سایر زبان ها

صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

هوش مصنوعی، علم و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نه قطع همکاری، نه تعامل عادی/ پرونده هسته‌ای ایران در انجماد سیاسی

۱۴۰۴/۰۹/۳۰ - ۰۶:۱۵:۰۲
کد خبر: ۲۲۹۳۳۷۰
برنا گروه سیاسی: آنچه امروز در روابط ایران و آژانس انرژی اتمی جریان دارد، یک اختلاف فنی معمول نیست، بلکه نتیجه انباشته‌شدن مداخلات سیاسی در نهادی است که باید بی‌طرف بماند. انجمادی که با سکوت غرب و رفتار معنادار آژانس، به ابزاری برای فشار مرحله‌ای تبدیل شده است.

امجد عبدی - دبیر تحریریه: روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مقطع حساسی قرار گرفته که نه می‌توان آن را قطع همکاری دانست و نه استمرار عادی تعامل. این وضعیت، بیش از آنکه ریشه در اختلافات فنی داشته باشد، حاصل سیاسی‌شدن نهاد‌هایی است که باید بی‌طرف عمل کنند. تجربه سال‌های گذشته نشان داده هر زمان پرونده ایران به نقطه ثبات نزدیک شده، مداخله سیاسی مانع آن شده است.

ادعا‌های اخیر مدیرکل آژانس درباره دریافت نکردن اطلاعات از ایران، در همین چارچوب قابل ارزیابی است. این اظهارات در شرایطی مطرح می‌شود که ایران پیش از حملات نظامی در مسیر رایزنی و تعامل قرار داشت و حتی پس از تجاوز، مسیر گفت‌و‌گو را به‌طور کامل مسدود نکرد. نادیده‌گرفتن این واقعیت‌ها، پرسش‌هایی جدی درباره نقش و مسئولیت آژانس ایجاد می‌کند.

رفتار آژانس در قبال تأسیسات بمباران‌شده ایران نیز معنادار است. بازدید از برخی سایت‌ها و تاکید روی بازدید از سایت‌هایی که هدف حملات قرار گرفته‌اند، نشان می‌دهد مسئله صرفاً دسترسی فنی نیست، بلکه اراده سیاسی در کار است. این رویکرد، بی‌اعتمادی را تشدید کرده و فضای همکاری را تضعیف می‌کند. ایران در چنین شرایطی، نه همکاری را نفی کرده و نه تسلیم فشار شده است. حفظ این خط میانی، نشانه عقلانیت راهبردی است، اما تداوم بلاتکلیفی می‌تواند هزینه‌زا باشد. انجماد طولانی، انرژی دیپلماتیک را مستهلک می‌کند و ابتکار عمل را محدود می‌سازد. تحلیل این وضعیت نشان می‌دهد تعلیق کنونی، نه اتفاقی و نه مقطعی است، بلکه بخشی از فشار مرحله‌ای برای مهار نقش و موقعیت ایران در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی محسوب می‌شود.

سکوت غرب؛ نشانه اختلاف یا هماهنگی پنهان؟

سکوت اروپا و آمریکا در نگاه نخست محتاطانه به نظر می‌رسد، اما در بطن خود حامل پیام است. تجربه پرونده هسته‌ای نشان داده هر زمان غرب واکنش تندی نشان نمی‌دهد، به‌معنای رضایت نسبی از شرایط موجود است. این سکوت، فضای فشار را حفظ می‌کند بی‌آنکه هزینه سیاسی فوری داشته باشد. رفتار اروپا در این میان، همچنان دوگانه است. کشور‌های اروپایی از یک‌سو ادعای استقلال و نقش‌آفرینی متوازن دارند و از سوی دیگر در بزنگاه‌های حساس، هم‌راستا با واشنگتن عمل می‌کنند. این وضعیت، بیش از آنکه حاصل ناتوانی باشد، ناشی از محاسبه منافع است.

اروپا از تشدید بحران نگران است، اما تمایلی هم به حل‌وفصل منصفانه اختلافات ندارد. تداوم وضعیت نیمه‌بحرانی، به این بازیگران اجازه می‌دهد هم فشار را حفظ کنند و هم مسئولیت پیامد‌های آن را نپذیرند. چنین رویکردی در سال‌های گذشته بار‌ها تکرار شده است. ایالات متحده نیز با واگذاری نقش اصلی به آژانس و همراهی اروپا، تلاش می‌کند خود را از خط مقدم فشار دور نگه دارد. این تقسیم نقش، امکان اعمال فشار غیرمستقیم را فراهم می‌کند، بی‌آنکه آمریکا هزینه مستقیم بپردازد. مجموع این نشانه‌ها حاکی از آن است که سکوت فعلی، نه نشانه اختلاف در جبهه غرب، بلکه جلوه‌ای از هماهنگی حساب‌شده برای مدیریت فشار علیه ایران است.

فرسایش یا مدیریت فشار؛ ایران در کدام مسیر است؟

پرسش کلیدی در شرایط کنونی، میزان اثرگذاری این وضعیت انجمادی بر توان و منافع ایران است. بلاتکلیفی اگر بدون راهبرد مشخص ادامه یابد می‌تواند فرساینده باشد، اما اگر مدیریت شود الزاماً به تضعیف منجر نخواهد شد. تجربه سال‌های تحریم نشان داده ایران توان تطبیق و مدیریت فشار را دارد.

ایران در این دوره، تلاش کرده هزینه فشار را در حوزه‌های مختلف توزیع کند. تقویت روابط منطقه‌ای، حفظ توان بازدارندگی و استمرار تعامل مشروط با نهاد‌های بین‌المللی، بخشی از این راهبرد بوده است. این رویکرد اجازه نداده فشار‌ها به نتیجه یک‌جانبه برسد. با این حال، انجماد طولانی می‌تواند تصمیم‌سازی را دشوار کند. نبود افق روشن، فرایند برنامه‌ریزی را پیچیده می‌کند و فضا را برای روایت‌سازی طرف مقابل باز می‌گذارد. همین مسئله ضرورت فعال‌سازی دیپلماسی هدفمند را دوچندان می‌کند.

ایران نه به‌دنبال تقابل بی‌محاسبه است و نه پذیرش فشار یک‌طرفه. این موقعیت میانی، نیازمند ابتکار عمل و بازتعریف مداوم خطوط تعامل است. حفظ این توازن، کلید عبور کم‌هزینه از وضعیت فعلی خواهد بود. در نتیجه انجماد، ذاتاً تهدید نیست، اما بدون مدیریت فعال می‌تواند به ابزار فشار تبدیل شود.

شورای حکام؛ آزمون تازه برای اروپا

نشست پیش‌روی شورای حکام آژانس، نقطه‌ای مهم در مسیر تحولات آتی محسوب می‌شود. می‌توان پیش‌بینی کرد که این نشست بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی است و تصمیمات آن تحت‌تأثیر فضای کلی روابط ایران و غرب اتخاذ خواهد شد.

تحرکات اخیر نشان می‌دهد اروپا در حال بررسی گزینه‌های تازه است، اما این گزینه‌ها الزاماً به معنای تغییر بنیادین رویکرد نیست. طرح ایده‌های جدید، اغلب زمانی رخ می‌دهد که مسیر‌های قبلی به بن‌بست رسیده یا هزینه‌زا شده‌اند. اروپا تلاش می‌کند نقش میانجی فعال را حفظ کند بی‌آنکه از چارچوب فشار خارج شود. این رفتار بیش از آنکه ناشی از حسن نیت باشد، نتیجه ملاحظات سیاسی و امنیتی است. ایران نیز با آگاهی از این واقعیت، رفتار خود را تنظیم کرده است.

برخورد ایران با شورای حکام تاکنون مبتنی بر عقلانیت و حفظ خطوط قرمز بوده است. واکنش‌های شتاب‌زده می‌تواند بهانه‌های تازه‌ای ایجاد کند، در حالی که رویکرد سنجیده، دست طرف مقابل را محدود می‌سازد. تحولات این نشست، نشان خواهد داد آیا اروپا صرفاً به دنبال مدیریت بحران است یا آماده بازنگری واقعی در مسیر تعامل با ایران.

تعادل راهبردی؛ ضرورت امروز سیاست خارجی

نظم بین‌الملل کنونی، فضایی عادلانه برای همه بازیگران فراهم نکرده است. در چنین شرایطی کشور‌ها ناچارند با تکیه بر توان داخلی و محاسبه دقیق، مسیر خود را تعیین کنند. ایران نیز در همین چارچوب عمل می‌کند.

تعادل در سیاست خارجی، به معنای عقب‌نشینی نیست، بلکه به‌معنای انتخاب هوشمندانه میدان و ابزار است. ایران در سال‌های اخیر نشان داده می‌تواند هم مقاومت کند و هم گفت‌و‌گو را در چارچوب منافع ملی حفظ کند. شرایط فعلی ایجاب می‌کند تمامی ابزار‌ها به‌صورت هم‌زمان فعال باشند. دیپلماسی بدون پشتوانه قدرت کارآمد نیست و قدرت بدون مدیریت سیاسی، هزینه‌زا خواهد بود. تلفیق این دو، مسیر عبور از بلاتکلیفی را هموار می‌کند.

انجماد کنونی، اگرچه چالش‌برانگیز است، اما پایان مسیر نیست. این مرحله می‌تواند به سکوی بازتنظیم روابط تبدیل شود، مشروط بر آنکه با ابتکار و صبر فعال همراه باشد. ایران با حفظ تعادل، پرهیز از شتاب‌زدگی و تکیه بر توان ملی، می‌تواند این دوره بلاتکلیفی را به فرصتی برای تثبیت موقعیت خود تبدیل کند.

انتهای پیام/

نظر شما