صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

ناگفته های مهدی صبایی از دنیای بازیگری در گفت و گو با برنا

باند بازی دستیار کارگردانان درفضای انتخاب بازیگر بی داد می کند

۱۳۹۴/۰۸/۰۶ - ۱۰:۱۴:۳۰
کد خبر: ۳۳۴۰۲۲
دستیاران از کارگردان دستور می گرفتند با من برای بازی در فیلم صحبت کنند، اما هیچ تماس و صحبتی با من انجام نمی شد، بعد از مدتی مثلا با یکی از کارگردان ها مواجه می شدم که سخن خود را با کلام " حالا دیگه برای ما هم کلاس میذاری و نمیایی بازی کنی " حال شما تصور کنید اصلا روح من از چنین پیشنهاد هایی خبر نداشت، دستیار کارگردان برای آوردن دوست یا رفیق خود سر پروژه این کار را انجام می دادو این سوتفاهم ها ایجاد می شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ، با مهدی صبایی بازیگر 2 دهه اخیر تلویزیون سینما در رابطه با اتفاق های مختلفی که برای وی در عرصه بازیگری رخ داده به گفتگو پرداختیم که وی  در بخشی از مصاحبه ، از باند بازی دستیاران  کارگردانان در بحث انتخاب بازیگرانان  گفت ،در قسمتی دیگر به انتخاب های غلط خود اشاره کرد، همچنین وی به نقل خاطراتی هم درباره "روزگار جوانی" پرداخت که خواندن آان خالی از لطف نیست.

گفت و  گو را با این سوال آغاز کنیم ، مهدیی صبایی پس از 20 سال بازیگری در مدیوم سینما و تلویزیون در حال حاضر از جایگاه خودش راضی است؟

تلاش زیادی  برای ارتقا بازیگری خود انجام دادم   و به خیلی از پیشنهادات جواب رد دادم، ولی آیا اینکه پس از 2 دهه بازیگری حق مطلب درباره من در تلویزیون و سینما ادا شد یا خیر را نمی دانم، البته اشتباهات زیادی در زمینه انتخاب آثار کردم، مثلا سال 1378 به عنوان بازیگر نقش اول فیلم سینمایی "شیرهای جوان" به کارگردانی محسن محسنی نسب  به ایفای نقش پرداختم، ولی نمایش این اثر با 1 سال و نیم وقفه روبه رو بود، در این مدت در سه سریال تلویزیونی بازی کردم که همزمان با اکران فیلم آنها نیز پخش خود را آغاز کردند این تداخل زمانی به حضورم در عرصه سینما لطمه زد .

واقعا نمی دانم تفکیک های که برخی از دوستان و همکاران برای بازیگر قائل هستند  از کجا نشات گرفته است، اینکه بازیگر در صحنه تئاتر با دوربین سینما تفاوت دارد را به هیچ شکلی  درک نمی کنم،  در حال حاضر مشغول بازی در تئاتری در ژانر دفاع مقدس هستم، اصلا این آپشن بندی یا طبقه بندی کردن بازیگران را قبول ندارم.

مسئله دیگری که به من ضربه وارد کرد بازی در آثاری بود که نقش های روبه رویم اصلا  مشخص نبود فرد برای چه دراین فضا قرار گرفته است .

بعد از "روزگار جوانی" تلاش کردم از قالب نقش "شهریار" با لهجه کردی خارج شوم، ولی  پس از پایان این سریال ماندگار به مدت 8 ماه هر پیشنهادی به من ارائه می شد، حول محور یا نزدیک همان "شهریار" با لهجه کردی بود که به هیچکدام از آنها جواب مثبت ندادم.

یا در یک مقطع بازی در سریال "بدون شرح"  در نقش "رامین رحمتی" خیلی مورد استقبال گرفت، باز بعد از آن با انبوه پیشنهادات کمدی روبه رو شدم به شکلی که این   پیشنهادات صدای من را درآورد. چرا بازیگر باید وقتی یک تجربه موفق را پشت سر گذاشته، مجددا و خیلی سریع بازهم دست به تکرار آن تجربه بزند.پس از آن تماما با پیشنهادات طنز روبه رو می شدم، طوری که برای بازی در یک اثر، کارگردان مطرح آن گفت :«باید موهای سرت را بتراشیم تا مردم زمانی که تو را می بینند، لبخند بر لبشان حک شود، واقعا این نگاه باعث تعجب من در آن مقطع شده بود.»

سریال "بانکی ها" در آن مقطع نتوانست موفقیت "بدون شرح" را برایتان تکرار کند:

دقیقا، سریال در شهرستان ها مخاطبان خوبی داشت ولی در تهران  اصلا دیده نشد که اگر از شبکه 3 سیما این مجموعه تلویزیونی 170 قسمتی پخش می شد، حتما به موفقیت های بیشتری دست پیدا می کرد، حال شما تصور کنید در یک سریال 100 قسمتی نقش رامین رحمتی را بازی کنید بعد آن نگاه را تغییر بدهید، خیلی سخت است، من موفق به این امر شدم و مردم در قسمت 3 "بانکی ها" دیگر من را با نام "مجید اژدها" می شناختند که مورد اقبال عموم هم قرار گرفت.

ولی بازهم "مهدی صبایی"  آنطور که شاید و باید تبدیل به یک برند نشد

بله، ولی همانطور که گفتم مسائل زیادی دخیل است، به عنوان مثال برخی از دستیاران از کارگردان  دستور می گرفتند با من برای بازی در فیلم  صحبت کنند، اما هیچ تماس و صحبتی با من انجام نمی شد، بعد از مدتی مثلا با یکی از کارگردان ها مواجه می شدم که سخن خود را با کلام " حالا دیگه برای ما هم کلاس میذاری و نمیایی بازی کنی "  حال  شما تصور کنید اصلا روح من از چنین پیشنهاد هایی خبر نداشت، دستیار کارگردان برای آوردن دوست یا رفیق خود سر پروژه این کار را انجام می دادو این سوتفاهم ها ایجاد می شدو به کارگردان می گفت " مهدی صبایی نمی آید سر این کار،" ، واقعا درباره برخی از مسائل نمی توانم سخن به میان بیاورم. چرا حق یک بازیگر را چنین دستیاران کارگردانی باید  پایمال کنند؟ چرا باید رابطه من با کارگردان به علت اینکه روحم از پیشنهاد وی به من برای بازی خبر ندارد، خراب شود؟

اشتباه دیگری که مرتکب شدم، حاکی از این بود که در یک مقطع  ،فقط تله فیلم بازی کردم، زمانی که تله فیلم بازی می کنید ،درصد دیده نشدن آن خیلی زیاد است ، همین شد که  مردم تصور کردند کم کار یا گزیده کار شده ام، در صورتی که من بازی می کردم ولی دیده نمی شدم.

نقش آفرینیتان  در "خداحافظ بچه" منوچهر هادی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت؟

بله، خوشبختانه بعد از مدتها بیکاری، بازی در این سریال مناسبتی یک گام روبه جلو در کارنامه بازیگریم  به حساب می آمد، طی 4 سال در چهاراثر مختلف بازی کردم، به عنوان مثال بعد از بازی در فیلم منوچهر هادی  در سریال "بیدار باش" به کارگردانی احمد خاوری در نقش یک فرمانده سپاه ایفا نقش کردم یا در "دولت مخفی" کاری با  آن عظمت در گریم متفاوت و بدون مو در نقش یک اسیر ایرانی در عراق بازی کردم که  نقش آفرینی در این سریال هم دیده نشد.

 در فیلم سینمایی "روز سوم" محمد حسین لطیفی  در نقش یک بچه پولدار ظاهر شدم که خوشبختانه بازی در این نقش مقداری به چشم آمد، استایل خودم را برای بازی در این اثر به کلی تغییر دادم.

اما برسیم به موفقیت سریال "روزگار جوانی" در بحث جذب مخاطب، علت موفقیت این سریال را در اعمال چه مولفه های می دانید؟

 چیدمان عوامل این سریال طلایی بودند ، اصغر فرهادی به عنوان نویسنده سر این پروژه تلویزیونی حاضر بود یا مرحوم شاپور قریب 13 قسمت این سریال را کارگردانی کرد، حمید فرخ نژاد به عنوان دستار کارگردان انجام فعالیت می کرد در کنار آن بهرام بهرامیان که سریال "ساعتش نی" را با آن موضوع خاص خودش ساخت که با اعمال ممیزی و سانسور به کل فیلم نابود شد، سر این  مجموعه تلویزیونی بودند.

داستان سریال طوری نگارش شده بود که بچه های بازیگر، علیرغم اینکه هیچ دوستی با یکدیگر نداشتد در همان قسمت های ابتدایی به هم  وابسته شدند، آن زمان جامعه ساده و سالم تری داشتیم، بازیگران با سعه صدر بیشتری مقابل دوربین ظاهر می شدند، علت موفقیت "روزگار جوانی" نزد مخاطبان در یک جمله و چند جمله  خلاصه نمی شود.

نحوه ورودتان به این پروژه چگونه صورت گرفت؟

چون اصلیت کرد دارم و در یکی از فیلمهای مسعود کیمیایی در نقش یک کرد ظاهر شده بودم و گروه کارگردانی به دنبال بازیگر کرد برای نقش "شهریار" می گشتند با من صحبت کردند و خیلی زود به توافق های لازم برای بازی در این سریال رسیدیم.

در رابطه با بازخورد سریال "روزگار جوانی " 3 روز می توانم صحبت  کنم، فقط این را بدانید که کاری مثل "دولت مخفی" با آن پروداکشن عظیم و حرفه ای به اندازه این سریال دیده نشد، چرا که در یک مقطع باز پخش این سریال با "دولت مخفی" همزمان شده بود، زمانی که در خیابان یا بیرون از منزل با مردم روبه رو می شدم، همه از بازی من در "روزگار جوانی" صحبت می کردند، طوری که عاجزانه از مردم درخواست کردم  "دولت مخفی" را هم نگاه کنند. هنوز مردم با این سریال همذات پنداری می کنند.

اصغر فرهادی فیلمنامه "روزگار جوانی " را به تحریر درآورده بود، آیا در ان مقطع تصور می کردید وی به چنین موفقیت های در سطح بین الملل دست پیدا کند:

اصغر فرهادی همان مقطع هم آدم فوق العاده باهوشی بود، زمانی که سناریو را می خواندیم، با خودمان می گفتیم این دیالوگ یا رفتارها را واقعا باید جلوی دوربین دربیاورم،  در وصف ایشان خیلی صحبت کردن سخت است، وی استاد  دیالوگ نوشتن و موقعیت سازی است، حقیقتا تصور این همه موفقیت را برای وی نمی کردم، به هر جهت خیلی خوشحالم که با ایشان د ر آن سالها همکاری کردم.

هم با مسعود کیمیایی همکاری کردی هم با اصغر فرهادی، از تفاوت و نگرش های این 2 کارگردان صحبت کنید

در این زمینه هم اگر بخواهم صحبت کنم تا 2 روز حرف برای گفتن دارم، ولی خیلی مختصر عرض می کنم که  در 2 ژانر مختلف این فیلمسازان فیلم می سازند و هرکدام جز بهترین ها  حرفه کاری خود هستند.

و اما حرف آخر:

از جایگاهی که در عرصه بازیگری برای خود رقم زده ام، ناراضی نیستم، به پختگی خاصی در زمینه بازیگری رسیده ام  و همچنان به حضور موثر و تاثیر گذار در عرصه بازیگری می اندیشم.

نظر شما