صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

اسلامی ندوشن: من هرچه خواستم و خیلی بیش از آنچه سزاوار آن بودم از مردم ایران گرفته‌ام

۱۳۹۴/۰۳/۰۱ - ۰۹:۱۹:۳۰
کد خبر: ۲۸۶۸۲۱
شبی با محمد علی اسلامی ندوشن در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری برنا، نهمین برنامه از سلسله برنامه های شب های ایرانشهر با عنوان «شبی با محمد علی اسلامی ندوشن» پنج شنبه 31 اردیبهشت با حضور غلامحسین امیرخانی، فریدون مجلسی، مصطفی ملکیان، حجت الاسلام سیدمحمود دعایی و...  به نکوداشت استاد محمد علی اسلامی ندوشن اختصاص داشت.

در ابتدای این برنامه استاد «غلامحسین امیرخانی» نایب رئیس شورای عالی خانه هنرمندان ایران ضمن ابراز خوشحالی از برگزاری این برنامه گفت: خانه هنرمندان ایران خیلی خوشحال است که از آغاز تاسیس خود تا به امروز در عرصه فرهنگ و هنر تا آن جا که توان داشته است، گام برداشته است و نقش پررنگی داشته است. تجلیل از بزرگان این عرصه نیز گامی ارزشمند است که خانه هنرمندان ایران وظیفه خود می داند تا این گام را نیز هرچه مستحکم تر از پیش بردارد.

غلامحسین امیرخانی در ادامه صحبت های خود با اشاره به برنامه شب های ایرانشهر، به مفهوم ایرانشهر پرداخت و گفت: ایرانشهر ما را به یاد چه چیزی می اندازد؟ پهناور بودن؟ زیبایی؟ قدرت؟ ثروت؟ طبیعتی پاک و زیبا با نفسهایی سالم؟ ایرانشهر همه اینها را هم که داشته باشد، باز هم چیزی کم دارد. همه زیبایی ها راهم که داشته باشد، ایرانشهر نیست اگر مردمانی با پندارها، کلمه ها و هنرهاییی ماندگار در آن زندگی نکنند. بیایید تصور کنیم ایرانشهر فقط به سبب وسعت، زیبایی و گنجهایی که در طبیعت خود نهفته دارد، مایه غرور و دلتنگی ما نیست. بیایید باور کنیم ایرانشهر به این دلیل خاطره انگیز و بزرگ است، که ایرانیانی را در دل خود داشته است که فرهنگ و هنر را، یا به بیانی بهتر، انسان و گیتی را محترم می داشتند و رعایت می کردند. بیایید تصور کنیم ایرانشهر جایی است که در آن قصه های زیبایش را علی حاتمی دیدنی کرده است  و  جلال ستاری این قصه ها را به فرهنگ و تاریخ پیوند داده است، بیایید به یاد بیاوریم که ایرانشهر همان جایی است که ناصر تقوایی آدمهایش را روایت کرده است و قیصر امین پور از واقعیتش شعر ساخته، پیرنیا جایی برای زندگی اش کرده است و نقشِ ماندگارِ دیوارهایش را سهراب سپهری از شبنم و برگ تازه کرده است. آری خاطره­ی ما امروز ماست و ایرانشهر همین لحظه که محمد علی اسلامی ندوشن در آن نفس می کشد.

وی در ادامه افزود: ایرانشهر تاریخ ما نیست، نباید اجازه دهیم تا در تاریخ ما حبس شود، ایرانشهر همان معاصر بودن ماست. همین لحظه که هستیم و اگر زشت است این ماییم که زشتیم و اگر زیباست، زیبایی از ماست. شبهای ایرانشهر چیزی جز یادآوری، گرامی داشت و تلاشی کوچک برای گسترش زیبایی های ایرانشهر نیست. ایرانشهر طنینی است برای رساندن بهترین صداهای ایران امروز به ایران روزگار ما، برای رساندن صدای بهترین ترانه ها و شعرها به خاک و دریا و کوه زیبای ایران، تا بدانند که مردمانی در این لحظه زنده اند که به اندازه ی آنها زیبا و به قانونِ بودن پایبندند.

غلامحسین امیرخانی در پیایان صحبت های خود با اشاره به بزرگداشت بزرگان عرصه هنر و فرهنگ گفت: ستودن این بزرگان، بزرگداشت چهره خود ما در آینه های پاک و بی زنگار این فرزانگان است. این چهره ها که شبهای ایرانشهر از آن ایشان است، تجسم آن کمالی هستند که فرهنگ و روزگار امروز ایران را شایسته است. آری با خود اینگونه زمزمه می کنیم  که بزرگی از ما و دوران ما چندان دور نیست، همین لحظه و همین حالا، شاید لحظه متولد شدن ستاره یا ستارگانی باشد که روزی خواهند تابید، استوار بر قدرت تابشی که امثال اسلامی ندوشن به آنها بخشیده اند.

در ادامه این مراسم، پیامی توسط مجری این مراسم از سوی استاد محمد علی اسلامی ندوشن برای حاضران قرائت شد.

« از همه کسانی که در جلسه حضور دارند و از همه کسانی که دست‌اندر‌کار این برنامه بوده‌اند تشکر می‌کنم. من هرگز نخواسته‌ام که عناوین «نکوداشت» و «بزرگداشت» شامل حال من بشود. این به هیچ‌وجه در روش و سبک من نبوده است. یکی اینکه در این سال‌ها این عناوین روی هم رفته مبتذل شده و اشخاص ناهمگونی تحت این موضوع معرفی گردیده‌اند. البته افراد با صلاحیتی در بین آنها بوده‌اند ولی یکنواخت و یکسان نبوده و چه بسا که مقداری بهره‌برداری‌های خاص نیز از این امر شده است یا نظریاتی خاص پشت آن بوده است. به هر حال من به خود اجازه نداده‌ام که در این رده قرار بگیرم. دومین علت آن است که من هرچه خواسته‌ام خیلی بیش از آنچه سزاوار بودم از خوانندگان خود و از مردم ایران گرفته‌ام و چیزی طلبکار نیستم. اعتقاد من همیشه این بوده است که باید به پایه‌ها رفت. به این سبب من هرگز وارد سیاست نشده‌ام. سیاست را از طریق فرهنگ دنبال کرده‌ام، زیرا فرهنگ پایه سیاست است. رفتار و جهان‌بینی مردم است که سیاست را می‌سازد. مردم به منزله یاخته‌های تن کشورند. اگر جهان‌بینی نادرست در آنان رسوخ کند، همان‌گونه می‌شود که یاخته‌ها از غذای نادرست تغذیه کنند و بدن از کارکرد سالم بازبماند. این احساس خشنودی را نمی‌توانم پنهان دارم که بیش از هر کس دیگر، دو کلمه ایران و فرهنگ بر قلمم رفته است. در مورد ایران سوء تفاهم نشود، همان‌گونه که بارها گفته‌ام منظورم وطن‌پرستی خام و احساساتی نیست. منظور قدرشناسی نسبت به یک دفینه تمدن است. اما فرهنگ، مفهوم وسیع و عام آن را در نظر داشته‌ام، یعنی جهان‌بینی و رهیافت زندگی. یعنی آنچه هویت قومی و شخصیت انسانی یک ملت را تشکیل می‌دهد. و از نوشتن بیش از یک هدف نداشتم و آن این بود که حق انسانیت خود را ادا کنم.»

در ادامه مستند کوتاهی از زندگی استاد محمد علی اسلامی ندوشن برای حاضران به نمایش درآمد و سپس «مصطفی ملکیان» به سخرانی پرداخت. ملکیان با اشاره به شخصیت چند بعدی اسلامی ندوشن گفت: استاد محمد علی اسلامی ندوشن بی شک شخصیتی چند بعدی دارند، ایشان حقوق دانی بزرگ هستند، شاعر، پژوهشگر، استاد دانشگاه، منتقد ادبی، مترجم و روشنفکر هستند. من در اینجا تنها می کوشم بر جنبه روشنفکری شخصیت استاد ندوشن اشاره کنم، فردی که به معنای واقعی روشنفکری بزرگ در این سرزمین بوده اند.

ملکیان در بخش دیگری از صحبت های خود به ویژگی های یک روشنفکر واقعی اشاره کرد و گفت: روشنفکر واقعای چه ایرانی و چه غیر ایرانی، چه مذهبی و چه سکولار باید 9 ویژگی داشته باشد، به بیان دیگر داشتن این 9 ویژگی در یک فرد، او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی می کند. نخست یک روشنفکر موفق، روشنفکری را شغل و حرفه خود نمی داند و یا حتی آن را جز علقه های خود بر نمی شمارد. روشنفکر موفق فردی رایگان بخش است. فرآیند هستی رایگان بخش است که چیزهای بسیاری را به طور رایگان در اختیار ما می گذارد. این رایگان بخشی وقتی در فرد منحقق  می شود، ارزشی بزرگ و بی همتا دارد، چراکه این فرد می تواند داشته های خود را به طور رایگان در اختیار هموطنان خود قرار دهد. ویژگی دوم این است که روشنفکر باید حقیقت طلب باشد و همواره در مسیر حقیقت گام بر دارد و برای رسیدن به آن تلاش کند. یک روشنفکر واقعی به دنبال ایدئولوژی ها نمی رود او تنها به دنبال حقیقت است.

مصطفی ملکیان در ادامه صحبت های خود گفت: ویژگی سوم یک روشنفکر این است که او آکادمسین به معنای یک فرد دانشگاهی صرف نیست بلکه او در میان جامعه نیز حضور دارد. ویژگی چهارم این است که یک روشنفکر موفق نماینده و سخنگو مردم نیست، روشنفکر نباید از مردم اطاعت کند، روشنفکر باید مردم را داوری کند. اگر یک جامعه اگر سیاست اگر اقتصاد مشکل دارد، برای حل این مشکل ها نیاز به مرمت روانی تک تک افراد جامعه ضروری است. ویژگی پنجم واقع بینی است، یک روشنفکر باید همواره واقع بین باشد و از مردم به اندازه توان آن ها انتظار داشته باشد. ویژگی ششم این است که روشنفکر باید به انسان توجه کند، نه به مکاتب و ایسم ها، برای او انشان باید مهم باشد. ویژگی بعدی این است که روشنفکر باید مسئله را از شبه مسئله برای مردم مشخص کند.

ملکیان در بخش پایانی صحبت های خود گفت: ویژگی هشتم این است که روشنفکر باید هیچ مرزی بین انشان ها ایجاد نکند، برای او باید تنها انسان بدون هیچ ایدئولوژی مهم باشد، صرف انسان بودن است که اهمیت بسیار زیادی دارد و ویژگی آخر این است که روشنفکر باید آسان سخن بگوید، آسان سخن گفتن نیز به معنای سطحی صحبت کردن نیست، او باید مسائل پیچیده و مشکل را با زبانی ساده برای مردم در میان بگذارد. همه ی این نه ویژگی در استاد ندوشن به طور پررنگ حضور دارند و همین امر او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی کرده است.

در بخش دیگری از این برنامه «فریدون مجلسی» با اشاره به آشنایی خود با استاد ندوشن گفت: برای من مایه افتخار است که درباره استادم صحبت کنم. آشنایی من با دکتر ندوشن به سال 46 بر می گردد، زمانی که استاد ندوشن، استاد حقوق من بودند. دکتر ندوشن را بیشتر از دید اجتماعی و ادبی می شناسند در حالی که او در رشته حقوق تحصیل کرده است و دکترای قضایی دارد و یک قاضی بزرگ است. دکتر هیچ وقت در آثار خود به فعالیت قضایی دوران زندگی خود اشاره نکرده است، گویی زندگی از او خواسته بود که در رشته حقوق گام بر دارد اما او شجاعانه به ندای قلب خود گوش فرا داد و ادبیات را برای زندگی واقعی خود انتخاب کرد و در مسیر آن به گونه ای گام برداشت که امروز ما برای تجلیل از یک عمر فعالیت او در کنار هم جمع شده ایم.

مجلسی در پایان صحبت های خود با اشاره به وجوه روشنفکری استاد ندوشن گفت: این جمله که ما روشنفکر نداریم جمله درستی نیست. بله ما در دانشگاه رشته ای به نام روشنفکری نداریم و کسی نمی تواند شغل روشنفکری داشته باشد. روشنفکری در ذات و جوهر فرد وجود دارد، نیروی روشنفکری که در یک فرد جان می گیرد از او می خواهد که در جامعه خود تاثیرگذار باشد. به همین منظور روشنفکر نه مرید است نه مراد، او با دانش خود از یک سو و استقلال خود از سوی دیگر می کوشد به مردم و جامعه خود کمک کند و در این مسیر هرچه در توان دارد می گذارد.

نظر شما