و ... و در دولت آقای احمدی نژاد مشاور رییس جمهور، وزیر کشور و وزیر رفاه شد.
در مورد زمان بچگی خود ادامه می دهد:زمان بچگی خیلی پدر را نمی دیدم، از همان زمان به دنیا آمدنم در کنارم نبود، فکر می کنم در عملیات کرکوک حضور داشتند. در عمق 300 کیلومتری عراق. بعد آمد تهران و خبر دار شد بچه دار شده. خواهر بزرگ ترم هم در زمانی که بابا در عملیات فتح المبین حضور داشت و زخمی هم شده بود به دنیا آمد، یا مثلا مادرم می گوید به اقتضای شرایط یک مدت در کرمانشاه زندگی می کردند.مطمئن هستم مادرم در زمان جنگ سختی کشیده است. فرزندان شاید کوچک بودند و کمتر حس می کردند، ولی به هر حال سختی زیاد بوده.
فکر می کنم اگر کسی بخواهد حق قائل شود، آن کسی است که خودش رفته جبهه. وقتی بابا چنین حقی برای خودش متصور نیست من چرا کاسه داغ تر از آش شوم. اینهایی که رفته اند جبهه احساس تکلیف کرده اند، بعد هم داعیه ای نداشتند که من جبهه رفته ام و چیز دیگر. خیلی ها هستند هنوز که هنوز است نمی گویند در عملیات ها چه کارهای بزرگی کرده اند.
در مورد فرهنگ طلب کاری برخی از انقلاب هم توضیح می دهد: وجود آن را در بعضی ها قبول دارم. این به مرور زمان شکل گرفته. در سال هایی که بهتر است بگویم آقازاده ها به صورت قارچی رشد کردند. در سالهای بعد از اتمام جنگ. دورانی که افراد فکر کردند، اگر برای انقلاب مسئولیتی پذیرفته اند، الان صاحب حق شده اند و خانواده یا فرزندان آنها مقدم بر دیگران هستند. یا بعضی احساس می کردند چون این افراد در زمان جنگ و بعد از آن زحمت کشیده اند حقشان این است که چیزی برای خود بردارند. با برخی از افراد در دانشگاه بحث می کنیم و شاید اصل نظام را هم قبول نداشته باشند، ولی می گویند؛ فلانی این مقدار زحمت کشیده، حق اوست بخورد. اگر فرد می خواست بهره مالی ببرد، باید می رفت برای خود کار می کرد. به بعضی می گوئی چرا فلان آقا در زمان تصدی پست اینقدر فساد مالی داشت؟ می گویند حق اش بوده و برداشته. یعنی این برای بعضی ها فرهنگ شده و یک روزه جا نیفتاده. از بالا شروع می شود و در پست های پایین تر تسری پیدا می کند. خیلی از مشکلات در بی تقوایی افراد است. یک موقع فرد می داند دارد خطا می کند. این می شود بی تقوا بودن. بالاخره ذهنیت منفی به دلیل برخی ماجراها ایجاد شده. افرادی این سواستفاده ها را مرسوم کردند و حق خود می دانستند که بعد از دوران مسئولیت هم این امتیاز را داشته باشند، این می شود همان ویژه خواری.
در مورد وضع مالی پدرش توضیح می دهد: الحمدلله زندگی خوبی داریم ولی این رقم های اعلامی درست نیست. گاهی می گویند 16 میلیارد تومان، یک دفعه دیگر می گویند 123 میلیارد دلار! خودشان نمی دانند دقیقاً چه می گویند. فکر می کنم در جریان باشید، در زمان کاندیدا شدن پدرم برای وزارت نفت در دولت نهم، می گفتند محصولی در بالای خانه اش دیش ماهواره است و فلان طور زندگی می کند و ... یکی از آقایان نماینده این را مطرح کرد. از قضا آقازاده این فرد، هم دانشگاهی من بود. با او صحبت کردم که چطور پدر شما این موضوعات خلاف واقع را مطرح می کند؟ گفت؛ پدرم یک سری اسناد و مدارک دارد. در خواست کردم این مدارک را در اختیار من قرار بدهد، او هم قبول کرد. یکی دو بار پیگیری کردم، یک بار گفت مسافرت است یک بار گفت سرش شلوغه و به هر حال با یک بهانه ای سرباز زد.
پدر من نه سهام نفتی دارد و نه شرکت وابسته به وزارت نفت.
سال 70 ایشان از سپاه بیرون آمد (مثل برخی هم نبود که در زمان مسئولیت کار آزاد نیز کرده باشد) و وارد بخش خصوصی شد. به تدریج پیشرفت کرد. اینطور نبود یک روزه پولدار شوند. البته پدربزرگم هم در بخش خصوصی کار می کند و پدرم از نوجوانی در کنار ایشان تجربه بخش خصوصی را کسب کرده است.
شرکت مشاوره و صنعتی داشت و کار ساخت و بازسازی خانه های قدیمی را انجام می داد. اینطور نیست همیشه رو به جلو حرکت کرده باشند. یادم می آید یکبار چند دستگاه ماشین خرید بود، به صورت پیش فروش که زمان فروختن آنها ضرر داد. اگر رابطه و زد و بندی در کارهای او بود مثل مردم عادی ماشین پیش فروشی خریدن و ضرر دادن معنی نداشت. توان اقتصادی قوی داشت و هر چه سرمایه بود نیز در کار می گذاشت. اینطور نیست مدت زیادی باشد خانه ای برای خودمان داشته باشیم. ما سالها مستاجر بودیم. پدر می توانست خانه ای بگیرد ولی با همان پول کار می کرد. اینکه می گویند سرمایه ما از کجا آمده همین است. بالاخره آدم باید به خود سختی بدهد تا یک سودی حاصل شود و پیشرفت کند.
مثلا گاهی می گویند در فلان مناقصه به نفع ایشان زد و بند شده و یا وام های کلان دریافت کرده اند. حتی در مناظره انجام شده بین کروبی و آقای احمدی نژاد این موضوع مطرح شد که آقای احمدی نژاد گفت اگر یک ریال آقای محصولی وام گرفته بود، تمام اموال او برای آقای کروبی و تیمش، با همین تعبیر. ما می دانستیم پدرم در طول عمرش یک ریال وام نگرفته. چه برسد به اینکه معوقه شده باشد.
در مورد شایعه ای با مضمون" آقای احمدی نژاد دستور داده 40 میلیارد وام بدهند به آقای محصولی" ادامه می دهد:قابل پیش بینی بود که این حرف را بزنند، به واسطه کارنامه ای که داشتند. از قبل آمادگی بود که چنین ادعایی مطرح شود، به خاطر اینکه دفعه اولشان نبود. مدرک آوردن مهم بود که نتوانستند. من همین جا بگویم زمان انتخابات مخالفت هایی با یک سری از آقایان در حیطه آقا زاده هایشان شده بود، فریاد آنها بلند شد که دارید شخصیت های نظام را زیر سوال می برید و خیلی از سیاسیون هم فریاد دفاع از آنها را سردادند. ولی در همان مناظره ها وقتی نسبت به پدرم که این همه سابقه خدمت به انقلاب را داشته تهمت و افترا زده شد، یک نفر از همین سیاسیون برای جلوگیری از مظلومیت وی اعتراضی نکرد. این هم نوعی زیاده طلبی و حق اضافی برای بعضی ها قایل شدن است. می خواهم این نکته را متذکر شوم که انقلاب یک ستون دارد و آن ولایت فقیه است. بقیه افراد هر قدر بزرگ باشند نخ های این خیمه اند. مشکل اصلی اینجاست که برخی افراد خود را ستون خیمه فرض کرده ا ند.
همان آقایانی که فتنه های سال 88 را مدیریت می کردند. وقتی همچین طرز تفکری پیدا شود و در خانواده ای آقا اینگونه فکر کند، دیگرتکلیف آقازاده مشخص است. فرض کن شما فکر کنی چیزی حق توست، طبیعی است برای تصاحب آن تلاش می کنی.
در پاسخ به سوال "اگر از پدر یک میلیون بخواهی به تو می دهد؟" توضیح می دهد:
پدر حتما می پرسد برای چه کاری می خواهی.درخانه ما اینطور نیست که هر وقت پول بخواهیم به ما بدهند. مثلاً خود من می نویسم این مقدار خرج خانه کردم و این مقدارخرج موضوع دیگر. اگر موجه باشد به من پرداخت می کنند، اگر موجه نباشد حتی هزار تومان پرداخت نمی کنند.
حداکثر سالی یک یا دو بار لباس می خرم. یعنی خرج خاصی نمی شود. در مورد خورد و خوراک، همیشه حساب خود را دارم. کلا زیاد اهل جوانی کردن نیستم.
خرج هایی که بعضا برای منزل می کنم را اگر حساب کنید شاید مقداری بالاتر شود، ولی پول توجیبی برای خرید گوشت و مرغ نیست، برای قبض موبایل و تنقلات و اینطور چیزهاست. اگر این خرج های خودم را حساب کنی، پنجاه هزار تومان هم نمی شود.
مطلبی نوشته بودند در این مورد که محمد مهدی محصولی از پسر علی مطهری پنجاه هزار تومان قرض کرده است. من پیش خودم گفتم تا به حال خرج پنجاه هزار تومانی نداشتم. چون ما با یکدیگر هم مدرسه ای بودیم مبلغ پنج هزار تومان برای کاری از او قرض کرده بودم، خودش به پدرش گفته بود و پدرش هم در مجلس آن را گفته بود که: پسر محصولی از پسر من قرض می گرفت و وقتی پسر من از او می پرسید که مگر بابایت پول ندارد که به تو بدهد، او جواب داده بود که پول دارد. ولی می گوید شما باید در سطح عموم مردم زندگی کنید تا بتوانید درک درستی از زندگی عامه مردم داشته باشید. البته در خبرها این مبلغ را کرده بودند پنجاه هزار تومان. من در دوران راهنمایی دویست تومان پول تو جیبی می گرفتم، منظورم دو هزار ریال است، اندازه پول تاکسی. تا وقتی لازم نباشد، نباید خرج کرد. شاید آدم بخواهد خیلی خرج ها بکند. مثلا یک نفر بیست میلیون پول دارد. خودش را می کشد تا ماشین سی میلیونی بخرد. این مقدار حب دنیا درست است؟ به فرموده معصوم: «حب الدنیا راس کل خطیئه» فرد خود را به آب و آتش بزند برای مال و ثروت. امام (ره) فرمود وابستگی به مال است که مهم است نه داشتن آن. در اسلام به خانه و مرکب خوب توصیه شده است. ولی طرف نباید حب دنیا پیدا کند. باید ثروت در اختیار او باشد نه او در اختیار ثروت. شاید وابستگی یک طلبه به تسبیحش از وابستگی یک تاجر به ثروتش بیشتر باشد، در این صورت وابستگی آن طلبه مذموم است ولی ثروتمندی آن تاجر نه.
در مورد تاثیر سرمایه پدر در زندگی اش بیان می کند: نمی شود که تاثیر نداشته باشد، در حد نیاز استفاده می شود. اینطور نیست روی زیلو بخوابیم. یک حد متعارف، نه از این طرف بوم افتاده ایم و نه از آن طرف بوم. در زمینه مالی، سیاسی و هر موضوع دیگر باید اینطور بود.
برخی چیزها براساس اخلاقیات است. در مدرسه ای که ما می رفتیم ساعت مچی ممنوع بود، چون می گفتند شاید کسی قدرت خرید نداشته باشد و باعث حسرت شود. آن موقع ساعت بود الان ماشین و خانه و لباس و ... است.
خودم خوشم نمی آید که کسی به صورت صرف از سرمایه پدر استفاده کند و خودش بدون هیچ زحمتی به خواسته هایش برسد.
می شود فرد ثروتمند باشد و قناعت داشته باشد و شاید این امتحان پولدار بودن و قناعت کردن سخت تر باشد. یکی از پدرم پرسید چهقدر پول داری؟ گفت بپرس چهطور در آوردی؟ چهطور خرج کرده ای؟ روز قیامت نشنیده ام بگویند چرا پول درآوردی، می پرسند چهطوردر آوردی و چهطور خرج کردی ؟ این مهمتر از مبلغ است. ممکن است فرد پنجاه هزار تومان درآمد داشته باشد و برود با آن پول ناچیز کار حرام انجام دهد و یک موقعی هم طرف خیلی بیشتر از این ها دارد، ولی طوری خرج می کند که خدا راضی باشد. فکر می کنم کیفیت پول و سرمایه مهمتر از کمیت باشد.
در مورد جهیزیه خواهرش هم ادامه می دهد:9 سال پیش، یک جهیزیه متوسط بود و مهریه ایشان یک دور ترجمه تفسیر المیزان بود. کلا دید خانواده نسبت به مسایل مالی اینگونه بود. در ضمن ما از اول، وضع مالی قابل توجهی نداشتیم.داماد ما یک طلبه ساده است و آقازاده نیست و از طبقه متوسط جامعه هستند و ساکن خیابان دولت. آن زمان که با خانواده ما وصلت کردند، پدر من هم مسوول نبود.
اتاقش 15 متری است و در آن چیزهای عادی مثل کتابخانه، تخت، میز، کامپیوتر دارد.
می گوید چون رشته تحصیلی ام کامپیوتر است، کامپیوتر از اول ورود به دانشگاه لازم است، به همین دلیل تهیه شد. تا قبل از آن کامپیوتر شخصی نداشتم. وقتی پدر احساس کرد نیاز است، تهیه کرد. به نظرم غلط است اگر پدر و مادر به تمام خواسته های فرزند جواب مثبت دهند.
چون در منزل کتاب خانه ای هست که جامع است و در آن مجموعه آثار شهید مطهری و علامه طباطبایی و ... موجود است، لزومی ندارد که همه کتاب ها را در کتابخانه شخصیام داشته باشم. به طور مثال برای مطالعه کتاب چهل حدیث امام خمینی، آن را به کتابخانه ام منتقل کرده ام. علاوه بر آن با وجود نرم افزارهای حاوی کتب مختلف، ضرورتی برای نگهداری کتب به صورت فیزیکی وجود ندارد.
مطالعه و ورزش از تفریحاتش است.بیان می کند:گاهی هم خود را با رایانه سرگرم می کنم.
***