صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

قهرمان دو استقامت و آمادگی جسمانی ایران:

کنار گذاشتن ورزش برایم کابوس است

۱۳۹۴/۰۸/۲۵ - ۰۷:۲۳:۱۷
کد خبر: ۳۳۹۸۶۸
فرهنگ خانواده‌ام باعث شد من با خیالی راحت ورزش را شروع کنم.

ورزش نشان داده است که مختص به سن خاصی نیست و هر فردی در هر سنی می‌تواند ورزش کند و حتی قهرمان هم شود. افسر خضری شمالی(پور بی‌آزار) این مسئله را به خوبی تثبیت و تعبیر کرده است. وی که تاکنون به شش مدال طلا و یک برنز در رقابت‌های قهرمانی کشور دست پیدا کرده است، کماکان ورزش را به صورت حرفه‌ای پیگیری می‌کند.

او می‌گوید در سن 76 سالگی ورزش را به گونه‌ای ادامه می‌دهد که شاید در عنفوان جوانی نیز این گونه ورزش را پیگیری نکرده است، گفتگویی با ایشان انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:

چه وقت ورزش را شروع کرده‌اید؟

دوره راهنمایی ورزش را شروع کردم. یادم می‌آید بیرون می رفتم و پیاده روی می‌کردم. همین جرقه باعث شد دو و میدانی را انتخاب کنم و این رشته را به عنوان ورزش اصلی ادامه دهم. خانواده من مشکلی برای ورزش کردنم نداشتند؛ البته پدرم موقعیت بسیار خوبی داشت و فرهنگ خانواده‌ام باعث شد من با خیالی راحت ورزش را شروع کنم.

قبل از انقلاب رشته‌های ورزشی بانوان زیاد نبود و فقط چند رشته خاص وجود داشت و خانم‌ها تنها می‌توانستند در چند رشته‌ی محدود فعالیت داشته باشند.

پس از انقلاب، ورزش بانوان هم شاهد تغییرات چشمگیری شد و خیلی گسترش پیدا کرد. اگر در زمان قبل از انقلاب تا این حد به ورزش بانوان توجه می‌شد من خیلی راحت قهرمان ایران می‌شدم.

چرا مهاجرت کردی و به تهران رقتید؟

من ازداواج کرده بودم و جنگ ایران و عراق شروع شد. چون کار همسرم در کارخانه سیمان بود به کرمانشاه آمدیم و در استان مستقر شدیم. جنگ بود دیگر، بمباران، موشک و ترس مردم، خدا کند دیگر هرگز شاهد این گونه واقعه‌ای نباشیم. پس از مدتی همسرم تصمیم گرفت ما را به تهران منتقل کند، رفتیم تهران و یک خانه اجاره کردیم. من با بچه‌ها ماندیم و همسرم به کرمانشاه برگشت.

صبح‌ها می‌رفتم پیاده روی، یک روز در حین پیاده روی دیدم یک ژیان افتاده است داخل یک جوب و گیر کرده است، صاحب ژیان که جوان هم بود درخواست کمک می‌کرد، من رفتم جلو و گفتم من ژیان را هٌل می‌دهم و شما بشین پشت فرمان، وقتی من را دید گفت شما خانمید! نه، لازم نیست کمک کنید. وقتی صحبتش تمام شد، گفتم شما نگاه کن ببین چه طوری ماشین را بیرون می‌آورم. قبول کرد و با زحمت فراوان ماشین را از جوب در آوردیم.

در کرمانشاه همه چیز آرام به نظر می‌رسید، برای همین همسرم طاقت نیاورد و ما را به کرمانشاه برگرداند. بعد از این که برگشتیم رفتم سالن گمرک؛ اما جنگ شدت پیدا کرده بود و سالن گمرک را به خاطر ترس از بمباران هوایی عراق بستند.

چند سال در رقابت‌های مختلف شرکت می‌کنید و آیا قهرمان هم شده‌اید؟

سی سال است پیاده روی می‌کنم، اما نه به شدت امروز. الان صبح‌ها حدود هفت کیلومتر پیاده روی می‌کنم، دو ماراتن هم می‌روم، البته اگر خیابان ها خلوت باشد این کار را انجام خواهم داد.

رفتیم مسابقات، حدود 17 نفر بودیم، وقتی نرمش می‌کردند و نشستن و برخاستن شان را می‌دیدم، به خودم اطمینان پیدا کردم و می‌دانستم می‌توانم قهرمان شوم، همین طور هم شد و من در مسابقات قهرمان شدم.

خاطرم هست به مسابقات قهرمانی کشور رفتم، حدود 20 تیم حضور داشتند. در حین مسابقه، افرادی که در غالب تیم‌های دیگر مسابقه را نگاه می‌کردند به من انگیزه می‌دادند و می‌گفتند به پایان خط یک دور مانده. بعد از این که قهرمان شدم همگی آمدند و من را بغل کردند و تبریک گفتند، اشک در چشم‌هایم حلقه بسته بود و خیلی خوشحال بودم.

چطور به مسابقات تایلند اعزام شدید؟

بعد از این که قهرمان کشور شدم، برای حضور در مسابقات تایلند انتخاب شدم، رفتم اداره ورزش و گفتم می‌خواهم بروم مسابقات تایلند و هزینه رقابت‌ها هفت میلیون تومان است، اما آن‌ها گفتند نمی توانیم در حال حاضر کمک کنیم و شما باید بروید مسابقات و اگر قهرمان شدید آن وقت حدود یک میلیون تومان به شما کمک خواهیم کرد.

این موضوع برایم خیلی آزار دهنده بود، من می خواستم به عنوان یک کرمانشاهی در مسابقات تایلند شرکت کنم و اگر قهرمان هم می‌شدم به عنوان یک کرمانشاهی این مقام را کسب می‌کردم.

آیا به نظر شما بانوان کرمانشاه به چه نیاز دارند؟

به نظرم بانوان دو و میدانی کرمانشاه به یک پیست سرپوشیده نیازمند هستند. وقتی در تابستان ورزش می‌کنم، باور کنید از فرط گرما اصلا نمی‌توانم قدم بردارم. خوب، وقتی پیست باشد قضیه فرق می‌کند و خیلی راحت می‌توانم تمرین کنم. البته چند سال پیش قرار بود پارک شاهد را به پارک بانوان تبدیل کنند؛ اما متاسفانه این کار شکل نگرفت.

در تهران بانوان پارک اختصاصی دارند و خیلی راحت تمرین می کنند؛ اما در کرمانشاه این وضعیت وجود ندارد و بانوان به سختی تمرین می کنند. موضوع را به یکی از معاونین اداره ورزش هم گوشزد کردم و گفتم بروید ببینید در تهران چگونه به ورزش بانوان توجه می شود؛ حتی به شوخی هم گفتم تهران اروپای بدون پاسپورته!

در زندگیم به خاطر ورزش از همه چیز گذشتم. همسرم به رحمت خدا رفته است، واقعا وی مشوق اصلی ام برای ورزش بود. همیشه به من می گفت برای خودت ورزش کن نه برای قهرمانی! پس از همسرم خانم زرافشانی مدیریت باشگاه کوثر دومین مشوق من در ورزش محسوب می شود. از ایشان نهایت تشکر و قدردانی را دارم. همچنین یک سفارش نیز به بانوان می‌کنم، هیچ وقت نگویند ورزش کردن دیگر برای ما دیر شده است؛ ورزش مختص به تمام سنین است و می توان همیشه از آن بهره برد. من در زندگیم به خاطر ورزش از همه چیز گذشتم؛ ولی به خاطر هیچ چیزی از ورزش نمی‌گذرم.

 

نظر شما