به گزارش سرویس ورزشی برنا، حمله کردن کسب و کار برخی هاست. در حقیقت این طبیعی ترین و بدیهی ترین رفتار جماعتی به پدیده ایست که باب میلشان نباشد. حالا این پدیده می تواند راننده تاکسی باشد که به بهانه نداشتن پول خرد الباقی کرایه آنها را نداده و یا مهاجم تیم رقیب باشد که بزرگترین جرمش انجام دادن وظیفه سازمانی اش یعنی گل زدن برای تیمش بوده. افراطی گری البته اینجا هم سکه رایجی دارد. گاهی در حمله وری و تهاجم تا بدانجا پیش می روند که تحمل مخالف خود را هم ندارند و به جرم تضارب رای، ایده مخالف را منکوب می کنند. گویی همه چیز باید بر وفق مراد عده ای باشد و همه و همه همان کاری را انجام دهند و یا ایده ای را داشته باشند و به گونه ای رفتار کنند که این عده معدود اما فعال می پسندند.
در حوزه ورزش که تکثر ایده ها و تضارب آرا بیشتر است، چنین رفتاری عریان تر به چشم می آید و حمله به نوعی چهره موجه تری دارد. اینجاست که فرهنگ پیش پای احساسات ذبح می شود و نتیجه اینکه حمله جنبه موجهی می یابد به گونه ای که به گمان این عده اگر حمله نکنی و همرنگ جماعت نشوی، گویی از قافله عقب افتاده ای! این اتحاد نامرئی در حمله به مخالف در حوزه ورزش یک اپیدمی می شود. یک سندروم بی فرهنگی که از دیرباز اتمسفر ورزش را آلوده کرده اما چند صباحیست رنگ و بوی دیگری گرفته و آنقدر فراگیر شده که گاه پا را از مرزها بیرون گذاشته است.
در چند سال اخیر گسترش شبکه های اجتماعی و مجازی غلظت ماجرا را بیشتر کرده. اگر روزگاری تنها حمله دسته جمعی به رقیب تنها در استادیوم های فوتبال کاربرد داشت و به رنگ قرمز و آبی محدود می شد، این روزها این سندروم بی فرهنگی به مدد شبکه های اجتماعی مرزها را درنوردیده و جهانی شده است.
علاقه شدید کاربران به حضور در فضای مجازی مدتی است که وارد یک فاز جدید شده است؛ رجوع به صفحات شخصی رقبای ورزشی ایران و توهین به آنها. در یک سال اخیر این پدیده مثل یک موج سهمگین ورزش و جامعه ایرانی را درگیر کرده است.
ابتدا مسی و لیما مجری مراسم قرعهکشی هدف کامنتهای توهینآمیز ایرانیها قرار گرفتند. صفحه شخصی لیونل مسی پر شد از نظرات کاربران ایرانی با میانگین 10 کامنت در هر دقیقه. بخش تاسفبرانگیز این اتفاق، کامنتهای توهینآمیز است. برخی کاربران زشتترین الفاظ ممکن را در صفحه شخصی مسی نوشتند. صفحه شخصی مجری مراسم هم از این هجمه تاسفبار در امان نماند. گناه مجری، پوشش او بوده نه همگروه شدن با ایران! این اتفاق چندینبار است که میافتد.
داور بلاروسی مسابقه سعید عبدولی در المپیک با بدترین توهینها و تهدیدها روبهرو شد. سال پیش هم جمع زیادی از کاربران ایرانی فیسبوک در خلال برگزاری لیگ جهانی والیبال با هجوم به صفحه شخصی ایوان زایتسف یکی از بازیکنان تیمملی ایتالیا، این صفحه را پر از نظرات و کامنتهای خود کردند که اکثرا هم حاوی مطالب توهینآمیز و زننده بود. خانواده زایتسف هم از این توهینها بینصیب نمانده بودند و حجم بالای کامنتها به جایی رسید که این بازیکن گفت: «متاسفم که بزرگترین تفریح ایرانیان توهین به دیگران است!» این رفتار موجب شده تا تصویری نامناسب از ایرانیها برای این اشخاص ترسیم شود.
جالب اینکه افرادی که از این کار بهعنوان سرگرمی استفاده میکنند، هر روز بیشتر میشوند و بهعنوان نمونه با هم قرار گذاشتند که این بار به سراغ صفحه شخص ادین ژکو ستاره تیم بوسنی در فیسبوک بروند و سیلی از توهین روانه او کنند!
میلوراد مازیچ داور صربستانی بازی ایران – آرژانتین در جام جهانی و بنجامین ویلیامز داور استرالیایی بازی ایران – عراق در جام ملت ها دو قربانی بعدی این موج بودند که به خاطر یک اشتباه در جریان بازی مورد هجوم کاربران ایرانی قرار گرفتند.
باخت احتمالی را نمیتوان تنها دلیل هجوم صدها ایرانی به صفحات منتسب به سوژه های فوق در و شبکههای اجتماعی دانست. این رفتارها را باید فراتر دید. رفتارهایی که ریشه آن را باید در هیجان زدگی و احساسات مفرط، افراط و تفریط از جنس ورزشی و همراهی ناخواسته با یک موج هر چند غلط دانس
افراط و تفریط زائیده احساسات است. جماعتی که در هیچ اموری حد میانه و تعادل را نمی گیرند و همیشه به ورطه افراط و تفریط می غلتند که اوج آن را بی تردید در بروز پدیده بی فرهنگی مجازی می توان رویت کرد.
دکتر ابراهیم فیاض، مردمشناس، این نوع برخوردها را نشان ضعف روانی میداند و از آنها به عنوان مکانیزم دفاعی روانی نام میبرد.
به گفته او این افراد وقتی با بزرگتر از خودشان رو به رو میشوند به طنز، به سخره گرفتن و به کاربردن الفاظ رکیک روی میآورند. به اعتقاد او این رفتارها از یک نوع انفعال روانی نشأت میگیرد که ریشه در جهانپایداری و جهانبینی آنها دارد: «بنابراین به جای مثبت دیدن و بزرگ دیدن رقیب سعی میکنند تا او را پایین بیاورند.» اما مسأله اینجاست که این انفعال روانی، بازخوردهای خارجی دارد و تصویری تلخ را از ایرانیان به دنیای خارج از مرزهای کشور میدهد.
آیا کسانی که هزاران پیام را در صفحات فیسبوک مسی، زایتسف و مجری خانم قرعهکشی جام جهانی 2014 منتشر کردند، نمیدانند که عواقب این اهانتها چیست و چه تصویری از کشور را به دیگران میدهد؟
تقی ابوطالبی احمدی دکترای روانشناسی تربیت و عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان در پاسخ این سؤال میگوید: «این افراد خود را میبینند اما دیگران را نمیبینند.»
دکتر ابوطالبی بخش دیگری از این سندروم بی فرهنگی مجازی را به طبقه بندی کاربران شبکه های اجتماعی نسبت می دهد: اگر ما می خواهیم رفتار کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی را مطالعه کنیم، باید قطعا آنها را دسته بندی کنیم. چون این کاربران یکسان نیستند و از نظر انگیزه ها، اهداف و ویژگی های مختلف با هم متفاوتند. مثلا این عده ای که به پیج مسی حمله می کنند، بیشتر نوجوانان و جوانانی عاشق بازی رایانه ای، ورزش و فوتبال و براساس علایقشان بیشتر مهاجم و پرخاشگر هستند. کسانی هستند که بر اساس فقدان الگوهای تربیتی خانوادگی، در فضای مجازی بیشتر به دنبال خود گمشده و هویتی هستند که می خواهند بسازند. مشخصا کسانی که این کارها را می کنند دچار انحرافات شخصیتی و فاقد یک سرپرستی هوشیار هستند. انگیزه ی این ها می تواند عقده های شخصی باشد. بیشتر کسانی که این کارها را انجام می دهند، رفتار لمپنی دارند! همان هایی هستند که هیچ تربیت منظم، هشیارانه و حساب شده ای نداشته اند. آن ها قربانی فضای بی تعهدی پدر و مادر و برخی معلمان و برخی ورزشکاران بداخلاق و فضاسازی های رسانه ای سودجویانند.
هر چه هست این بی فرهنگی مجازی هر روز ابعاد گسترده تری می یابد و با سرعت تمام در حال ارائه یک تصویر زشت از کاربران ایرانی است. سندرومی که باید هرچه زودتر آن را علاج کرد.