به گزارش گروه جوان و جامعه خبرگزاری برنا ،البته این ترس در بین زنان بیشتر است. دلیل آن هم واضح است. در جامعه ما یک زن همیشه مجبور بوده است به خاطر جداییاش توضیح بیشتری بدهد، و بیشتر مورد پرسوجو و تفتیش قرار گیرد. حالا بعد از طلاق که تحمل تبعاتش کار سختی است، وقتی کار به ازدواج مجدد میرسد، باز این زنها هستند که مجبورند در آستانهی ازدواج دوم، توضیحات بیشتری در مورد زندگی ناموفق گذشتهشان بدهند. البته این ترس به وفور در میان مردان طلاقگرفته هم دیده میشود. اما فراوانی آن در بین زنان بیشتر است. به هر حال، تا وقتی این ترس حل نشود، به نظر میرسد که ازدواج قبلی بر ازدواج بعدی سایه میاندازد و مانع خوشبختی در ازدواج بعدی میشود. چه کنیم که ازدواج بعدی از ازدواج قبلی متاثر نشود؟! ابتدا ببینیم که ماهیت این ترس چیست و آیا واقعا انسانها از تکرار حوادث منفی زندگی قبلی در زندگی بعدی میترسند یا گره کار در جای دیگری است؟!
ترس یا وسواس
تا وقتی آدمها خودشان را خوب نشناسند و ندانند زندگی گذشتهشان چرا به جدایی رسید، حق دارند بترسند. اما اگر بعد از اینکه زن یا مرد طلاق گرفته فهمید چه اشتباهاتی داشته است و طرف مقابلش چه چیزهایی نداشته یا داشته که زندگیشان به اینجا رسیده است، دیگر نباید از ازدواج مجدد ترسی در دلش باشد. از اینجا به بعد اگر ترسی وجود داشت، دیگر اسمش ترس نیست، وسواس است. خیلی از آدمها در این شرایط دچار وسواس میشوند. کسانی که از ترس تکرار تجربه قبلی به دام کمالگرایی میافتند و اصلاً یادشان میرود خودشان هم انسان هستند؛ البته که انسانهای کاملی نیستند، اما به شدت سعی میکنند از اشتباه دوری کنند. البته دوری از اشتباه و آگاهی نسبت به انتخابهای اساسی خیلی مهم است. اما نه به این شکل که رنگ وبوی وسواس گونه به خودش بگیرد. وسواسی که اثراتش در طلاق گرفتهها بیشتر از ترس به چشم میخورد.
اما اگر افراد طلاقگرفته واقعا بترسند، یا همین وسواس پیشگفته به سراغشان بیاید، چه باید بکنند؟ راهکارهای زیر تا حدی میتواند به این افراد کمک کند؛ البته اگر خودشان بخواهند.
•آماده هستید؟
زمان مورد نیاز یک فرد برای آمادهشدن و آغاز یک زندگی دیگر، از مسائلی است که سبب میشود شدت خطرپذیری و در نهایت ترس از ازدواج مجدد، کاهش پیدا کند. البته در نظر گرفتن یک زمان استاندارد و توصیهی آن به همهی طلاقگرفتهها برای ازدواج دوم، کار اشتباهی است. نمیتوان گفت یک سال بعد از جدایی یا پنج سال بعد از آن باید به فکر ازدواج مجدد افتاد. هر آدمی در این مرحله با روش خودش با این بحران کنار میآید. هر کسی خودش بهتر میفهمد آیا از نظر روحی برای شروع یک زندگی آماده است یا نه. ممکن است فردی شش ماه بعد از جدایی بتواند زندگی دیگری را شروع کند، همچنین امکان دارد کسی تا سه سال بعد هم این آمادگی را نداشته باشد. بنابراین در نظر گرفتن یک استاندارد زمانی برای همهی آدمها بسیار اشتباه است. اما این واقعیت وجود دارد که خیلی زود یا خیلی دیر اقدام کردن برای زندگی دوم کار اشتباهی است. خیلی زود تصمیم گرفتن برای ازدواج مجدد، میتواند تصمیم فرد را تحتتأثیر زندگی سابقش قرار دهد و خیلی دیر تصمیمگرفتن هم نشانهی وسواس است. بنابراین باید زمان معقولی با توجه به شرایط و روحیهی فرد مورد نظر انتخاب شود و بعد از آن مرحله، تصمیمگیری برای انتخاب آدم مناسب شروع میشود.
•باخت یا تجربه تلخ
آدمهای طلاقگرفته، فقط نیاز دارند نگاه بدبینانه به زندگی را کنار بگذارند و به خودشان به چشم آدمهای شکستخورده نگاه نکنند. نگاهی که اگر وجود داشته باشد، حتماً روی انتخابهای بعدیشان هم تأثیر میگذارد. آنها باید به جایی برسند که ازدواج ناموفق در زندگی انسان امروزی، شکست به حساب نمیآید. واقعا در زندگیهای امروزی، نمیتوان نام این اتفاق را شکست گذاشت، بلکه باید به آن به چشم تجربه تلخ نگاه کرد. اگر این باور در بین افراد طلاقگرفته جا بیافتد آنوقت میتوان گفت ازدواجهای دوم ازدواجهای خوب و موفقی از آب درمیآیند. یادمان باشد که هر انسانی میتواند با داشتن تجربهای در انجام کاری، آن کار را برای بار دوم درستتر و راحتتر انجام دهد. در مورد ازدواج دوم هم همینطور خواهد بود، اگر طلاقگرفتهها به ازدواج اولشان به چشم تجربهای ارزشمند نگاه بیاندازند و از خاطرات آن برای جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات جدید استفاده کنند، در نتیجه اینبار با دید بازتری انتخاب خواهند کرد.
•مولفه مثبتی هم در زندگیتان بوده
افراد طلاقگرفته، یکسره فقط ویژگیهای منفی زندگی مشترک قبلیشان را به یاد میآورند و از توانایی، ویژگیها، مولفهها و نکات مثبتی که زندگی قبلیشان داشت، غافل میشوند. این افراد بهتر است در نظر داشته باشند که قبل از طلاق با چه چالشهایی مواجه بوده و چهطور از پس آنها برآمدهاند. طلاق یک چالش است ولی اکثر افراد قبل از طلاق، موفقیتهایی هم داشتهاند یا در موارد دیگری موفق شدند مشکلات و چالشها را پشت سر بگذارند. در این دوران، یادآوری توانمندیها مفید است، اما موضوع اینجاست که بیشتر افراد در این دوران، به دلیل داشتن هیجانات منفی بیشتر به نداشتن تواناییهایشان فکر میکنند. در این شرایط بهتر است از خودشان بپرسند: «اگر اینقدر ناراحت نبودم، چهطور مشکل را حل میکردم؟»
علاوه بر این، میتوانند از خودشان بپرسند: «اگر فرد دیگری با چنین مشکلی روبهرو شده بود، چهطور او را راهنمایی میکردم؟» به دلیل اینکه بسیاری از افراد در حل مسائل مربوط به خودشان ناتوان میمانند، ولی برای دیگران به خوبی نسخه میپیچند.
•هدفتان مشخص است؟
موقعی که خونسرد و آرام هستید، بنشینید و یک صفحه کاغذ بردارید و موقعیت فعلیتان را فهرست کنید. سپس، انتخابها و راهحلهای ممکنتان را برای هر مشکلی که دارید، بنویسید. در مورد یافتن یک راهحل برای همه مشکلات، نگران نباشید. تنها تلاش کنید که به صورت واضح آنچه در گام بعدی باید انجام دهید، ببینید. با مشخصکردن یک هدف در هر هفته شروع کنید، بنویسید چه کارهایی باید انجام دهید و صرفاً آن را انجام دهید. این کار اعتماد به نفستان را خیلی سریع بهبود میدهد.
•میخواهید زندگی کنید؟
در طول زندگی مشترکتان چهقدر نیازهای خودتان را سرکوب کردید و خود را فدا کردید تا همسرتان خشنود باشد؟! اکنون زمانی است که باید زندگی برای خودتان را شروع کنید. انجامدادن کارهایی که شما را شاد میکنند، به طرز قابل توجهی عزتنفستان را افزایش میدهد.
•انتقام، مسئله را پاک میکند؟
ممکن است مقدار زیادی خشم را با خودتان حمل کنید. تلاش برای انتقامجویی از همسر سابقتان تنها انرژی شما را با چیزی که هیچ دستاوردی به شما نمیدهد، تمام میکند. با یک دوست یا مشاور یا حتی فردی که فقط یک شنونده خوب است، صحبت کنید؛ کسی که نخواهد شما را نصیحت کند و تنها گوش بدهد و به او بگویید که چه احساسی دارید. خشم، نیاز به مجرای خروجی دارد. بیان آن به شما کمک میکند تا به یک وضعیت سالم هیجانی برگردید.
•فرار راه خوبی است؟
برخی خاطرات از زمانی که با همدیگر بودید، شما را آزار خواهد داد. این خاطرات قرار نیست فراموش شوند، نباید از به یادآوردن این خاطرات فرار کنید، اما نکته مهم این است که نباید با آنها زندگی کنید. به خودتان یادآوری کنید لحظات خاطرهانگیزی در انتظار شما در آینده است. آیندهتان آن چیزی است که شما اکنون نیاز دارید به آن فکر کنید و روی آن تمرکز کنید.
•گذشته جای خوبی برای پارککردن است؟
این مسئلهای حیاتی است که شما آسیبهای هیجانی طلاقی را که تجربه کردهاید، درک کنید؛ اما نباید در آن متوقف شوید. به عبارت دیگر، باید خیلی سریع و بدون تاخیر، دوباره کنترل زندگیتان را به دست بگیرید و به سوی تحقق آرزوهای جدیدتان بروید. این کار را باید با بررسی گذشته، توجه به موقعیت فعلی و برنامهریزی برای بقیه زندگیتان انجام دهید. زندگی قبلیتان را همچون کتابی بدانید که اکنون بسته شده و باید کتابهای دیگری باز شوند. توجه به موقعیت فعلیتان بسیار مهم است. اگر حالتان خوب نیست حتما کتاب زندگی قبلیتان به روی شما بسته نشده است. از جا بلند شوید و به سوی یک مسیر مثبت برای دستیابی به آرزوهایتان گام بردارید. حتی اگر حال و حوصلهاش را ندارید، با دیگران ارتباط برقرار کنید. مطمئن باشید که حوصله به دنبال شما خواهد آمد.
•این فرد، همان فرد است؟
یکی از بزرگترین مواردی که در راه خوشبختی در ازدواج بعدی ایجاد مانع میکند، مقایسه همسر فعلی با همسر سابق است. ریزترین شباهت رفتاری با همسر سابق موجب میشود که خاطرههای بد فرد، از همسر سابق راهاندازی شود و به سطح هوشیاری آورده شود. بلافاصله فرد واکنشی بسیار منفی و شدیدتر از سطح منطقی به این رفتار یادآورنده میدهد و خب معلوم است که فرد مقابل نیز در مواجهه با مکررشدن این رفتارهای واکنشی پرخاشگرانه بیکار نمینشیند.
یادتان باشد که هر فردی در این دنیا، با فرد دیگر شباهتهایی دارد و البته تفاوتهای بسیار. پس نباید هر شباهت رفتاری را به حساب یکیبودن و این همانی بگذاریم.