خبرگزاری برنا ایلام، حتما این ضرب المثل معروف را شنیده اید که میگوید« آب در هاون کوبیدن... » موضوع پرونده ی هسته ای ایران طی سال ها گذشته به خصوص دولت نهم و دهم با این معماری، گذر زمان را طی کرده است. در ابتدای روی کار آمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد، علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول پرونده هستهای انتخاب شد. بتدریج اختلاف بین لاریجانی و احمدی نژاد در طول مسیر مذاکرات نمایان شد.
با افزایش اختلافات میان محمود احمدینژاد، رئیسجمهور دولتنهم با علی لاریجانی، دولت که آن زمان عنان کامل مذاکرات را در اختیار داشت کمکم مردی را وارد صحنه کرد تا در آیندهای نهچنداندور سکان هدایت مذاکراتهستهای را به او بسپارد. این مرد یعنی "سعید جلیلی" تا پیش از آن در عرصه عمومی کمتر شناخته شده بود. احمدینژاد پس از پذیرفتن استعفای علی لاریجانی در 29مهر1386 بدون کوچکترین تردیدی سعید جلیلی را بهعنوان دبیر شورای عالی امنیتملی و مذاکرهکننده جدید هستهای ایران برگزید، به گمان آنکه بهدلیل وجود اشتراک نظر فراوان، جلیلی برخلاف لاریجانی، همان راهی را که احمدی نژاد مشخص کند طی خواهد کرد..در هشت سال دولت نهم و دهم،جمعا 69ماه مذاکره صورت گرفت و این 69 ماه تمام دستاورد دورانی بود که سعید جلیلی دیپلمات سخت و غیرقابلانعطاف، هدایت قطار مذاکرات هستهای ایران را برعهده گرفت. اما پای کارنامه جلیلی چیزهای دیگری هم هست.
اعلام موضع بهجای مذاکره، از قهر با میز مذاکره تا پیگیری روند «مذاکره برای مذاکره»، یا اینکه «مکان» مذاکرات کجا باشد و البته، رد پیشنهادی با شباهتهای فراوان با توافق «ژنو3» موسومبه «برنامه اقدام مشترک» در آلماتی که میتوانست خیلی زودتر از اینها افق پیشروی مذاکرات هستهای ایران را روشن کند هم، در کارنامه دستاوردهای سعید جلیلی و دولت نهم . دهم جای گرفته است.
اما برآیند این دستاوردها چیست؛ چرا که اگر هدف از مذاکره کاهش اختلافات و رسیدن بهتوافق با طرفهای مقابل باشد، در تمام طول دورانی که جلیلی پای میز مذاکره با گروه 1+5 نشست چنین هدفی تحقق پیدا نکرد. ژنو، اسلامبول، بغداد، مسکو و در آخرین مرحله آلماتی، پنج ایستگاهی بود که قطار مذاکرات هستهای ایران ظرف نزدیک به 69ماه، تحت هدایت سعید جلیلی، پشتسر گذاشته شد، بیآنکه حتی سراب توافق هم در افق مذاکرات هستهای ایران نمایان شود.
به عبارت دیگر وقتی سعید جلیلی پشت هدایت مذاکراتهستهای را به عهده گرفت بطور خودکار ایران در تقابل با غرب قرار داشت و او نیز چارهای نداشت جزاینکه از همین در وارد گفتگوها شود، هرچند او نیز چندان از این سیاست ناراضی نبود کمااینکه تا انتهای دوران حضورش بر مسند تیم مذاکرهکننده هستهای درصدد اصلاح این رویکرد برنیامد.
با کمرنگشدن امیدها برای رسیدن به یکسازش از راه مذاکره، تهدید آمریکا و اسراییل به حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران و عملیات خرابکارانه دوباره شدت گرفت. در همینحال در بهمن 1388، ایران غنیسازی اورانیوم با خلوص 20درصد را آغاز کرد. در اردیبهشت1389، ششماه پس از شکست اولین توافقنامه مبادله سوخت، برزیل و ترکیه تلاش کردند تا این معامله را در قالب بهاصطلاح «اعلامیه تهران» که ایران آن را امضا کرده بود، دوباره احیا کنند. با توجه بهاینکه ایران ذخیره اورنیوم غنیشده در سطحپایین خود را طی زمان سپریشده دوبرابر کرده و غنیسازی 20درصد را آغاز کرده بود، گروه 1+5 آن توافق را رد کرد و چند هفته بعد سختگیرانهترین تحریمهای سازمانملل متحد، طی قطعنامه1929، علیه ایران اعمال شد.
این شرایط سبب شد تا از این پس مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران راه تقابل و مقاومت در برابر گروه 1+5 را جدیتر از همیشه پیش بگیرد.از این دوران بهبعد با کناررفتن کامل تعامل و در دستورکار قرارگرفتن جدی «تقابل» که البته ناشیاز زیادهخواهی طرف مقابل هم بود- چالش ایران و گروه 1+5 وارد مرحله تازهای شد به طوری که بیش از هر زمان دیگری حاشیهها بر متن مذاکرات سایه انداخت و اعلام موضع سیاسی یا بهگفته محمدجواد ظریف، وزیرخارجه دولتیازدهم، بیانیهخواندن، جای خود را به مذاکره کردن برای پایاندادن به مناقشه هستهای ایران داد. همزمان با بروز چالش در مناسبات ایران و غرب و به بنبست رسیدن مذاکرات در بعد سیاسی میان ایران و گروه 1+5، مذاکرات در بعد فنی میان ایران و آژانس هم به بنبست کشیده شد که بر همین اساس در بهمن سال 1390 آژانس منفی ترین گزارشش را درخصوص جزییات ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران منتشر کرد.
این گزارش راه را برای تحریمهای سختتر هموار کرد، کانادا و انگلستان مراودات خود را با بانک مرکزی ایران قطع کردند؛ حرکتی که با محدودیتهای واشنگتن بر صادرات نفت ایران دنبال شد.در بهمن1391 پس از انتخاب مجدد اوباما ایران و 1+5 مذاکرات خود را در آلماتی قزاقستان از سرگرفتند. اینبار غرب با بستهای که از جهاتی شباهتهای زیادی با توافق ایران و گروه 1+5 در «ژنو3« موسوم به «برنامه اقدام مشترک» داشت و شامل تعلیق هدفمند برخی از تحریمها، مانند محدودیت فروش محصولات پتروشیمی و خرید طلا در ازای تعلیق غنیسازی 20درصد و برخی محدودیتهای دیگر میشد، پشت میز مذاکره با ایران نشست. با این حال آن زمان با وجود آنکه جلیلی از انعطاف بیشتر غرب استقبال کرد، تحلیل اشتباه و نابجای او و اطرافیانش بر این بود که سیاست ایستادگی و مقاومت در حال نتیجهدادن است؛ چرا که غرب مابهازایی را که حاضر شده به ایران بدهد، بدون تقاضای جدید افزایش داده،؛ پس ممکن است در دور بعدی مذاکرات آنها حاضر شوند امتیازات بیشتری را بدهند. غافل از آنکه دیگر فرصتی برای او و تیم مذاکرهکنندهاش باقی نمانده بود و میبایست آنها از قطار مذاکرات پیاده میشدند. بر این اساس در پنجسال و نهماهی که بار پرونده هستهای بهدوش سعید جلیلی بود، هرگز مذاکراتی بهمعنای واقعی آن، یعنی چانهزنی و نرمش، صورت نگرفت و او در نهایت با دست خالی از قطار مذاکرات هستهای پیاده شد.
سرانجام در 22 خرداد 92 مردم بزرگ ایران طی یک انتخاب هوشمندانه به گفتمان تدبیر و امید رای دادند. ترکیب تدبیر و امید و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک قدرت فرا منطقه ای نسبت به حل مسائل داخلی و جهانی مسولانه برخورد میکند.امید بی تردید یکی از نعمت های بزرگ خداوند مهربان به همه ی انسان هاست، اعتدال نیز به معنای حرکت خردمندانه،هوشمندانه،زمان مند،مکان مند در تلفیق آرمان های والا ، گزینش های راهبردی اثرگذار و در نظر گرفتن واقعیت هاست با ترکیب امید و اعتدال میتوان همه ی چاش های جهانی را مدیریت کرد.
دولت تدبیر و امید در همان روزهای آغازین شکوفه های امید را در دل برنامه هسته ای روشن کرد و با شعار چرخ سانتریفیوژ و اقتصاد مردم باید باهم بچرخد آغاز به کار کرد و خیزش بزرگی و عزم ملی در دل مردم پدیدار ساخت. میدانیم که، پرونده هستهای ایران نتیجه 12 سال انباشت مسائل پیچیده سیاسی بود.پرونده هستهای ایران به گفته اغلب ناظران از پیچیدهترین موضوعات بینالمللی است که گرههای بسیار در آن افتاده است، منافع کشورها و بازیگران بسیاری به این پرونده گره خورده بود، از حریفان منطقهای ایران و شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس تا لابی صهیونیستی در غرب و تلآویو. در واقع مساله هستهای ایران رشته در هم پیچیدهای را میماند که دیپلماتهای دو طرف میبایست با طمانینه و تدبیر برای گشودن یکایک این گرهها تلاش کنند. پرونده اختلافات هستهای ایران و کشورهای غربی عمری 12 ساله دارد. هشت سال پایانی از این 12 سال در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بود و همه اختلافات باقیمانده و حل شده قطعا زیر سر همین هشت سال پایانی است بنابراین دور جدید مذاکرات در شفافسازی و به نتیجه رساندن موضوعات مورد اختلاف از جایگاه مهمی برخوردار است.
در همین راستا ایران و غرب کوشیدند در این دور از مذاکرات، نظرات خود را به شکل صریحتر به یکدیگر منتقل کنند. همچنین تلاش کردند مسائل باقیمانده در موارد کلی و جزئی را با تعامل یکدیگر حل کنند. اگرچه مذاکرات تاکنون در چند مرحله تمدید شده اما سخن از بینتیجه ماندن و شکست مذاکرات سخنی گزاف و بیهوده است. «تمدید» ادبیاتی است که دیپلماتها معنایی جز شکست از آن درک میکنند. باید پذیرفت در یک بازه زمانی مطمئنتر، تصمیمات منطقیتر و کارآمدتری برای تنظیم توافق نهایی از منظر محتوایی گرفته میشود و امکان مدیریت تاثیرات توافق احتمالی آینده را افزایش خواهد بخشید. لذا این جمله که گفته شود «در وین و در مذاکرات هستهای توافقی حاصل نشد» یک واقعیت کذب باید خوانده شود چرا که از منظر وسیع توافق، توافق دارای بازه حقیقت است و هم از نگاه دقیق دیپلماسی و گامهای ضروری در آن باید به معنای توافق به آن نگریست. لذا تمدید مذاکرات و نشان دادن اراده سیاسی برای حل و فصل موضوعات باقیمانده در قالبی مستحکم به گونهای که هر دو طرف خود را در این مسیر ملزم به اجرای توافقات در آینده بدانند، دارای استحکام معنایی است. از این منظر باید قبول کرد که دور جدید مذاکرات توانسته است گامی در مسیر حل و فصل مذاکرات در چارچوب کیفی نمودن توافقات به عمل آمده داشته باشد. اگرچه این مسیر میتواند آرام طی شود اما باید اطمینان عملیاتی از تعریف نظری کنونی تفاهمنامه حاصل شود تا توافقی مثبت و مستحکم از نظر کیفی بودن متن توافق را حاصل نماید طی یکسال و نیم از دولت یازدهم و پیگری دور جدید مذاکرات هستهای، نشان داد که نه ایران «محور شرارت» بود که آمریکاییها تصور میکردند و اصرار داشتند که به دنیا بقبولانند و نه آمریکا آن تضادهای غیرقابل حلی را که بسیاری در ایران تصور میکنند با ما دارد.
آمریکا متوجه شده امروز دولتی در ایران بر سر کار آمده که با تمام وجود میخواهد گره پرونده هستهای را با واقعبینی و حفظ و حراست از منافع و مصالح مردم و نظام حل و فصل کند. آنان دیدند تیم مذاکرهکننده ایرانی جدی و مصمم پشت میز مذاکره آمده است. آنها درک کردند ظریف و روحانی، سودای بهرهبرداری سیاسی از موضوع هستهای را ندارند. روشن است که آمریکاییها نمیخواهند این فرصت را از دست بدهند. توافقاتی که تاکنون از جانب تیم مذاکرهکننده ایرانی صورت گفته، بالاترین گواه برای غرب است که ایران واقعاً نه به دنبال سلاح هستهای است و نه به مساله هستهای به عنوان میدانی برای ستیز با غرب مینگرد. واقعیت این است که برخلاف ذائقه عامه مردم، دنیای دیپلماسی میانهای با اتفاقهای معجزه آسا ندارد. اساساً دیپلماتهای حرفهای یاد میگیرند که نه بر مدار احساس بلکه بر منطق خرد رفتار کنند. آنها میآموزند به جای پرواز در دنیای خیال روی زمین سخت واقعیت گام بردارند. این خصلت را محیط بینالمللی به اصحاب مذاکره تحمیل میکند، زیرا بر خلاف صحنه سیاست داخلی، در عرصه بینالمللی آنها با بازیگران و قدرتهای مختلف روبهرو هستند، این محیط پیچیده در عین حال که امکانات و فرصتهایی فراروی دیپلماتها میگشاید اما محدودیتها و موانع خاص خود را دارد.
به این دلیل هر تصمیم و هرگامی که یک دیپلمات بر میدارد چنان که بدون ملاحظه این موانع و مختصات باشد لاجرم به بنبست و حتی فاجعه میانجامد. مثالهای بسیار برای این موضوع میتوان از تاریخ سالهای اخیر ایران ذکر کرد که حرکتهای خارج از مدار و منطق دیپلماسی چه مشکلات و هزینههایی را برکشور و ملت تحمیل کرده است. دیپلماسی دولت یازدهم اکنون ذائقه و ذهنیت ما به دنیای دیپلماسی را تغییر میدهد. روحانی از ابتدا با چنین تعریفی از دیپلماسی رشته امور هستهای را به شماری از افراد مجرب وزارت خارجه به رهبری ظریف سپرد.
به گفته ی بعیدی نژاد رئیس تیم کارشناسی مذاکره کننده هسته ای، ظریف را بسیار با هوش، خلاق و مبتکر، متدین، بسیار جدی در کار، تسلیم و مجاب شدن در برابر استلالهای عقلانی و منطقی ، سخت گیر با طرف خارجی خود در مذاکره، منظم و وقت شناس، بکار برنده فن آوریهای روز ارتباطات، سحر خیز، دوری از اسراف، دوری از ورود به کار سیاست داخلی و ورود به جریانهای سیاسی داخلی میخواند. که این دیپیلمات قهار با دیپلماسی خنده به گفتگو و مذاکره با طرف غربی پرداخت. دست برقضا یکی از محورهای اختلاف تیم هستهای روحانی با بازماندگان دولت سابق بر سر انتخاب الگوی رفتار در میادین مذاکره بود. تیم سابق ظرف هشت سال بهدنبال نوعی شوک درمانی در سیاست خارجی بود و بر این اساس به اتخاذ تصمیمهای محیر العقول یا اتخاذ موضعگیریهای خلاف عادات و آداب بینالمللی مبادرت میکرد. اما نتیجه آن الگوی رفتار هیجانی این شد که ایران با سختترین تحریم تاریخ خویش روبهرو شد. تیم مذاکرهکننده ایران قبل از عزیمت به این ماموریت از دادن هر گونه وعده محیر العقول پرهیز کردند.آنها با تکیه بر توان و تجربه خویش در امر دیپلماسی موفق شدهاند غول بیرحم تحریم را از معرکه هستهای دور سازند، نکتهای که مخالفان از اقرار به آن میگریزند این است که ظرف یک سال اخیر روابط ایران و غرب از آستانه جنگ به آستانه صلح و همکاری کشیده شده است و هر گامی از ژنو تا نیویورک و از مسقط تا وین طرفین را به این هدف نزدیکتر ساخته است.سرانجام با تدابیر دولت تدبیر و امید و حمایت های رهبر فرزانه انقلاب و تلاش های تیم مذاکره کننده و بخصوص دکتر ظریف در 23 تیر ماه به یک توافق جامع اقدام مشترک تحت عنوان «برجام» دست یافته ایم، امید است در سالی که بنام سال « دولت و ملت ، همدلی و همزبانی» نامگذاری شده است. به معنای واقعی کلمه این تعبیر رهبر انقلاب را تحقق یابیم و دولت و ملت با همدلی و همزبانی جهت سرافزاری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تلاش کنند.
عبدالله کریمی، فعال سیاسی