مرتضی طالع ماسوله: نشست دوستانه شب قبل با یک هنرمند و سرمایهگذار دلسوز قدیمی خرمشهر، نه یک گفتوگوی ساده، که بازخوانی یک تاریخ زخمی بود. مردی که سرمایه و دلش را به این خاک گره زده بود، از دردها گفت و درددلهایش اشک درونش را نشان می داد. این حس نه برای خود، بلکه برای شهری که روزی قلب تپنده جنوب بود و امروز زیر درد و بغض نفس میکشد، برای فرصتهایی که سوختند و ارادههایی که نیمهراه رها شدند. اما در هر دومان"امیدی بزرگ" بود که من نام او را گذاشتم : "اروند قطب گردشگری نوظهور ایران"
صبح، پشت میز جلسه، مسوولین محلی سازمان منطقه آزاد اروند مطالعه های انجام شده برای ظرفیت ها و راهبردهای توسعه آبادان، خرمشهر و جزیره مینو را به خوبی تشریح کردند، اما میان کاغذها و نمودارها، جای دو چیز خالی بود:
۱. انسجام حاکمیتی دولتمردان
۲. انسجام اجتماعی مردمی منطقه
هر نهاد دولتی و خصوصی، ساز خودش را می زند، که مانع و باعث توسعه نیافتن اروند شده بود.
اما وقتی از جلسه بیرون آمدم و سفری کوتاه با همراهان داشتم، صورت و سیرت منطقه خودش پاسخ میداد.
خرابههای باقیمانده هنوز ایستاده بودند؛ نشانه ایی پس از ۳۶ سال از پایان جنگ. باید دانست که این نشانه بیتصمیمی یا کم تصمیمی و یا تصمیم های سلیقه ایی بعد از جنگ بود.
اینجا عقبماندگی فقط نتیجه ویرانی جنگ نبود؛ محصول سالها تعلل و مدیریتهای جزیرهای بود.
شب گذشته گشتی در سطح شهر و بازار داشتم، گران، بیروح و...؛ رفتار قدیمی و سنتی مردم با مشتریان و گردشگران فراموششده بود. کالاهای بیکیفیت چینی با قیمتهای گران فروخته میشد؛ حتی خیلی ها گرانتر از بصره و تهران، اما همراه با بیلبخندی فروشنده و مشتری.
دردناکترین بخش، از بین رفتن همان مرام کسبه های قدیمی جنوب با آن عرق چین هایی که بر سر داشتند، مانند دلهای شان سفید بود،(خدا رحمتشان کند) لبخندهایی که آنروزها در آن بازارهای سنتی آبادان و خرمشهر آدم را نگه میداشت. اما چه شده است که همان بازار، برخی فقط در فکر پولند تا شاسیبلند بخرند، کاخ مجلل بسازند، سفرهای لوکس خارجی بروند، نه مانند پدرانشان دل مردم را بدست بیاورند و کاخ آخرت بنا کنند.
کجایند آن کسبه های عرق چین بسر کرده و لوطی های قدیم بازار که غریبه را حبیب خدا می دانست و دست مشتری ناشناخته را می گرفت به منزل گرمش می برد تا او احساس غربت نکند و با اینکار او نه تنها با دل خوش به دیار خود برمی گشت بلکه صدها مشتری دیار خود را به او معرفی می کرد.
چرا اینها با کنار گذاشتن آن عرق چین نیاکانشان مرام و لوطی گری نیاکانشان را هم کنار گذاشتند؟
و در این میان، چیزی به نام مردمداری، مشتری مداری و آیندهنگری آرام آرام به فراموشی سپرده شده است.
اما میان این همه دیدن و شنیدن دردها، سردرد گرفتم؛ سردردی از جنس انباشت درد و غم، از جنس فهمیدن اینکه این سرزمین، بیش از پول و طرح، به دو جهش طلایی نیاز دارد:
۱. مدیریتی یکپارچه
۲. اجتماعی اخلاقمدار
چشمانداز نوستالژیک و امیدبخش
با وجود تمام دردها و مصیبتها، یک رویا زنده است: آبادان، خرمشهر و جزیره مینو میتوانند دوباره برخیزند؛ نه با شعار، بلکه با انسجام مدیریتی، آموزش مستمر مردم، منشور اخلاقی، توجه انتظامی و فهم گردشگری استاندارد و اخلاقمدار.
اما محورهای استراتژیک برای بازسازی و توسعه اروند:
۱. انسجام مدیریتی و حاکمیتی، برای ایجاد قرارگاه توسعه منطقه آزاد اروند با ریاست پدرانه مدیرعامل و همگرایی ملی و منطقه ایی همه مقام های خرد و کلان کشور، استان و منطقه آزاد برای تصمیمگیری یکپارچه و شفاف و واحد بدور از هر گونه نگاه های سیاسی و سلیقه ایی.
۲. حمایت مقام های کشوری و مسوولین استان با همدلی و هماهنگی برای تعهد رسمی و اخلاقی در راستای تامین بودجه و پشتیبانی پروژهها و ارتقای توجه عملی مقام ها به توسعه پایدار منطقه.
۳. انسجام اجتماعی و اخلاقی مردم با احیای فرهنگ احترام به مشتری و گردشگر؛ آموزش مردم برای فهم اینکه گردشگری استاندارد و اخلاقمدار یک نیاز و ضرورت توسعه منطقه است و تدوین و اجرای منشور واحد اخلاقی برای جامعه میزبان و میهمان و همچنین توجه دستگاههای انتظامی برای حمایت از گردشگران و جلوگیری از تخلف ها: هم از جامعه میزبان در برابر میهمان و هم از جامعه میهمان در برابر میزبان با هدف ایجاد امنیت روانی و اخلاقی در بازار و کل نظام اجتماعی منطقه.
۴. برداشتن قدم های کوچک اما طلایی توسط مسوولین و مردم، مثل پاکسازی و زیباسازی فضاهای عمومی و میادین، مرمت و بازسازی بناهای تاریخی، حذف خرابهها و بهبود نمای شهری و... .
۵. آموزش و توانمندسازی مستمر علمی و تخصصی مدیران ارشد، میانی، کارشناسان و کارکنان اداری و همچنین آموزش جذب گردشگر، خدمات استاندارد و رفتار حرفهای جوامع محلی، شهری و روستایی اروند.
۶. ایجاد فرصتهای اقتصادی و گردشگری پایدار با توسعه کسبوکارهای محلی مرتبط با گردشگری، بستههای گردشگری هدفمند و جذب سرمایهگذاران بومی و بومی هایی که خارج از منطقه هستند.
۷. حفظ و ارتقای هویت فرهنگی و تاریخی منطقه، علی الخصوص در بازار مدرن و سنتی با هدف احیای فرهنگ بیادمانده از پدران مشتری دوست و میهمانپذیر.
۸. بازسازی اعتماد بین مردم و مسوولان با برگزاری نشست های دوستانه غیر کاری، جشنواره های سنتی، مراسم مشترک با هدف الفت و مودت انسانی و دوستی بدون ورود به مباحث کاری جاری.
۹. ارتقای کیفیت زندگی روزمره شهروندان به عنوان پیشنیاز گردشگری، با همکاری تجار بزرگ بومی، نهادهای صنفی و مدیریت پدرانه مدیرعامل و همان ریش سفیدان عرق چین بسر قدیمی و سنتی منطقه.
۱۰. توسعه زیرساختهای شهری متناسب با گردشگری پایدار، با همکاری نخبگان فنی و برترین مشاورین ملی و بین المللی، نه با تفکرهای کوچک و گذارا و غیر متخصص.
۱۱. نظارت، نظارت، نظارت و ارز یابی مستمر اجتماعی از خدمات تجاری و گردشگری به مردم و به گردشگران ایرانی و خارجی علی الخصوص توسط نمایندگان سازمان های مربوطه دولتی و صنوف.
۱۲. نظارت، نظارت، نظارت و ارزیابی پروژهها برای تحقق اهداف بلندمدت. توسط خبره ترین افراد صالح و صادق فنی.
۱۳. ایجاد فرهنگ احترام به طبیعت و محیط زیست به عنوان بخشی از تجربه گردشگر از جانب مسوولین و مردم.
۱۴. ترویج و القاء نگاه آینده نگرانه دراز مدت در دولتمردان و کلیه جوامع محلی شهری و روستایی، با هدف برندسازی منطقه اروند به عنوان قطب نوظهور گردشگری در سطح ملی و منطقه، علی الخصوص عراق.
دوستان عزیز،
حالا که این سطرها را مینویسم، صدای اروند هنوز در گوشم است.
اروند منتظر نگاه جدی امروز ماست که فقط عبور نکنیم، منتظر مدیریتی که گوش بدهد، منتظر مردمی که دوباره به مرام پدرانشان برگردند، منتظر روزی که گردشگر، غریبه نباشد بلکه میهمان باشد و احترام و عزت به مسافر و مشتری، کالای کمیاب نشود.
امروز بیاد آوردم ۴۰ سال از روزی که برای اولین مرتبه، در پاییز ۱۳۶۴ به این دیار آمدم تا در کنار مردان دلاور تاریخ باشم و حال امروز بعد از ۴۰ سال آمدم تا در کنار آبادان، خرمشهر و مینو همچون خادمی بمانم تا باهم اروند را به قطب نوظهور گردشگری ایران تبدیل کنیم. انشاالله.
این دلنوشته نه گلایه است، نه شعار؛ یادگاری است از سفری که باید نقطه آغاز باشد، نه پایان.
پرواز ما از آبادان پایان یک سفر نبود، بلکه آغاز مسیر تحول است.
در پایان از میزبانی گرم همه عزیزان سازمان منطقه آزاد اروند و دوستان قدیمی خرمشهری و همراهان دوست داشتنی و فرهیخته بی نهایت سپاسگزارم.
چهارم دی ماه سال ۱۴۰۴ شمسی
انتهای پیام/