صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

صدای پای مهر را می‌شنوم

بچه‌ها به احترامش برپا

۱۳۹۴/۰۶/۳۱ - ۱۴:۲۹:۳۶
کد خبر: ۳۲۱۸۲۶
ثبت نامش هم نمی‌کنند، چکار کنم؟

آوازه پر مهرش همه جا تا بلندای بیستون و تاق‌بستان، کوه‌های سربه فلک کشیده ی زاگرس تا سراسر ایران پیچیده است.

همه منتظرش هستند. کوچک و بزرگ، زن و مرد حتی پدربزرگ و مادر بزرگ‌ها هم او را می‌شناسند. راننده تاکسی‌ها، پلیس‌ها هم بی‌قرار آمدنش.

هر کسی برای خودش با او خاطره‌ای دارد. حتی کوچه و خیابان، سنگفرش‌های تفتیده، همه درها و پنجره‌های خانه‌های شهر هم، می‌دانند که او در راه است.

 اول پاییز در حالی مردم در خواب نازند که مهربانو؛ دامن پرچین و رنگارنگش پر از شکوفه‌های مهربانی، نور و ایمان بر سر شهر می‌ریزد.

بیدار می‌شوی و پنجره مهر را باز می‌کنی. صدای خنده و شادی بچه‌های مدرسه، بوی نان سنگک تازه، روپوش و کیف مدرسه، کفش‌های نو لق‌لق به پای کودکان مدرسه، بوی مداد دفتر فضای پاییز را عطرآگین کرده است.

پاییز در کشور ما، با یار دبستانی حکایتی دیرینه و پیوند ناگسستنی دارد.

ثبت‌نام، مدرسه، پول، پدر پولدار، ندارم، جانداریم، کلید واژه های این حکایت وتغذیه رایگان، تحصیل رایگان گمشده این پیوندند.

پریوش امینی، مادر دو دختر 14 و 9 ساله است که برای ثبت نام فرزندش به دبیرستان الزهرا در خیابان سنگر آمده است: «همسرم کارگر است و نمی‌توانم فرزندانم را به مدرسه غیر انتفاعی ببرم.

 مدیر مدرسه می‌گوید: جا نداریم دیر برای نام‌نویسی آمده‌ای. چند روز است که در نزدیکی این مدرسه زیرزمین خانه‌ای را برای زندگی اجاره کرده‌ایم. خوب دخترم را کجا ببرم.

مدیر می‌گوید: ببر همین غیر انتفاعی که سرهمین خیابان است!

دبیرستان دولتی دیگر هم نمی توانم نام‌نویسی کنم. هزینه رفت و آمد دارد. خرج و مخارج مدرسه برای من که دو دختر مدرسه‌ای دارم خیلی بالاست.

تازه همین مدرسه که دولتی است و برای دختر من هم جا ندارد برای نام‌نویسی باید 160هزار تومان بدهم. می‌گویند هیئت امنایی است آخر این دیگر چیست. چرا این قدر بین مدرسه‌ها فرق می‌گذارند. ما که نداریم باید چکار کنیم قرض کنیم یا دخترهایم درس نخوانند.»

خانم امینی با چهره‌ای خسته و درمانده ادامه می‌دهد: روپوش مدرسه برای دختر کوچک‌ترم 75هزارتومان خریدم. از جایی که مدرسه‌اش آدرس داده. تازه همین که نیست. مقنعه، کوله پشتی، کفش، دفتر و مداد و چند قلم ناچیز دیگر و کتاب درسی تا حالا با پول ثبت‌نام مدرسه اش 400هزار تومان برایش خرج کردم.

هنوز برای دختر بزرگ‌ترم که دبیرستانی است هیچی نخریدم. مانده‌ام تا شوهرم حقوق بگیرد. ثبت نامش هم نمی‌کنند. چکار کنم؟ بروم آموزش و پرورش شاید برایم کاری بکنند تا همین مدرسه نزدیک خانه اسمش را بنویسم.

رضوان کمانی را در کتابفروشی میدان مرکزی می‌بینم کتاب‌های سال سوم تجربی را به قیمت 29 هزار و 500 تومان می‌خرد. با خنده درباره قیمت اصلی کتاب درسی مدرسه می‌گوید:«چند وقت پیش از اخبار تلویزویون شنیدم که می‌گفت دانش‌آموزان فقط 10 درصد قیمت اصلی کتاب درسی‌شان را پرداخت می‌کنند و 90 درصد بقیه را دولت لطف کرده یارانه به کتاب داده است. یعنی اگر دولت یارانه به کتاب نمی‌داد. حالا  چیزی حدود 300هزار تومان قیمت کتاب‌هایم می‌شد، اما دولت نمی‌داند برای خانواده من که 4 تا دانش‌آموز مدرسه‌ای دارد و پدرم تاکسیران است، همین 10 درصد هم عذاب است. کاش لطف و مهربانی دولت برای ما دانش‌آموزان کامل بود تا حداقل غم و غصه مامان و بابا را برای خرید لوازم و التحریر نبینیم.»

اما حکایت نیلوفر در لحظات تحویل ماه مهر، از جنس گلایه از مشاوران مدرسه است:«حالا که دوباره مدرسه‌ها باز می‌شوند و دانش‌آموزان با یک دنیا امید به آینده به مدرسه می‌آیند بهتر است مشاوران مدرسه با مطالعه و آمادگی کامل دانش‌آموزان را برای انتخاب رشته و ادامه تحصیل مشاوره و راهنمای کنند تا در میانه راه مثل من درمانده نشوند.»

نیلوفر در ادامه بیان می کند:«علی‌رغم میل خانواده به اختیار خودم رشته ریاضی فیزیک را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم تا سال دوم معدلم 19 بود. اما از همان ابتدا فهمیدم که رشته‌ام را اشتباه انتخاب کرده‌ام. سال دوم می‌خواستم تغییررشته داده و علوم انسانی بخوانم، اما مشاورمدرسه به من گفت درست خوب است حیف است که تغییر رشته بدهی. معاون مدرسه ام هم همین حرف را تکرار می‌کرد. مانده بودم سر دو راهی که به اصرار مشاور در همان رشته ریاضی ادامه دادم  و سال سوم را با بی‌علاقگی به درس تمام کردم. یک سال در جا زدم تا توانستم دیپلم ریاضی‌ام را بگیرم. حالا هم امتحان تغییر رشته داده و می‌خواهم پیش دانشگاهی علوم انسانی را ادامه بدهم. می‌خواهم بدانم رشته علوم انسانی چه اشکالی دارد. همه سخنوران، ادیبان، مشاهیر و اکثر دولتمردان ما در رشته علوم انسانی تحصیل کرده‌اند.  من یک سال از تحصیل جا ماندم فقط به خاطر مشورت با مشاور مدرسه‌ام.»

سحر تدبیری کارشناس ارشد علوم تربیتی، معتقد است:« تغذیه و تحصیل رایگان دو اصل فراموش شده در نهاد تعلیم و تعلم است:«با آغاز سال تحصیلی دانش‌آموزان با فرهنگ‌های متفاوت خانوادگی یک سال را در کنار همدیگر در خانه دوم خود به تحصیل علم و یادگیری سرگرم‌اند.چه خوب است که بچه‌ها در مدرسه به عنوان مأمن امن خود از یک تغذیه مناسب رایگان بهره‌مند شده که همین نوعی اتحاد و همبستگی را از دوران مدرسه به فرزندان این مرز و بوم یاد می‌دهد و در درجه دوم فرصت تحصیل رایگان برای همه دانش‌آموزان. تلفیق این دو با هم ذهن و فکر دانش‌آموزان را از دغدغه  آزاد می‌کند. و اصل مهم و اساسی دیگر که به طور ناقص در مدارس اجرا می شود بهره‌مندی از مشاوران مجرب است. شوربختانه دانش‌آموزان از وجود مشاور آگاه به مسائل در مدارس در رنجند و حیران و سرگردان گاهی از مشاوره، به اشتباه راه خود را انتخاب می‌کنند که  چه بسا مانند سرگذشت نیلوفر قابل جبران نخواهد بود.»

با این حال زنگ آغاز سال تحصیلی 94-95 همین روزها در سراسر مدارس کشور نواخته خواهد شد. اما مشکلات دانش‌آموزی همچنان پابرجاست. کاش مسوولان در قانون برنامه ششم توسعه گوشه چشمی به نوجوانان این کیان داشته باشد. تا نیلوفران در آبی بیکران قد برافراشته و رضوان‌ها دغدغه بی‌پولی پدر را با خود به کلاس نبرند و مادران امیدوار از ثبت‌نام فرزندان، آینده دخترکان خود را روشن ببینند.

پدران و مادران و دل‌های کوچک دانش‌آموزان به دولت تدبیرو امید دل خوش کرده‌اند.

 

نظر شما