درست زمانی که جمهوری اسلامی ایران با وجود همه فشارها پای میز مذاکره نشست، دشمن با نگاهی دوگانه وارد میدان شد؛ دیپلماسی بر زبان، اما در پشت پرده لشکرکشی و تحریک.
اما یک سوال، چرا همزمان با مذاکره، نقشه جنگ روی میز بود؟
پاسخ روشن است: جمهوری اسلامی نه از موضع ضعف، بلکه از موضع منطق و قدرت ظاهر شد. جایی که دشمن انتظار عقبنشینی داشت، با اصول و استدلالی روبهرو شد که نه قابل نفی بود و نه قابل تحمیل. شکست از همینجا آغاز شد؛ نه در میدان نبرد، بلکه در میدان گفتوگو.
دشمن وقتی دید نمیتواند خواستههایش را در مذاکره تحمیل کند، میز را برهم زد و سناریوی جنگ را کلید زد. اما برخلاف پیشبینیها، ایران نه تنها آماده جنگ بود، بلکه افکار عمومی جهان را نیز علیه یکجانبهگرایی دشمن بسیج کرد.
امروز روشن است: جنگی که آغاز شد، زاده شکست دشمن در مذاکره بود؛ نه شکست ایران، بلکه شکست دشمن و این یعنی پایان یک دروغ و آغاز یک واقعیت تاریخی.