صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

ستارگان سینما در کنار طبل های تو خالی

۱۳۹۴/۰۵/۰۳ - ۰۹:۳۳:۱۹
کد خبر: ۳۰۱۹۹۸
این روزها دوفیلم بر پرده سینما است که با ستارگان سینمای کمدی و گروهی حرفه ای در پشت دوربین توانستند روزهای خوشی را بری گیشه و چرخ تجارت سینما رقم بزنند، اما انگار این میان تنها کسی که حال خوشی ندارد، تماشاگری است که با خیال دیدن فیلم هایی متفاوت در سینمای کمدی به سالن می روند اما بعد از پایان این فیلم ها غافلگیر می شود.

به گزارش خبرگزاری برنا، این روزها دوفیلم بر پرده سینما است که با ستارگان سینمای کمدی و گروهی حرفه ای در پشت دوربین توانستند روزهای خوشی را بری گیشه و چرخ تجارت سینما رقم بزنند، اما انگار این میان  تنها کسی که حال خوشی ندارد، تماشاگری است که با خیال دیدن فیلم هایی متفاوت در سینمای کمدی به سالن می روند اما بعد از پایان این فیلم ها غافلگیر می شود. انگار در طول تماشای فیلم فقط به صرف شوخی های کلامی می خندید، اما نمی دانست این خنده برای چیست و آیا واقعا این فیلم آنقدر طنز درستی بوده که برای آن وقت گذاشته یا خیر؟

در ادامه مطلب به دو فیلم سینمایی«گینس» به کارگردانی محسن تنابنده و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» ساخته کمال تبریزی نگاهی انداختیم.

از رئیس جمهور پاداش نگیرید، فیلمی با سوژه تکراری

از رئیس جمهور پاداش نگیرید فیلمی است در ژانر «لیلی با من است» و نویسنده و کارگردان هر دو هم مقصودی و تبریزی هستند اما بین این دو تا کار فاصله‌ی کیفی، از زهره چنگی تا مریخ سلحشور است.

در کارنامۀ کاری کمال تبریزی به چند نمونه دور و نزدیک، که از نظر ساختار روایی و فرم داستانی نمونه های سَلَف «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» هستند، می توان اشاره کرد.

الگوی به کار رفته در این فیلم همان الگوی مورد علاقۀ تبریزی در کارهای مشهور و موفق ترش چون «لیلی با من است» و «مارمولک» می باشد.

او هم با ارجاع درون فیلمی و هم در گفته هایش به شباهت این فیلم با «لیلی با من است» اشاره کرده است؛ اما در واقع این بیشتر شبیه به اعتراف است تا خودآگاهی مؤلفانه.

استراتژی اکثر فیلم های او بر این محور قرار گرفته؛ قهرمانانی در ساختار داستانی که در انتها تحول درونی پیدا می کند. این تحول خواهی به پیرنگی که علت و معلول آن براساس منطق باشد نیاز دارد. هر گاه شخصیت های فیلم های او توانسته اند انگیزه و کنش منطقی در پیشبرد اهداف پیرنگ داستان داشته باشند، به موفقیت بیشتری دست یافته است.

یک شیوه متداول برای خلق فضا و شخصیت کمیک، که الگوی کلاسیکی است قرار دادن شخصیت در موقعیت مکانی و زمانی متناقض که متضاد با موقعیت واقعی اوست.

 در کارهای تبریزی که این موقعیت های متناقض عناصر مهم برای شکل گیری درام هستند، تصادف و سؤتفاهم اصلی ترین عنصر در ایجاد کنش و کشمکش است.

سیر تحول شخصیت ها در طول درام با یک تصادف شکل می گیرد و با سؤتفاهم ادامه پیدا می کند و با تحولی درونی به انتها می رسد.

با مقایسه خط روایی «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» با این نمونه ها که خود نواقص و اوج و فرود خود را دارا هستد می توان پی برد که قوام و انسجام این کار ها به مراتب بهتر و بیشتر بوده است.

«لیلی با من است» تبدیل به کلیشه و قالب آمادۀ گشته است تا مواد لازم بی کیفیتی در آن ریخته شود و فست فودی بی خاصیت تحویل مخاطب گردد.

هر چند «لیلی با من است» فرمت اصلی اش تلویزیونی است و بعدها نسخۀ سینمایی از آن در آورده اند اما ساختارشان مشترک است.

دنبال کردن خط پیرنگ و تقابل این دو می تواند روشنگر باشد.

لیلی با من است:

صادق مشکینی ترسو و محافظه کار، به وامی نیاز دارد. به او گفته می شود که رزمندگان جبهه در الویت هستند. او علاقه ای به این ریسک ندارد اما اجباری کاری، او را به پشت جبهه می کشاند و او راضی به این شرایط کم خطر برای رسیدن به وام اش است. ولی موقعیت های تصادفی و براساس سؤتفاهم او را به خط مقدم جبهه می کشاند و از آن به بعد به آرامی در سیر تحول او قرار می گیریم و در انتها به خواسته اولیه اش نیز دست می یابد.

از رئیس جمهور پاداش نگیرید:

سلیم صفا مردی جاه طلب، خود بین و بی اخلاق، امیدوار به گرفتن پاداشی از رئیس جمهور است. پاداشی به او داده می شود و آن یک سفر حج است، آنچه که به دلبخواه او نیست. تا هنگامی که به او گفته می شود او همراه هئیت وزیر در این سفر است. هنگام اعزام و رسیدن متوجه می شود که هئیت و وزیری در کار نیست. او در موقعیت های تصادفی قرار می گیرد تا خصایص شخصیتی اش تغییر کند و متحول گردد.

صادق مشکینی(پرویز پرستویی) با بازی و پرداختی خوب شکل گرفته است. در موقعیت های مختلف خصیصۀ بارز او یعنی ترسو بودن، از تیپ فراتر رفته و به شخصیت بودن نزدیک شده است.

سلیم صفا(حسن معجونی) همان شمایل و تیپ تکراری این بازیگر است. برای پرداخت شخصیت بی اخلاق و جاه طلب او تکیه بر تیکه کلام ها و موقعیت های کلیشۀ شده است که حتی او را به تیپ مبدل نکرده است.

تصادفات و سؤتفاهمات پیش برندۀ صادق مشکینی در خط داستانی با منطق درون داستانی خویش پله پله پی ریزی شده است.

  اما موقعیت های همانند از نظر کمی و کیفی در « از رئیس جمهور پاداش نگیرید» تکراری، تقلیدی و بی محتوا هستند.

صادق مشکینی با قرار گرفتن در مسیر پیرنگ در انتها به انگیزه ای ابتدایی شکل گیری درام(وام) می رسد و به تحول شخصیتی می رسد و تبدیل به یک قهرمان شجاع می گردد.

در مقابل سلیم صفا بدون رسیدن به انگیزه اولیش یعن یدستیابی به قدرت بیشتر و ، تحولی شخصیتی واقعی نمی یابد و به صورت آنی بدون شکل گیری و نشان دادن تغییر انگیزه او در انتها، فیلم به اتمام می رسد.

بخش اعظم پردۀ پایانی اختصاص پیدا کرده به تصاویری از مناسک حج که چیزی تازه و ناآشنای برای مخاطب نمی باشد. بدون هیچ روایت و پرداخت داستانی، گویی در حال تماشای تصاویری از کعبه در تلویزیون می باشی.

در واقع بر خلاف «لیلی با من است» پیرنگ و خط داستانی مشخصی وجود ندارد و تنها بنا بر تحول درونی و عرفانی شخصیت گذاشته شده که بسیار کیفیت شعار گونه پیدا است.

فیلمساز برگ برنده خود را در شوخی های با مسائل مهم سیاسی و اجتماعی جامعه همانند پلان های موتیف وار (با بازی خود کمال تبریزی) در مورد مذاکرات هسته ای و یا ارجاع به صحنه هایی معروف تاریخ سینما مانند صحنه ورود حاجی (آتیلا پسیانی) با موسیقی فیلم قیصر در هیبت فرمان

از دیگر تمهیدات، استفاده از عنوانی اغواگر «از رئیس جمهور پاداش نگیرید!!!!) برای نام گذاری فیلم برای جذب مخاطب است.

گینس، فیلمی که قرار است بخندیم اما !

فیلم سینمایی « گینس» ساخته محسن تنابنده این روزها بر پرده سینما است و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان رو به رو شده است. مردمی که با تصور فیلمی ازتنابنده به سالن سینما می روند که برگ برنده ای با اسم رضا عطاران دارد. ستاره سینمای کمدی که در سالیان اخیر با تمرکز فعالیتش بر سینما توانسته  روزهای خوب و آسمان آفتابی را برای گیشه سینمای ایران رقم بزند اما این بار در گینس مخاطب شاید با دست خالی سالن تاریک سینما را ترک کند و با خود بگوید این فیلم که همه چیز داشتپس چرا خوشمان نیامد؟

فیلم تنابنده  قرار است مخاطب را بخنداند ولی کدام مخاطب را ، اکثر تماشاگران این فیلم وقتی از سینما خارج شده اند شاید لبخندی بر لبشان آمده باشد ولی به خنده نرسیده است ،اینکه مخاطب به چه چیزی می خندد و چرا، همه نیازمند  بررسی است و باید نظر روانشاسان و جامعه شناسان را در این مورد جویا شد.

قصد عوامل فیلم «گینس» این است که مخاطب را بخنداند  اما به چه قیمتی و با چه مواد و مصالحی؟ اینکه بدانیم از نردبان خنده،  استفاده می کنیم تا به چه هدفی برسیم امری است که این روزها به آن توجهی نمی شود، چه پیش از گینس چه نمایش های نازل کمدی که در تماشاخانه های قدیمی به مدت طولانی برای جذب بیشتر مخاطب به هر قیمتی به روی صحنه می روند. این یک آسیب است، آسیبی جدی که سینما و تئاتر کمدی ما را که یکی از مؤثر ترین ژانرهای سینما است، در نازل ترین سطح خود که تنها خنداندن مخاطب است نگه داشته است.

اما باید از زاویه دیگر نیز به این اتفاق نگاه کرد و آن اینکه خندیدن مخاطب در مواجهه با این آثار به چه معناست؟ و خنده او چه تأثیری در خودآگاه و ناخودآگاه مخاطب دارد.

 فیلم سعی دارد با استفاده از قرار دادن مخاطب ساده و نیازمند به خنده اش در همان خلوت مجازی یا دوستانه او را بخنداند و در فضایی قرار دهد که از خندیدن به رکیک ترین الفاظ و شوخی ها ابایی نداشته باشد و خنده اش را با صدای بلند سر دهد.

فیلم خصوصا در ساخت سینما دو وجه دارد. یکی در برخورد با تک تک مخاطبان و سیری درونی که از چشمان مخاطب آغاز می شود و فیلم را می بیند و سپس در تحلیل و بازشناختی ذهنی آن را در عکس العملی غیر ارادی منعکس می کند, یعنی یا می گرید، یا می ترسد یا متأثر شده و یا می خندند و قهقهه می زند. اما وجه دیگر آن کاملا اجتماعی است و از همنشینی مخاطب و تماشاگری با مخاطبی دیگر در دوشادوش او صورت می گیرد. طوری که جوی جمعی در فضای سالن سینما یا جمع مخاطبین حاکم می شود که در چگونگی برخورد آن ها با فیلم هم اثرگذار است. این وجه از برخورد مخاطب چیزی است که باید نگاهی اجتماعی و مردمی به آن داشت و نمی توان از مرز های پذیرفته شده اجتماعی و هنجارهای معمول فراتر رفت.

حالا گویی زمان آن فرا رسیده که فکری به حال مخاطب سرگردان فیلم های ژانر کمدی کرد و با کمک جامعه شناسان و روانشناسان چاره ای اندیشید و دید آیا فقط خندیندن و خنداندان رسالت فیلم های کمدی است؟ و یا باید در پس پرده انتظارات دیگری هم از آن ها داشت

نظر شما