برنا - امید محسنی: مجموعه اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین، سفر ویکتور اوربان به مسکو، تحرکات دیپلماتیک دولت ترامپ و واکنش سرد و محتاطانه اروپا تصویری نسبتا روشن از این معماری پیچیده ارائه میدهد. گفتوگو آغاز شده، اما هیچیک از بازیگران آماده عقبنشینی واقعی نیستند و هر طرف تلاش میکند شکل و نتیجه مذاکرات را مطابق منافع ژئوپلیتیک خود مهندسی کند.
پوتین در سخنان اخیرش کوشید دو پیام همزمان به جهان بدهد: آمادگی برای مذاکره و عزم برای پیروزی در میدان. او گفت «باید بنشینیم و جدی صحبت کنیم. هر کلمه اهمیت دارد»، اما بلافاصله خط قرمز مسکو را یادآوری کرد: خروج نیروهای اوکراینی «از سرزمینهایی که در اختیار دارند»، وگرنه روسیه «بهزور» این کار را انجام خواهد داد.
این الگوی ثابت سیاست روسیه از ۲۰۱۴ تا امروز است. ارائه تصویر مذاکرهپذیری در سطح دیپلماتیک با حفظ سیاست فشار نظامی در زمین که مسکو آن را در مقاطع مختلف مورد نظر داشته است. روسیه مذاکرات را آغاز میکند، اما هدف آن را تحمیل چارچوب امنیتی مورد نظر کرملین میگذارد.
آنچه که در طرح ابتدایی ترامپ آمده بود چیزی شبیه به مطالبات نهایی روسیه بود، عدم عضویت اوکراین در ناتو، خالی شدن مرزهای غربی روسیه از حضور نظامی غرب و پذیرش عملی کنترل روسیه بر مناطق شرقی و جنوبی اوکراین. این رویکرد، اما یک بازیگر مهم، اما به ظاهر مطیع ترامپ دارد. اروپا در یکسال گذشته به رغم همراهی ضمنی با ایالات متحده زیر سایه وابستگیهای محتوایی خود در عرصههای نظامی، اقتصادی و سیاسی، همچنان توانسته با ظرافت تاریخی خود بدون آنکه ترامپ را به مدار تقابل ببرد، خواستههای حداکثری را در حاشیه هر تلاشی به کرسی بنشاند. گرچه این روزها از انزوای اروپا سخن به میان میآید و چوب تحقیر روی سر تروئیکا چرخانده شده، اما تا اینجا سیاست قدیمی اروپاییان بر رویکرد قاطع ترامپ و تقابل پوتین برتری داشته است. چنانچه در نهایت رئیسجمهور روسیه در آخرین اظهاراتش نقطه اصلی کدورت صلح را به بحث گذاشت.
*ریسکهای سازش با روسیه برای اروپا
پوتین همزمان پیام مهمی به غرب ارسال کرد: «آمادهام کتباً تضمین دهم که روسیه به اروپا حمله نخواهد کرد.» این اظهارات از منظر کرملین تلاشی برای شکستن گفتمان تهدید روسیه است؛ اما در اروپا، که هنوز خاطره وعدههای مشابه پیش از حمله ۲۰۲۲ را از یاد نبرده، این سخنان بیشتر یک حرکت تاکتیکی تلقی میشود. تضمین کتبی بدون تغییر رفتار میدانی، از دید اروپاییها ارزشی ندارد. به نظر میرسد اروپا از سال ۲۰۲۲ سیاست بازدارندگی را جایگزین اعتماد کرده و تا زمانی که روسیه عملا از تصرف سرزمینهای جدید دست نکشد، هیچ سندی قادر نیست نگرانی آنها را رفع کند. با این حال ضلع سوم و تاثیرگذار جنگ اوکراین تمام تلاش خود را برای کسب برگ برنده سیاسی در یک مناقشه عمیق به کار گرفته است؛ هرچند چنین صلحی حتی روی کاغذ باشد و ترامپ بتوان با آن خود را رئیسجمهور صلح بداند.
با این حال، ایالات متحده در دوره ریاستجمهوری ترامپ در موقعیتی پارادوکسیکال قرار گرفته است؛ از یکسو تحریمهای شدید نفتی علیه روسیه وضع کرده تا «موتور مالی جنگ» را زمینگیر کند؛ از سوی دیگر، طرح صلحی ۲۸ بندی ارائه داده که طبق تحلیل بسیاری از ناظران اروپایی، به مواضع روسیه نزدیکتر از مواضع کییف است. اعزام استیو ویتکاف به مسکو و گفتوگوهای همزمان با اوکراین نشان میدهد واشنگتن قصد دارد یک معماری صلح سریع طراحی کند؛ اما این شتابزدگی در اروپا به عنوان «ریسک سازشکاری» دیده میشود. اتحادیه اروپا معتقد است هرگونه صلحی که بر پایه فشار بر اوکراین و امتیاز دادن به روسیه باشد، امنیت بلندمدت اروپا را تضعیف خواهد کرد و میتواند به تکرار چرخه تهاجمهای آینده منجر شود.
*اتحاد شکننده در اروپا
در همین میان، مجارستانِ اوربان بهعنوان یک بازیگر تکرو در داخل اتحادیه اروپا نقش مهمی پیدا کرده است. اوربان که با فاصله نزدیکترین رهبر اروپایی به پوتین محسوب میشود، پس از دریافت معافیت از تحریمهای آمریکا علیه لوکاویل و روسنفت، آشکارا اعلام کرد برای خرید نفت و گاز ارزان روسیه به مسکو میرود و «هیچ حوزهای از همکاری را رها نکردهایم». او به صراحت میگوید: «حال که معافیت گرفتهایم، فقط باید انرژی را بخریم.» این رفتار نه تنها شکاف اروپا را عمیقتر کرده، بلکه به روسیه یک نقطه نفوذ در داخل ساختار اتحادیه بخشیده است. از منظر بروکسل، اوربان با شکستن جبهه انرژی اروپا در عمل تلاشهای آنها برای قطع وابستگی به مسکو را تضعیف کرده است؛ از منظر مسکو، مجارستان یک «دروازه مشروعیتبخش» به روابط اقتصادی اروپا-روسیه فراهم میکند.
*تضادهای اروپایی و واقعیتهای میدانی جنگ
باید اینطور تصور کرد که اروپا اکنون در سه سطح درگیر تضاد است. نخست با روسیه که آن را تهدید مستقیم امنیتی میداند؛ دوم با آمریکا که نگران است واشنگتن یک توافق سریع و سهلگیرانه را بر کییف تحمیل کند و سوم با شکافهای درونی، مثل رفتار مجارستان که انسجام انرژی و سیاسی اروپا را فرسوده میکند. این شکافها باعث شده اروپا از هرگونه طرح صلح آمریکایی با احتیاط استقبال کند و تلاش کند مذاکرات را به سمتی ببرد که امنیت قاره حفظ شود نه صرفا به توقف جنگ برسد.
در سطح میدانی نیز واقعیت جنگ بسیار دور از یک توافق پایدار است. حملات پهپادی دو طرف، از انفجار در پالایشگاه ساراتوف تا ورود پهپادهای اوکراینی به روستوف و ورونژ، نشان میدهد که جنگ هنوز ابزار اصلی چانهزنی است. روسیه میکوشد با فشار نظامی و تثبیت خطوط نبرد، مواضع خود در مذاکرات را تقویت کند؛ اوکراین نیز با حمله به عمق استراتژیک روسیه میخواهد نشان دهد که هنوز قادر است هزینه جنگ را بالا ببرد و از فشارهای سیاسی بر غرب بکاهد.
*ترامپ در میانه یک انتخاب مهم
در این میان، تلاش ترامپ برای ساختن «طرحی که بتواند جنگ را ظرف ماهها پایان دهد» با واقعیتی روبهروست که او را ناگزیر به انتخاب میکند؛ یا طرحی ارائه دهد که امنیت اروپا و استقلال اوکراین را تضمین کند - و در نتیجه روسیه آن را نپذیرد- یا طرحی بدهد که روسیه بپذیرد، اما اروپا و اوکراین آن را تهدیدی برای آینده خود بدانند. این همان نقطهای است که شکاف آمریکا - اروپا خود را عیان میکند. این شکاف از یک تعریف سیاسی عمیق نشات میگیرد، جایی که واشنگتن بیشتر به «پایان جنگ» فکر میکند، اما بروکسل به «پیامدهای پس از جنگ».
تصویر بزرگتر از پازل چیده شده در اوکراین نشان میدهد که هرچند فضای مذاکرات باز شده، اما هیچیک از بازیگران اصلی هنوز به مرحلهای نرسیدهاند که عقبنشینی واقعی را بپذیرند. روسیه میخواهد پیروزیهایش را تثبیت و ساختار امنیتی اروپا را بازتعریف کند؛ آمریکا به دنبال توافقی سریع و قابل فروش به افکار عمومی داخلی است و اروپا بر امنیت بلندمدت و جلوگیری از تکرار یک جنگ بزرگتر تمرکز کرده است. آنچه امروز «طرح صلح» نامیده میشود، در حقیقت میدان تازهای از رقابت ژئوپلیتیک است که نتیجه آن نه تنها سرنوشت اوکراین، بلکه شکل امنیت اروپا برای دهه آینده را تعیین خواهد کرد.
پشت پرده گفتوگوهای صلح اوکراین بیش از آنکه شبیه یک روند دیپلماتیک باشد، صحنهای از «مدیریت بحران» است که هر بازیگر تلاش میکند در آن بدون پرداخت هزینه، بیشترین امتیاز را بگیرد یا ترامپ را در نقش یک میانجی به سمت تقابل با یکی از طرفین جنگ هدایت کند. بهنظر میرسد «صلح» در این مقطع نه مقصد، بلکه ابزار جدیدی در رقابت روسیه، آمریکا و اروپاست. از مسکو تا واشنگتن و بروکسل، همه در حال مذاکرهاند، اما نه برای پایان جنگ، بلکه برای تعیین قواعد جنگ بعدی. تا زمانی که این معادله تغییر نکند، آتشبس روی کاغذ باقی میماند و آینده اوکراین همچنان گروگان موازنهای است که هیچیک از طرفها هنوز برای تغییر آن آماده نیستند. «بازی صلح» فعلا بخشی از معادله جنگ اوکراین است، نه تلاشی برای خروج از نظامیگری.
انتهای پیام