صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

سوتی وحشتناک علی مسعودی در تلگرام!

۱۳۹۴/۰۹/۰۴ - ۰۲:۱۴:۵۸
کد خبر: ۳۴۳۲۹۴
توی تلگرام یک گروهی داریم که مدیرش امیر نوری است.امیر جعفری و مجید صالحی و بقیه هم هستند. من یک بار حواسم نبود یک غریبه را وارد گروه کردم. خودم کپ کردم.

بعضی آدم ها اینقدر دلنشین و گیرا حرف می زنند که می شود با خیال راحت ساعت ها پای حرف هایشان نشست؛ بدون اینکه خمیازه ای بکشی یا با گوشه برآمده ناخن ات بازی کنی. علی مسعودی از این دست آدم هاست که در بیشتر موارد حرف های شیرین و دلنشینی دارد اما حرف که از تکنولوژی بزنی با همان سادگی مثال زدنی اش اعتراف می کند که خیلی اهل آپدیت شدن با فناوری روز نیست.

با این حال باز هم تصویر شیرینی از دنیای ذهنی اش ارائه می دهد؛ دنیایی که به شدت پاک و بی ریاست. مسعودی یا همان مشهدی خودمان تا قبل از اجراهایش در برنامه خنداننده برتر، خیلی درگیر اتفاقات فضای مجازی نبود ولی به محض اینکه شیرینی شهرت زیر دندانش مزه می کند، اتفاقات عجیب و غریب فضای مجازی کامش را تلخ می کند. قبل از پروسه عکاسی و ساخت داب اسمش اختصاصی علی مشهدی برای همشهری جوان، چای قندپهلو را ردیف کردیم و با خیال راحت پای حرف هایش نشستیم.

روزی چند ساعت توی فضای مجازی هستی؟

- مدام نه، ولی تایمی را برای این کار می گذارم؛ مثلا صبح یک بار، شب هم یک بار اینستاگرام را چک می کنم. هر بار در حد سه چهار دقیقه ولی از تلگرام بیشتر استفاده می کنم چون مورد مصرفش کاری است.

موج های مجازی مثل داب اسمش را پیگیری می کنی و خبر داری در شبکه های اجتماعی چه اتفاقاتی می افتد؟

- نه، یک ذره با تکنولوژی مشکل دارم. دیر یاد می گیرم. می ترسم قاتی کنم و مثلا یک چیزی که نباید را یک جایی بفرستم. از این توهم ها زیاد دارم. ما سراسر گاف هستیم دیگر. (می خندد) مثلا همین تلگرام را هم فقط در همین حد یاد گرفتم که چک کنم و پست بگذارم. توی  تلگرام یک گروهی داریم که مدیرش امیر نوری است.

امیر جعفری و مجید صالحی و بقیه هم هستند. من یک بار حواسم نبود یک غریبه را وارد گروه کردم. خودم کپ کردم. بهش گفتم آقا اشتباهی وارد شدی، خواهش می کنم برو بیرون. گروه داشت از هم می پاشید چون حرف ها کاملا خصوصی بود.

اینستاگرام چطور؟ خودتان عکس و فیلم در آن می گذارید؟

- من فقط بلدم عکس بگذارم، آن هم با ترس و لرز که یک وقت اشتباه نفرستم. (می خندد)

معمولا عکس های تان چقدر لایک می خورد؟

- بیشترین اش 23 هزارتا لایک گرفت.

بعد از خندوانه خیلی زیاد شد؟

- بله، دقیقا بهمن ماه پارسال زمان پیش تولید سریال «آقا و خانم سنگی» بود که حسین سلیمانی برایم اینستاگرام باز کرد. من این گوشی را تازه گرفته بودم. بعد حسین آمد و گفت بیا اینستا، من گفتم چی هست؟ یک ساعت توضیح داد. بعد مهدی ماهانی آمد و توضیحاتش را تکمیل کرد.

 دقیقا تا شبی که برنامه من و مجید صالحی پخش شد، کلا 2 هزار فالوئر بیشتر نداشتم. اوایل دیده ای آدم ذوق و شوق دارد و فکر می کند چه خبر است؟ آن شب ظرف 24 ساعت مثلا 2 هزار نفر به فالوئرهایم اضافه شد. این ادامه داشت، اوجش زمان مسابقه بود. الان فکر کنم 136 هزارتاست.

اینکه یکدفعه تا این حد مشهور شدی اینقدر عادی است؟

- من الان 44 سالم شده. شاید اگر یک جوان 22 ساله بودم، خیلی برایم هیجان داشت. سال هاست با تمام این بچه هایی که سوپر استار هستند، رفاقت دارم. از مجید صالحی گرفته تا رضا عطاران و جواد رضویان. با همه اینها خاطره دارم. با هم این طرف و آن طرف رفته ایم و لطف مردم را به این بچه ها دیده ام. مهمترین بخش این است که این ماجرا یک انتهایی دارد. آدم نباید جوگیر شود و خودش را گم کند. اتفاق خاصی نیفتاده، فقط یک برنامه اجرا کرده ام.

سخت نبود این همه مدت که کار می کردی و دیده نمی شدی؟

- نه، برایم مهم نبود و به این مسئله اصلا فکر نکرده بودم. من با همه چیز زندگی حال می کنم. هر قدر مشهورتر بشوی، دردسرت بیشتر می شود. الان هم برایم هیچ فرقی نکرده. هر جایی بخواهم بروم یا پیاده می روم یا با مترو و بی آرتی.

این شهرت یکهویی در خیابان اذیتت نمی کند؟

- نه، وظیفه من بوده. مردم 20 دقیقه وقت می گذارند کار من را می بینند. «یا مکن یا پیل بانان دوستی، یا بنا کن خانه ای درخور پیل» من یا نباید می رفتم یا وقتی که رفتم باید به عواقب و تبعاتش هم فکر می کردم. پذیرفتم وقتی که از خانه می آیم بیرون، دیگر باید همه مشکلاتم را فراموش کنم و حالا آن 20 دقیقه نیم ساعتی که قرار است در خیابان باشم، احتمال دارد یک ساعت طول بکشد.

هر کس می آید، من باید برایش وقت بگذارم. اگر سوالی دارد، عکسی می خواهد بگیرد. باید وقت بگذارم چون دلش می شکند. من روی صفحه تلویزیون آمدم یک چیزی از خودم نشان دادم و طرف یک ارتباط عاطفی با من برقرار کرده. باید حواسم باشد دلش نشکند. یک عکس گرفتن نهایتا دو دقیقه وقت می گیرد.

پیش نیامده وقتی حالت خوب نیست یا عصبانی هستی، چنین توقعی داشته باشند؟

- چرا پیش آمده. اگر 23 ساله بودم شاید اذیت می شدم ولی الان نه؛ مثلا در فرودگاه واقعا داشت دیرم می شد. باید از مردم خواهش کنم. نباید دستوری بگویم که من پرواز دارم. گفتم دمت گرم، بگذار بروم دیرم شده، یعنی همین را هم باید حواسم باشد که چطوری با مردم برخورد کنم چون آن لحظه طرف جای من نیست، ممکن است دلش بشکند و ناراحت شود.

در فضای مجازی چطور؟ آنجا اگر کسی حرفی بزند، جواب می دهی؟

- بله، مثلا در دایرکت پیام زیاد می گذارند. بعضی وقت ها که می بینم بعضی ها حال شان خراب است و یک چیزی گفته اند، جواب می دهم؛ مثلا یک بار یکی 20 تا پیغام در دایرکت گذاشته بود که من ندیده بودم. بعد زده بود: «تو خیلی آدم مغروری هستی. فکر نمی کردم اینطوری باشی.» جواب دادم به خدا من هم کار دارم، خودت را بگذار جای من.

شما تنها کسی نیستی که پیغام می دهی. خیلی ها هستند مثل شما بزرگوارند و لطف دارند. من اگر بخواهم جواب تک تک این آدم ها را بدهم، دیگر نه به کارم می رسم نه زندگی ام. بعد خودش جواب داد که بله، ببخشید. حق با شماست. سعی کردم جواب کسانی را که ناراحت شده اند، بدهم و دلجویی کنم.

جواب فحاشی های مجازی را هم می دهی؟

- شب آخر که برنامه پخش شد، اجرای ژوله و غفوریان بود. من از ساعت 10 صبح رفته بودم سر لوکیشن. آدم خسته می شود دیگر. ده و نیم شب هم پرواز داشتم. وقتی بچه ها اجرا کردند، رامبد پرسید اجرای کدام را بیشتر دوست داشتی؟ من گفتم از دست ژوله خندیدم ولی یک بخش هایی از اجرای مهران - که در پخش حذف شد - خیلی بامزه بود. موقع اجرای مهران واقعا می خواستم روی زمین غلت بخورم.

بعد آمدم اینستا دیدم یکسری دارند می گویند: «حسود! خجالت بکش.»

آن شب یک مقدار ناراحت شدم. همانجا جواب دادم که بی انصافی نکنید و متاسفم برای یک عده. نمی دانم چرا اسم مسابقه که می آمد، یکدفعه یک چیزهایی می گفتند که آدم تعجب می کرد. (می خندد) من معتقدم اینستا مثل خانه ام می ماند و هر کس آمد، قدمش روی چشم هایم.

اوایل وقتی کسی حرف بدی می زد، می گفتم «داداش خودتو عشقه، ولش کن این بازی ها رو». خیلی هایشان می گفتند آقا ببخشید شرمنده. اما از یک جایی به بعد اینقدر این مسئله زیاد شد که تصمیم گرفتم دیگر این کار را نکنم.

نقد کردن خوب است، اشکال ندارد ولی یک عده می آمدند یک فحش هایی می دادند که واقعا آدم را آزار می داد. با خودم گفتم کسی که اینقدر شعورش پایین است، در خانه من نباشد بهتر است دیگر. همه شان را بلاک کردم. فکر کنم کلا 50 نفر را بلاک کردم.

در دنیای واقعی هم چنین اتفاقاتی می افتد؟

- نه، همه خوب و خوش هستند، در دنیای واقعی همه لطف داشتند. مردم ایران مهربانند.

قبل از دربی هم که در استادیوم بازی داشتی و حسابی تشویق شدی.

- بله. راستش را بخواهی من نه پرسپولیسی هستم و نه استقلالی. در یک سنی باید طرفدار این دو تیم بشوی. شاید باورت نشود. من تا سال 78 نمی دانستم که دو تیم به اسم استقلال و پرسپولیس وجود دارند (خنده) یعنی اینقدر پرت بودم.

یعنی این همه روزنامه می خواندی و تلویزیون می دیدی، حرفی از استقلال و پرسپولیس نشنیده بودی؟

- نه، ببین من عاشق ورزش های انفرادی هستم؛ یعنی عاشق بوکس، کاراته، تکواندو، کشتی؛ مثلا استان خراسان یک تیم بوکس داشت. اول از شهرستان ها می آمدند در مشهد مسابقه می دادند، بعد تیم استان خراسان می رفت مسابقه می داد. اینجوری بود. من همیشه در این ذهنیت بودم. فکر می کردم فوتبال هم همینجوری است. استان خراسان یک تیمی دارد، هر استان یک تیم فوتبالی دارد و می آیند مسابقه می دهند، بعد هم می گفتم خب تیم ملی است دیگر. (خنده)

منبع: همشهری جوان

نظر شما