به گزارش خبرنگار اجتماعی برنا «مریم قاسمی»، امروزه شکلی جدید از رؤیاها بر ذهن آنان نقش بسته است؛ طراحی اپلیکیشن، هوشمندسازی خانهها، خلق آثار دیجیتال و تعمیر موتورهای پیشرفته. این تغییر صدای یک تحول و چرخش بزرگ آموزشی است؛ نسلی از نوجوانان دهه هشتاد و نودی که در آستانه انتخاب مسیر تحصیلی، نه با چشمانداز پشت میزنشینی، که با اشتیاق «ساختن» و «خلق کردن» قدم برمیدارند. آنان، برخلاف اجداد و پیشینیان خود، ارزش را در مهارتی ملموس و کاربردی جستجو میکنند که مستقیمتر و سریعتر آنان را به بازار کار و استقلال مالی پیوند دهد. این گزارش، تحلیل و واکاوی این چرخش پارادایمی، دلایل آن، و تضاد دردناک میان این خواست طبیعی با موانع سخت ساختاری درآموزش است.
طلوع نسل عمل گرا در زمان نامناسب
دیوارهای کلاسهای درس، دیگر نجوای آرزوی پزشک و مهندس شدن را باور ندارند. امروز، صدای جدیدی به گوش میرسد؛ صدای نسلی که ارزش واقعی را در «ساختن» میجوید و موفقیت را در «مهارت»تعریف میکند. اینجا، از زبان نوجوانانی میشنویم که رؤیاهایشان را در کارگاهها و استودیوهای دیجیتال جستجو میکنند.
سعید، ۱۵ ساله میگوید:«من از بچگی عاشق تعمیر و سرهم کردن وسایل بودم. موبایل پدرم که خراب میشد، اول خودم سعی میکردم درستش کنم. حالا میخواهم بروم رشته الکترونیک. ولی میگویند فقط یک هنرستان در آن طرف شهر هست و ظرفیتش کم است. برای چه باید بروم رشته ریاضی، فرمولهای انتگرال بخوانم، تا شش سال دیگه برسم به همون چیزی که همین الان دوست دارم؟»
امیرعلی، ۱۴ ساله به زبان میآورد:«همه دوستام میروند رشته تجربی، اما من میخواهم طراح بازی شوم. شما ببین چقدر تو یوتیوب، بچههای همسن و سال من دارند با آموزشهای آنلاین کار میکنند و پول درمیآورند. من برای رسیدن به آرزوهام به یک هنرستان خوب با رشته گرافیک رایانهای نیاز دارم، نه کلاس خصوصی فیزیک!»
حسینی، مادر «یاسمن» دانشآموز پایه نهم میگوید:«من خودم دکتر هستم، اما وقتی میبینم دخترم با چه شوقی انیمیشن سه بعدی درست میکند، باور کنید افتخار میکنم. ما باید قبول کنیم که دنیا عوض شده. یک طراح حرفهای ممکن است از یک پزشک عمومی درآمد بسیار بیشتری داشته باشد و اثرش را روی میلیونها نفر بگذارد. من حاضرم برای ثبتنامش در بهترین هنرستان غیرانتفاعی هزینه کنم.»
نمازی، پدر «آرمان» دانشآموز پایه دهم ریاضی تعریف میکند:«پسرم شدیداً به کامپیوتر علاقه داشت، اما ما ترسیدیم در این رشته ثبت نام کند. گفتیم اگر برود هنرستان، بعداً پشیمان شود چه؟ اگر دانشگاه قبول نشود چه؟ برای همین گرچه درآزمون ورودی هنرستان دولتی قبول شده بود، مجبورش کردیم ریاضی بخواند. الآن نمراتش افت کرده چون علاقهای ندارد. میگوید دارم وقت تلف میکنم. خودم هم میدانم شاید راه اشتباهی را به او تحمیل کردیم.»
اما محمد، ۱۷ ساله، دانشآموز رشته ریاضی اعتراف میکند:«من از بچگی میخواستم مکانیک شوم، اما هنرستان محلهمان رشته مکانیک نداشت و اصرار داشتند که گرافیک بخوانم و خانواده هم در اصل مخالف رشته های فنی بودن. معلم سال آخر گفته بود که اگر رشته ریاضی بخوانی میتوانی راحت تر دانشگاه قبول شوی و مهندسی مکانیک بخوانی و در نهایت به خواسته ات میرسی. من دارم ریاضی میخوانم تا برسم به مکانیک! الان وقتم دارد صرف دروسی میشود که بیشترش را دوست ندارم. احساس میکنم دارم زندگیام را بیهوده دور میزنم.»
کالبدشکافی یک گرایش؛ چرا فنی و حرفهای؟
بررسی این روایتها نشان میدهد که تمایلات کنونی این نسل به مهرت آموزی ریشه در مجموعهای از تحولات اجتماعی، اقتصادی و فناورانه دارد. در واقع اینها نخستین نسلی است که از بدو تولد در دریای دیجیتال شناور بوده است. موفقیتهای چشمگیر چهرههای خودساخته درحوزههای فناوری مانند استارتآپها، برنامهنویسان، گرافیستهای دیجیتال برای آنان الگویی ملموس و قابل دسترس است. آنها میبینند که چگونه یک مهارت فنی مثلاً کدنویسی میتواند مستقیماً به خلق محصول، درآمدزایی و شهرت آنان بینجامد.
از سوی دیگر نگاه انتقادی به سیستم آموزش نظری و دشواری اشتغال برای فارغالتحصیلان دانشگاهی با مدارک عالی اما فاقد مهارت عملی، این نسل را به سمتی سوق داده که نتیجه تحصیل را در «توانایی انجام کار» میبینند، نه در «گرفتن مدرک داشتن.»
اشتیاق به استقلال و کارآفرینی زودرس، سومین موضوع در جلب این نسل است؛ چراکه رشتههای فنی و حرفهای این پتانسیل را دارند که دانشآموزان را زودتر به مرحله درآمدزایی برسانند. این امر با روحیه کارآفرینی و میل به خوداتکایی که در نسل جدید قویتر است، همخوانی کامل دارد.
نکته دیگر ماهیت عینی و ملموس یادگیری است، برای بسیاری از این نوجوانان، حل یک مسئله انتزاعی در ریاضیات نظری، به اندازه عیبیابی یک سیستم، ساخت یک قطعه یا طراحی یک وبسایت، لذتبخش و رضایتبخش نیست. آنها نتیجه تلاش خود را به صورت عینی و فوری میبینند.
دیوار بلند موانع؛ وقتی واقعیت با آرزو برخورد میکند
علیرغم این اشتیاق فراوان در بین نسل زد در مهارت آموزی، سیستم آموزشی با چالشهای بزرگی در پاسخگویی به این تقاضا روبرو است. بررسیها نشان می دهد که محدودیت شدیدی در پذیرش دانشآموزان در رشتههای فنی و حرفه ای وجود دارد. تعداد و ظرفیت هنرستانهای فنی و حرفهای اعم از دولتی و غیردولتی به مراتب کمتر از تقاضای موجود در سیستم آموزشی است. این امر رقابتی سخت و گاه ناعادلانه ایجاد کرده و بسیاری از علاقهمندان مستعد را از ورود به این عرصه بازمیدارد.
اکنون بسیاری از مناطق، به ویژه شهرهای کوچک و حاشیه شهرهای بزرگ، از کمبود شدید هنرستان رنج میبرند. حتی در هنرستانهای موجود، نبود کارگاههای مجهز، ابزارآلات بهروز و اساتید باتجربه، کیفیت آموزش را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
فهرست محدود رشتههای فنی و حرفهای نیز قصه پرغصهای است. سبد رشتههای فنی و حرفهای موجود، اغلب با علایق روز دنیا و بازار کار همخوانی کامل ندارد. در حالی که تقاضا برای رشتههایی مانند «هوش مصنوعی»، «اینترنت اشیا»، «گرافیک دیجیتال پیشرفته» یا «مدیریت شبکههای اجتماعی» بالاست، هنوز بسیاری از هنرستانهای کشور به رشتههای سنتیتر محدود شدهاند.
شکاف بزرگ بین نظام آموزشی و نیازهای جامعه
فرید نورایی، جامعهشناس عقیده دارد:«این پدیده، تنها یک سلیقه شخصی نیست؛ نشانهای از یک شکاف بزرگ بین «نظام آموزشی» و «نیازهای نسل جدید و جامعه» است. این گرایش نسلی، یک واکنش کاملاً منطقی به بحران بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی است. نسل جدید دارد با پوست و استخوانش میفهمد که اقتصاد ایران، بیش از آنکه به «مدرک تحصیلی»نیاز داشته باشد، به «مهارت و فن»احتیاج دارد. مشکل اینجاست که ساختار آموزشی ما، توان همگامی با این نگاه پیشرو را ندارد. ما داریم برخی از استعدادهای ناب این مرز و بوم را با بیبرنامگی به سمت مسیرهای انحرافی هدایت میکنیم.»
این جامعه شناس در گفت و گو با برنا تاکید می کند:«صدای این نسل، صدای آینده است. صدای چرخدندههایی که میخواهند بچرخند، کدهایی که میخواهند نوشته شوند و ایدههایی که میخواهند متولد شوند. وظیفه ما این نیست که این صدا را خاموش کنیم یا به مسیرهای انحرافی هدایتش نماییم. وظیفه ما فراهم کردن بستری است تا این نسل عملگرا، بتواند آرزوهایش را نه در پشت میزهای تحریر کهن، بلکه در کارگاههای پررونق فردا بسازد. سرمایهگذاری روی هنرستانها، امروز یک اولویت ملی است.»
راهبرد انحرافی؛ پناه بردن به ریاضی به عنوان «مسیر کممقاومت»
در این فضای پرتنش، شاهد یک پدیده راهبردی و تا حدی اجباری از سوی برخی دانشآموزان علاقه مند به رشتههای فنی و حرفهای هستیم. بسیاری از دانشآموزانی که از ورود به هنرستان بازماندهاند یا رشته مورد علاقه خود را نیافتهاند، با درکی منطقی اما از سر اجبار، به سمت رشته ریاضی فیزیک در شاخه نظری متمایل میشوند.
دلیل این انتخاب، نه عشق ذاتی به ریاضیات محض، که کاربری استراتژیک این رشته تلقی میشود. آنها تحلیل میکنند که رشتههای دانشگاهی پرطرفدار و دارای ماهیت فنی-مهارتی، مانند مهندسی کامپیوتر، IT، مهندسی برق، مکاترونیک و حتی برخی شاخههای مهندسی پزشکی، از طریق کنکور رشته ریاضی قابل دسترسی هستند. بنابراین، رشته ریاضی فیزیک به عنوان یک «پل ترانزیت» یا «راه میانبر» برای رسیدن به همان اهداف مهارتمحور، اما در مقطع دانشگاهی دیده میشود.
هرچند این امر نشان از هوش راهبردی این نسل دارد، اما در باطن یک انحراف از مسیر بهینه است. آنان مجبورند برای چند سال، دروسی را بخوانند که ممکن است علاقهای به آنها نداشته باشند، تنها به امید آنکه در آینده بتوانند به حوزه مورد علاقه خود بازگردند. این پروسه، هم باعث اتلاف انرژی میشود و هم ممکن است به دلیل عدم علاقه، به افت تحصیلی بینجامد.
جمعبندی و راهکارهای پیشنهادی کارشناسی
تمایل نوجوانان دهه هشتاد و نودی به رشتههای فنی و حرفهای، یک زنگ بیدارباش مثبت برای نظام آموزشی و اقتصادی کشور است. این گرایش، نشاندهنده ظهور نسلی عملگرا، خلاق و مشتاق ایفای نقش مؤثر در چرخه تولید است. با این حال، سیستم آموزشی ناتوان از پاسخگویی به این تقاضای رو به رشد، این استعدادهای درخشان را به سمتی سوق میدهد که مجبور به انتخاب مسیرهای انحرافی یعنی تحصیل در رشتههای نظری مانند ریاضی فیزیک، برای رسیدن به اهداف مهارتی خود شوند. این وضعیت، یک «فرصت طلایی» را در معرض «تهدید تبدیل به بحران نیروی انسانی» در آینده قرار داده است.
در این زمینه کارشناسان راهکارهای کلانی را پیشنهاد میدهند که عبارتند از توسعه کمی و کیفی هنرستانها، یعنی دولت، نهادهای متولی و خیرین مدرسه ساز، باید با اولویت بالا، در احداث هنرستانهای جدید و تجهیز کارگاههای موجود سرمایهگذاری کنند. نکته دوم، بازنگری و بهروزرسانی سبد رشتههای فنی و حرفهای در هنرستانها با تشکیل کمیتههای تخصصی متشکل از اساتید دانشگاه، متخصصان صنعت و کارآفرینان برای شناسایی رشتههای مورد نیاز آینده بازار کار و گنجاندن این رشتهها در برنامه آموزشی هنرستانها ضروری است.
نکته سوم، افزایش ظرفیت پذیرش در آزمون ورودی هنرستانهای فنی و حرفه ای و تخصیص سهمیههای بیشتر به شاخه فنی و حرفهای و کاردانش در هدایت تحصیلی پایه نهم، به عنوان یک سیاست کلان آموزشی و رفتن به سمت حذف تدریجی این آزمون ورودی درسالهای پیش رو است، چراکه نباید هیچ دانشآموزی فقط به خاطر به دست نیاوردن حدنصاب و تراز در آزمون ورودی هنرستانها_ با وجود معدلهای بالا_از ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه محروم بمانند.
نکته آخر تلاش در جهت تقویت پیوند هنرستان و صنعت، یعنی ایجاد نظام «آموزش دوگانه» که در آن دانشآموزان بخشی از زمان خود را در محیط واقعی کار بگذرانند تا همزمان با تحصیل، تجربه عملی نیز کسب کنند؛ مثل دانشآموزان دهه پنجاه و شصت که درسیستم آموزشی نظام قدیم، همزمان با ورود به دبیرستان، دوره آموزشی و عملی را در صنایع مختلف به عنوان «طرح کاد» میگذراندند، طرحی که متاسفانه بیش از سیسال است در دبیرستانها اجرا نمیشود.
نسل دهه هشتاد و نودی، با شهامت تمام در حال ترسیم نقشه جدیدی برای موفقیت درآینده خویشتن است. نقشهای که در آن، مهارت و فن بر کاغذ و مدرک غلبه دارد. وظیفه نظام آموزشی و سیاستگذاران این نیست که بر سر این نقشه قلم بکشند، بلکه باید بوم مناسبی برای به تصویر کشیدن آن فراهم آورند. سرمایهگذاری بر روی این گرایش، در حقیقت سرمایهگذاری بر آینده تولید، اشتغال و پیشرفت در کشور است.
انتهای پیام/