به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ، عصر روز چهارشنبه 24 تیرماه نشست نقد و بررسی فیلم «316» ، با حضور پیمان حقانی کارگردان فیلم، حمیدرضا کشانی فیلمنامه نویس و مجید اسلامی منتقد سینما در خانه هنرمندان برگزار شد.
پس از نمایش فیلم، سام بهشتی مجری مراسم، پیمان حقانی کارگردان، حمیدرضا کشانی نویسنده مشترک فیلمنامه و مجید اسلامی منتقد میهمان برنامه را به روی صحنه دعوت کرد و جلسه نقد و بررسی آغاز شد.
در ابتدای این نشست پیمان حقانی در خصوص معضلات فیلمسازی برای جوانانی که وارد عرصه سینما می شوند، طی سخنانی گفت: نگران نباشید که پول ندارید و شما را در سینما تحویل نمیگیرند. ساخته شدن «316» که البته کیفیت اش را شما و منتقدین و کارشناسان تعیین میکنید، ثابت میکند میتوان با دست خالی فیلم ساخت. اگر چیزی برای گفتن و فرمی برای ارائه وجود داشته باشد.
در ادامه مجید اسلامی منتقد سینما در تایید صحبت های کارگردان فیلم، گفت: حدود ده ماه پیش برای اولین بار فیلم را دیدم. قبل از آن چیزهایی در مورد این فیلم شنیده بودم. « 316» از آن پروژههایی است که اگر میخواست برای فراهم شدن بودجه صبر کند، اساساً به مرحله تولید نمی رسید. این فیلم مثال خیلی خوبی است از سینمایی ارزان که به منطق برگشت سرمایه فکر میکند و در عین حال خلاقانه است. از جنبههایی خیلی رادیکال است و نقالی را جایگزین نمایش میکند. اما برای قاعدههایش انعطاف قائل میشود تا کلیت فیلم به سرانجام برسد. الگوی اصلی فیلم سینمای انیمیشن است و به یادآورنده مدلی است که در فیلمهای انیمیشن بلند اتفاق میافتد. آبستره بودن خود به خود در این ایده شکل گرفته است.
وی ادامه داد: لحن فانتزی فیلم که مشخص نمیکند سوژهای که انتخاب کرده را دارد نمایش میدهد یا هجو میکند در ارزیابی آن خیلی مهم است. رمانتیسیمی در فیلم به چشم میخورد که گاهی لحن هجوگونه پیدا میکند و این کلید مهمی در درک آن است. تصویری که از شخصیت اصلی ساخته شده در یک سوم آخر و مثلا با تولد سهقلوها حالتی کمیک پیدا میکند ولی به نظرم این تغییر عامدانه است و سعی میکند سانتیمانتالیسم فیلم را تعدیل کند. «316» نریشن پر از ظرافت دارد که از زبان فارسی خیلی خوبی هم بهره میبرد و در این دوران بحران زبان فارسی خودش غنیمتی است. من این صدا را به صدای یک دوبلور آشنا ترجیح میدهم ضمن اینکه صدای آماتوری هم نیست. ویژگی دیگری هم که برای من جذاب است وجه بصری فیلم و کمپوزیسیون و طراحی تصاویر است به خصوص آنجا که شاید مثالزدنیترین نمونه، تصویر آخر است.
در ادامه مراسم، حمیدرضا کشانی فیلمنامه نویس این اثر سینمایی در خصوص ایده شکل گیری فیلمنامه گفت: پیمان برای من تعریف کرد که در مترو سرم پایین بود و یکسری کفش میدیدم و به این فکر کردم که هر کفشی برای خودش داستانی دارد و میتوان با این کفشها داستان گفت. این ایده را به هرکس میگفتیم برقی به چشمهایش میآمد و مصممتر شدیم. نوشتن فیلمنامه بر اساس یک فیلم کوتاه شروع شد و آنقدر خودمان لذت میبردیم که نوشتن ادامه پیدا کرد. ساخت فیلم هم خیلی چریکی انجام شد و بعضی مواقع گروه ما فقط سه نفر بود. فیلمبردار ما دستیار نداشت و همه کارها را خودش به تنهایی انجام میداد و از تمام وسایل اطراف و محیط استفاده میکردیم. ایده کلی فیلم این بود که چون صورت بازیگر مشخص نیست و قسمت عمدهای از جذابیت سینما در صورت بازیگر و ریاکشنها و میمیک صورتش است، قصه جذابیت داشته باشد و حوصله تماشاگر سر نرود. بنابراین تصمیم گرفتیم قصهای انتخاب کنیم که در یک بازه زمانی و تاریخی طولانی اتفاق میافتد تا بتوانیم انتخاب های زیادتری داشته باشیم.
در ادامه جلسه مجید اسلامی از کشانی درباره شکل گیری ایده فرا رفتن از زمان حال پرسید. کشانی در جواب این سوال به این مساله اشاره کرد که الگوی این فیلم «تریسترام شندی» لارنس استرن بوده است و عنوان کرد: همراه کردن مخاطب با خود، کاری است که آمریکاییها خیلی خوب انجام میدهند. یک نوستالژی و خاطرهای که برای بیننده آشناست در قصه میگنجانند و بخشی را هم در قصه میگذارند که بیننده در آن زمان دارد زندگی میکند. خیلیها به شباهت فیلم با «املی پولن» اشاره میکنند اما الگوی ما در ساخت این فیلم تریسترام شندی لارنس استرن بود که روایت آن حتی الان هم خیلی پیشرو است و خیلی از فیلمسازان مثل کوبریک تصمیم گرفتند آن را بسازند و نشد.
پیمان حقانی در ادامه صحبتهای همکارش گفت: در واقع تریسترام شندی، کتاب مقدس فیلم «316» بوده است.
مجید اسلامی در بخشی از صحبتهایش به موسیقی فیلم اشاره کرد. سام بهشتی مجری مراسم از او خواست تا در مورد موسیقی فیلم توضیح بیشتری بدهد. اسلامی در پاسخ گفت: توضیح در مورد موسیقی بسیار سخت است. من خیلی به موسیقی فیلم حساس هستم و فکر میکنم نقطه ضعف مشهود سینمای ایران و خیلی از فیلمسازان مطرح این سینما موسیقی فیلم است که برای حل کردن آن صورت مساله را پاک میکنند. امیر نادری بهترین فیلمش دونده را با حذف موسیقی ساخت و عباس کیارستمی این حدف را تئوریزه کرد که من این تئوری را دوست ندارم هرچند در فیلمهای خودش جواب مثبتی میدهد. در خیلی از فیلمهای درخشان تاریخ سینما. موسیقی نقش عمده دارد اما در سینمای ایران، موسیقی خوب کمتر میبینیم. من در این سی سال با خیلی از کارگردانهای سینما ایران مصاحبه کردهام که اعتماد به نفس خیلی خوبی داشتند اما وقتی در مورد موسیقی فیلم با آنها صحبت میکردیم اعتماد به نفسشان را ازدست میدادند و معلوم بود همه کار موسیقی فیلم را به آهنگسازشان واگذار کردهاند. در حالی که از سفارشی که دادهاند اطلاع درستی ندارند.
پیمان حقانی هم درباره موسیقی فیلمش که توسط مهیار افشار موسیقیدان ساکن اسکاتلند ساخته شده است گفت: در سینمای ایران یک حکمی دادهاند که فیلم خوب نباید موسیقی داشته باشد. در حالیکه بزرگترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینما موسیقیهای فوقالعادهای دارند. راف کات فیلم آماده شده بود و باید میرفت به فستیوال مانهایم در حالی که موسیقی نداشت و فیلمی هم بود که دقایق طولانی به موسیقی احتیاج داشت. با کار مهیار افشار خیلی اتفاقی و از طریق یک آشنایی خانوادگی آشنا شدم و خیلی غافلگیر شدم از موسیقیهایی که ساخته بود. دوماه به طور کامل برای موسیقی این فیلم وقت گذاشت و هیچکاری جز ساخت موسیقی فیلم «316» در این دوماه انجام نداد. «316» موسیقی شخصیتپردازانه میخواست و من افتخار میکنم به موسیقیای که مهیار افشار برای فیلم ساخت و خیلی هم دقایق زیادی بود و پرخرج، من مجبور شدم ماشینم را برای تامین ۵۰ میلیون هزینه این موسیقی بفروشم.
در پایان جلسه، پرسش و پاسخی بین حضار و عوامل فیلم صورت گرفت. اولین پرسش در ارتباط با این بود که وقتی خلاصه داستان را میخوانیم انتظار داریم هیچ چهرهای نبینیم اما این قانون در خود فیلم نقض میشود. همچنین این ده فصل از لحاظ زمانی با هم برابرند در حالیکه برای هر کسی یکی از مقاطع زندگی و فصول زندگیاش از اهمیت بالاتری برخوردار است. پیمان حقانی پاسخ را از سوال دوم شروع کرد و گفت: فصل دانشگاه از فصلهای دیگر خیلی طولانیتر است و فکر میکنم حدود ۱۷ یا ۱۸ دقیقه طول میکشد اما شاید به خاطر شیطنتهایش به نظر کوتاهتر رسیده است. بعضی فصلها پراهمیتترند و بعضی فصلها کمتر و خاطرات کمتری دارند. اما در مورد سوال اول شما باید بگویم در کارگردانی به یک دوراهی رسیدم که به خودم گفتم یا باید روی ایده اولیه بمانم که خانمی دارد قصه زندگیش را با استفاده از پاها و کفشها روایت میکند یا اینکه به تماشاگرم لذت بدهم. من راه دوم را انتخاب کردم. برای ما تماشاگر مهمتر بود تا پایبند بودن به ایده. در موقع ساخت یک جایی به حمید که علاوه بر همکاری در نوشتن فیلمنامه دوستم هم هست و معمولا همدیگر را میبینیم گفتم خدا لعنتت کند این چه فیلمنامهای است که دست منِ کارگردان دادهای خیلی سخت است تصویر طراحی کردن برای این فیلمنامه. از اینجا بود که از آموختههایم در سینما استفاده کردم و نمای مستر و دستها کمکم وارد کارگردانی شد.
مجید اسلامی منتقد سینمایی نیز در همین ارتباط توضیحاتی را ارائه کرد و عنوان کرد: خیلی خوشحالم که فیلم روی این قاعده نماند. در طراحی فرم چیزی که خیلی مهم است دور شدن از قاعده و بعد برگشت به آن است. بعد از یک مدتی منطق آشناییزدایی اثرش از بین میرود و مفهوم دور شدن از عادت بیمعنا میشود. بنابراین باید تنوعی ایجاد کنی به طریقی تبصرهای طراحی کنی برای قاعده کلیات که میتواند تصویر فلو یا دست یا تصاویر آرشیوی باشد و این امکان برگشتن برای فیلم فراهم میکند. یعنی پا بعد یک چیز دیگر و بعد دوباره پا. حتی در شرایط ایدهآل تولید هم به لحاظ منطق فرم کار عاقلانهای نیست. همانطور که در موسیقی نمیتوانی با یک تکملودی کار کنی. تنها قطعهای که در تاریخ موسیقی به یاد میاورم با یک تک ملودی پیش رفته قطعه بولرو است که آنهم در ریتم و ارکستراسیون و سازبندی تنوع ایجاد میکند. هر قطعه به یک ملودی دوم احتیاج دارد که از ملودی اول فاصله بگیرد و در یک فرم ۱-۲-۱ برگشت دوباره به ملودی اول داشته باشد. اگر یک فیلم ده دقیقهای داشته باشید شاید ممکن باشد اما یک فیلم بلند را با یک قاعده محدود نمیتوان پیش برد.
این منتقد سینما در پاسخ سوالی در ارتباط با تفاوت لحن در فیلم توضیح داد: من فکر میکنم لحن متناوب است. کارگردان تلاش کرده که لحن رمانتیک و جدی با لحن فانتزی را به تناوب استفاده کند. مثالش هم در مورد سه قلوها و مدل عاشق شدن و خودکشیشان است که خیلی فانتزی است و تراژیک نیست. بازی با لحن یک اتفاق معاصر است و دوگانگی لحن در سینمای دهه نود به بعد با نمونههای خوبی مثل فیلم های «گوست داگ» و «ای برادر کجایی» تجربه شد و در سینمای ما هم الان فیلمسازهای جوان دارند این را تجربه میکنند مثل «اعترافات ذهن خطرناک من» سیدی و «من دیه گو مارادونا هستم» بهرام توکلی. از این تجربه کردن با لحن استقبال میکنم.
در پایان این جلسه مجید اسلامی هنرو تجربه را فرصتی برای تغییر در سینمای ایران خواند و گفت: سینمای تجاری ما بحران مخاطب دارد و تعداد فیلمهای تجاری که زیر ۱۵۰ میلیون فروش میکنند حیرت انگیز است. فیلم سخیفی که فروش هم نمیکند پس علت وجودیاش چیست؟ فیلمهای هنر و تجربه علت وجودیشان فروش نیست. اما باز عدهای در سینمای ایران همچنان منتظر نشستهاند تا بهانهای برای بستن این دریچه بیابند.
این منتقد سینما افزود: فرصت آزمون و خطا دیگر نیست و باید تلاش کرد برای موفقیت. «316» نشان میدهد مساله، مساله فروش نیست و مساله سود و زیان است. پایین آوردن هزینه تولید در حکم بالابردن فروش است با این فرق که تمهیداتی که برای فروش اندیشیده میشود معمولا تمهدیدات سخیفی است. آمارهای فروش که در مجلات و سایتها چاپ میشوند گمراه کننده است. فیلمی که پنج میلیارد هزینه داشته اگر یک میلیارد فروش کند ضرر هم کرده است. اما فیلمهای مثل ۳۱۶ میتوانند سودآور باشند.