صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

دستانمان چقدر لرزان است در وصف و نوشتن از آنها

۱۳۹۴/۰۳/۲۵ - ۱۱:۴۸:۵۴
کد خبر: ۲۹۲۴۵۶
فردا ،25 خرداد- 94 پایتخت ایران میزبان یک مراسم بدرقه است. بدرقه‌ای تلخ و تاریخی؛ بدرقه‌ای که قلب‌ها را سنگین از غم می‌کند ولی هم‌زمان بزرگی ایثار را به اوج می‌رساند.

فردا 175 غواص شهید  زیر خاک زنده به گور شده! می آیند! به تهران می‌آیند، از دل تاریخ می‌آیند، تاریخی که در پس رخدادهای آن،  شاید! تاکید بر شاید که یادمان رفته بود چه مردانی را چه مردانه از دست دادیم، آنها می‌آیند؛ فردا روزی است که یک جمله معنایی عمیق در همه نسل‌ها می‌یابد، جمله‌ای که فکر می‌کردیم کلیشه‌ای است اما 175 نفس که زیر خاک بی نفس شد به همه ما تاکید کرد: «شهیدان زنده اند.» و تا ابد هم زنده خواهند ماند.

فردا 175 غواص شهید در برابر نگاه مردم ایران از پیر و جوان، زن و مرد می‌‎آیند تا با بدرقه مردم دوباره به خاک بازگردند! همان جایی که دست و پا بسته و دهان بسته، زنده زنده، نفسشان بند آمد و زنده به گور شدند.

عمر جسمانیشان زیر خاک تمام شد ولی آنها هنوز زنده‌اند، جمله «شهیدان همیشه زنده‌اند.» گویا اکنون و با انتشار این خبر معنا یافت، خبری که می‌توان آن را چون موجی بلند در عرصه رسانه در چند دهه اخیر برشمرد، خبری که چون موج آمد و بر سرمان فرو ریخت و آوار شد!

حالا «شهیدان زنده‌اند »را درک می‌کنیم، همه در هر سن و سال و از  هر تفکر و عقیده درک می‌کنیم که شهیدان جنگ تحمیلی هشت ساله ما زنده‌اند. دیگر نمی‌شود به راحتی گفت این جمله تکراری است. اکنون که ما  به عنوان اهالی رسانه می نویسیم، نوشتن از این‌که قرار است بیایند، فردا در پایتخت ایران زمین بدرقه شوند؛  تا بعد از سال‌ها که از زیر خاک بیرون آمده‌اند زیر خاکی دیگر آرام گیرند، بغض می کنیم. نه! اصلا چرا پنهان کنیم! اول بغض، بعد دستانمان کم حس می‌شود، توان نوشتن از آنها آرام آرام کم می‌شود و هم‌چنان که کلمه به کلمه اضافه می‌کنیم از اینکه قاصریم از گفتن عمق تلخ این فاجعه صورتت خیس اشک می‌شود، فرق نمی‌کند زن باشی یا مرد‌، اشک می‌ریزی بی‌محابا؛ اشکی نه از ضعف، بلکه از درد، از غم، از تلخی مرور لحظاتی که تو نبودی ولی آنها بودند، آنجا بودند، همان‌جا که دست‌هایشان را بستند، پاهایشان را بستند، دهانشان را بستند و زیر خاک کنار هم جان دادند. نفسشان کنار هم بی‌نفس شد و آنها که چنین جنایتی مرتکب شدند؛ فکر کردند زیر خاک، بزرگی مردانگیشان را کشته‌اند ولی آنها زنده‌اند. تمام این سال‌ها شاید این جمله: «شهیدان زنده‌اند » آن‌چنان که اکنون معنا دارد معنا نداشت! فردا بی‌گمان همه می‌آیند،  همه با هر اعتقادی کنار هم جمع می‌شوند. با چهره‌هایی خیس از اشک، شاید زار بزنند در پس تصویر سازی‌های ذهنیشان از لحظه بی‌نفس شدن آنها، آنها که رفتند تا ما باشیم، ما آزاد باشیم ، ما آرام باشیم، تا دشمنی بر خاکمان رخنه نکند، تا ایران آزاد باشد. آنها رفتند تا ما باشیم، اما اکنون ما هستیم و آنها نیز هستند تا ابد  و این جمله را فردا از کودک تا پیر همه با هم با تمام وجودمان حس می کنیم که :«شهیدان زنده‌اند »

نظر شما
نظرات
علیرضا
|
|
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۵
یک فاتحه برای تمام این عزیزان بفرستید... یا مهدی