به گزارش خبرنگار گروه بین الملل و سیاست خارجی خبرگزاری برنا، دکتر عبدالرسول دیوسالار در نشست مشترک انجمن علوم سیاسی ایران و پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با عنوان «حضور روسیه در سوریه و تاثیر آن بر منافع و امنیت ملی ایران»، روند افزایشی قدرت نظامی روسیه و بکارگیری از این قدرت برای پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی روسیه را چالشی نوظهور و رو به گسترش برای امنیت ملی ایران خواند.
دیوسالار معتقد است گسترش مداخله نظامی روسیه در سوریه را از منظری دیگر هم میتوان دید و آن "ساخت قدرت در درون روسیه" است. بحث من پاسخ به این سؤال است که آیا میتوان از تحول در ساخت قدرت در روسیه صحبت کرد و احیاناً این تحول در ساخت قدرت در روسیه، آیا می تواند تأثیراتی بر امنیت ملی ما بگذارد. به نظرم، ما از لحاظ تاریخی، یک نوع کم توجهی نسبی را نسبت به روندهای ساخت قدرت در روسیه داشته ایم. برای مثال، اتفاقات قرن 19 و عهدنامه های ترکمنچای و گلستان ناشی از این بود که ما نتوانستیم روند شناسی دقیقی بکنیم از اینکه اساساً تحول ساختار قدرت در روسیه چگونه دارد اتفاق میافتد، شیب قدرت نظامی و امنیتی و حتی شیب قدرت اقتصادی در روسیه به چه سمتی دارد میرود و این سمت و سوی احتمالاً چه ساختارهای تهدیدآمیزی را میتواند برای ما ایجاد کند. به عبارت دیگر، ما هیچگاه روند شناسی دقیقی از ساخت قدرت در روسیه به طور تاریخی نداشته ایم. به همین خاطر، من فکر میکنم که مسأله سوریه و ورود روسیه به آن را به عنوان نمادی کلیدی برای تحلیل مسأله ساخت قدرت در روسیه می توان دید.
وی ادامه داد : بسیاری از غربیها مطرح میکنند که اساساً برنامه مدرنیزاسیون ارتش روسیه چندان موفق نبوده و شکست خورده اما دقیقاً برعکس است. بعد از اتفاقات سال 2008 در گرجستان، تغییرات اساسی در ساختار نظامی روسیه ایجاد شد که این موضوع جای بحث بسیار جدی را دارد و ما باید بیشتر به آن توجه کنیم. برنامه مدرنیزاسیون ارتش یک نوع تولید قدرتی را در روسیه ایجاد کرده که من نشانه های این تولید قدرت را در جنگ سوریه میبینم. بنابراین، سؤال این است که آیا اساساً ساختارهای تولید قدرت در روسیه دچار تغییر شده اند؟ آیا ما شاهد تغییرات جدیدی در ساختارهای تولید قدرت در روسیه و الگوهای جدیدی از تولید قدرت را هستیم؟ پاسخ من به این سؤال مثبت است. به عبارت دیگر، من جنگ روسیه در سوریه را از چند منظر، متفاوت میبینم. اولین تفاوت این است که این اولین جنگ روسها در خارج از سرزمین خودشان است که از نیروهای مشترک دارند استفاده میکنند؛ یعنی در واقع، ساختارها و شاخه های مختلف قوای نظامیشان برای اولین بار، در قالب یک عملیات مشترک نظامی دارند با یکدیگر همکاری میکنند. نیروی هوایی، دریایی، سامانه های استراتژیک فضایی و حتی نیروی زمینی در یک عملیات یکپارچه شرکت دادند و این اولین نمونه پس از حضور شوروی در جنگ افغانستان است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: اتفاق کلیدی دوم در جنگ سوریه، لجستیک بسیار چابک ارتش روسیه است که پیام بسیار محکمی را برای همه کسانی که داشت این صحنه را تحلیل میکردند. معنای این لجستیک این است که حدود 2000 سرباز به همراه مجموعه تجهیزات آنها در کمتر از سه هفته در پایگاهی مستقر میشوند و در واقع، این لجستیک به طور مداوم ادامه پیدا میکند و حتی لجستیک دریایی روسیه به این حوزه وارد شد که این موضوع تقریباً اولین بار است که در الگوهای رفتاری نظامی روسها دیده میشود.
وی در ادامه گفت: نکته بعدی و بسیار کلیدی، پشتیبانی سامانه های استراتژیک فضایی روسیه است ـ یعنی نیروهایی که در حقیقت، ساختارهای اتمی روسیه را پشتیبانی میکنند ـ از عملیات های تاکتیکی نیروی هوایی و مشارکت وسیع در فعالیت های اطلاعاتی است. این اتفاق، اولین بار در جنگ سال 1991 و بعد، در عراق در سال 2003 توسط آمریکاییها افتاد؛ یعنی آن چیزی که ما در نیروهای نظامی تحت عنوان C4I و C3I ؛یعنی ساختارهای شبکه ای پشتیبان نیروهای اتمی میشناسیم. این سامانه های استراتژیک می آیند و از عملیاتهای متعارف نظامی پشتیبانی میکنند و روسها این مسأله را به طور موفقیت آمیزی در سوریه اجرا کردند. این یک تغییر بسیار بنیادین است و همان عاملی است که روسها را قادر کرد تا بتوانند بمباران با تسلیحات دقیق و شناسایی های لحظه ای انجام دهند و نیز تسلیحات هدایت شونده (PGM) را بتوانند به طور موفقیت آمیزی به کار گیرند.
عبدالرسول دیوسالار همچنین در مورد روند تحولات قدرت در روسیه گفت: نکته بعدی مربوط به تفاوت الگوی این عملیات است. این اولین عملیات ائتلافی ارتش روسیه بعد از فروپاشی شوروی سابق است که روسیه با چند کشور میتواند ساختارهای نظامی خود را همخوان و همکاری کند. به عبارت دیگر، این تفاوت و تمایزی که در نوع و شیوه عملیات روسها در سوریه دیده میشود، ما را به این جمع بندی میرساند که تغییری در ساختار و تولید قدرت در حوزه نظامی روسیه دارد اتفاق میافتد که آن محصول چند اتفاق کلیدی است.
این پژوهشگر حوزه استراژیک گفت: روسها تقریباً بعد از انقلاب 1917، حدود شش برنامه نوسازی تسلیحاتی و نوسازی نیروهای مسلح را انجام دادند. نتایج نوسازی های ارتش در رفتارهای سیاسی نظام شوروی سابق سابق تأثیری بسیار کلیدی داشت؛ یعنی در حقیقت، نقاط عطفی میان افزایش قدرت در حوزه نظامی و رفتار در حوزه سیاست خارجی دیده میشد. الان، به اعتقاد من، اتفاق نسبتاً مشابهی البته، با یک شیب زمانی متفاوت دارد رخ می دهد. برنامه اصلاحات سرگئی شویگو که در روسیه از سال 2008 شروع شد تا اکنون نتایجی مهمی داشته است و چند توانمندی کلیدی را در ارتش روسیه تغییر داده است که مهمترین آنها عبارتند از: ساختار نیروهای مسلح، حرفه ای شدن نیروهای مسلح، تغییر نظام تحقیقات دفاعی در روسیه و حذف آن ضعف استراتژیکی که روسها داشتند، یعنی عدم همخوانی میان بودجه بندی دفاعی و گسترش برنامه های تسلیحاتی که به این امر در برنامه مدرنیزاسیون به شدت دقت شده است.
نویسنده کتاب راهبردهای فرماندهی و کنترل در روسیه در ادامه افزود: این اتفاقات یک نوع تولید قدرتی را در روسیه ایجاد میکند. مسأله دوم این است که از این تولید قدرت چگونه دارد استفاده میشود؟ به نظر من، اتفاق جدید دیگری در روسیه دارد می افتد که ما از آن غافل هستیم و عموماً ذهنمان متوجه صحنه عملیات در سوریه شده است که بسیار جنس تاکتیکی دارد. اتفاق استراتژیک مورد نظر من این است که روسها دارند یاد میگیرند و یاد گرفتهاند که اساساً چگونه از قدرت نظامی خود برای پشتیبانی اهداف سیاست خارجی استفاده کنند. این روندی کلیدی و استراتژیک در سیاست خارجی روسیه است که میتواند برای ما تولید تهدید کند؛ یعنی آغاز فرایندی که روسها ضعف منابع سیاست خارجی خود یعنی قوای نظامی را [دارند برطرف میکنند.] من در اینجا، جنگ یوگسلاوی 1999 را یادآوری میکنم که روسها حتی در سازمان ملل متحد هم تلاش کردند که عملیات نظامی آمریکا و نیروهای ائتلاف در جنگ کوزوو را متوقف کنند و منطقه پرواز ممنوع اعلام نشود. اما واقعیت این است که اساساً نیروی هوایی روسیه قادر به انجام چنین اقدامی از لحاظ عملیاتی نبود. ولی در جنگ سوریه، تقریباً یک هفته قبل از تصمیمگیری نهایی در مورد آغاز منطقه پرواز ممنوع در سوریه عملیات روسها در آنجا شروع میشود.
عبدالرسول دیوسالار در ادامه سخنانش گفت: معنای این مسأله این است که هم اکنون، نظام سیاسی روسیه یک ابزار تمام عیار تولید قدرت را در اختیار دارد که می تواند در موقعیت مناسب آن را برای یک هدف سیاسی به کار گیرد و این مهمترین روندی است که بر امنیت ملی ما تأثیر میگذارد.این روند در واقع، یک جریان دو محوره و دو بعدی بود؛ یک بعد تولید قدرت و بعد دوم، شیوه جدید استفاده از این قدرت برای پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی. پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه به چهار تأثیر کلیدی این روند بر امنیت ملی ایران اشاره کرد. به طور کلی، تهدیدات امنیت ملی ما در این چهار سطح قابل ذکر است. تا پیش از این، همکاریهای ما با روسها همکاریهای تاکتیکی بود، اما ما ذهنیتی داشتیم مبنی بر اینکه شاید بتوانیم این همکاریهای تاکتیکی را به سمت همکاریهای استراتژیک سوق دهیم؛ یعنی ما با قراردادهای گازی، حوزه اقتصادی، مبادلات میان امنیت و اقتصاد تلاش میکردیم تا ماهیت روابط تاکتیکی خود را با روسیه تغییر دهیم.
وی تصریح کرد : اما من معتقدم اتفاقی که میافتد، این است که ساختار تاکتیکی روابط ایران و روسیه با قرار گرفتن نیروی نظامی قوی روسیه در پشت سیاست خارجی این کشور تثبیت خواهد شد. به عبارت دیگر، شیب نموداری را میتوان ترسیم کرد که همزمان با افزایش قدرت نظامی در روسیه، آزادی عمل در سیاست خارجی آن افزایش پیدا خواهد کرد. این موضوع به این معنا است که در واقع، به همان نسبت، آزادی عمل در سیاست خارجی ایران کاهش پیدا میکند. بنابراین، این نتیجه گیری منطقی را میتوان کرد که اهمیت ایران در تعریف نظم چند وجهی و چند جانبه بینالمللی که روسها به دنبال آن هستند، محدود خواهد شد و جایگاه ایران افت پیدا خواهد کرد چون اساسا ایران هیچ مزیت استراتژیک جدیدی را حداقل در حوزه نظامی که بخش مهمی از دغدغه های روسها را در حوزه امنیتی شکل می دهد در اختیار روسیه قرار نمیدهد. چون روسیه استقلال لازم در حوزه عمل را دارد و آرام آرام پیدا می کند که به نظر من، عملیات سوریه این مساله را به خوبی نشان می دهد.
وی با تاکید به امکان برخورد بین لایه های میانی قدرت ایران و روسیه گفت : بنابراین، مجموعه این سه اتفاق و سه تأثیر گفته شده تأثیر چهارمی را ایجاد میکند که می تواند برای ما در یک افق میان مدت و یا شاید بلند مدت تهدیدزا باشد و آن این است که برخوردی میان لایه های قدرت ایران و روسیه در خاورمیانه ممکن است پیش آید. ما دو شیب تولید قدرت را به طور همزمان داریم تجربه میکنیم؛ یعنی ما صحنه ها و نمودهایی از افزایش ظرفیت و تولید قدرت خودمان را شاهد هستیم و دقیقاً همین روند را هم در روسیه مشاهده میکنیم. میتوان پیش بینی کرد که این لایه های قدرت در حوزه خاورمیانه برخوردی را با یکدیگر داشته باشند و این برخورد خیلی دور از ذهن نیست. ما در حوزه فرهنگی، در آسیای میانه با روسها برخورد داریم. ما دو فرهنگ رقیب را در آسیای میانه داریم نمایندگی می کنیم. در حوزه اقتصادی نیز همین طور است. در آسیای میانه، ما دو ساختار اقتصادی متفاوت و رقیب را داریم نمایندگی میکنیم. بنابراین، برخورد لایه های قدرت ما با یکدیگر چندان دور از ذهن نیست.
دکتر دیوسالار در پایان با ارائه دو راهکار برای این موضوع گفت : در انتها، من دو راهکار را پیشنهاد میکنم. به نظر من، این مدل و چارچوب نظری گفته شده مبتنی است بر مساله قدرت و موازنه قوا. چون معتقدم که یک نوع سیاست محدودسازی قدرت در اسناد و دکترینهای روسیه نسبت به ایران و دیگر قدرت های منطقهای در خاورمیانه وجود دارد. در واقع، آن منطق استراتژیکی که در پس سیاست خارجی روسیه است، حفظ موازنه قوا میان ایران، عربستان، ترکیه و مصر ـ که البته، مصر فعلاً از این بازی رقابت قدرت منطقهای خارج شده ـ میباشد. با دو راهکار میتوان این مجموعه تحولات را مدیریت و کنترل کرد.
به نظر من، ما برای یک بار در تاریخمان باید در یک نقطه ای بنشینیم و با روسها دیالوگ استراتژیک درباره مسائل امنیتیمان و ایجاد فهم مشترک از امنیت داشته باشیم. ما میتوانیم با روسها در رابطه با منافع، اهداف و تهدیدات امنیتیمان نوعی تفهم و تفهیم را ایجاد کنیم. ما میبینیم که میان آنچه که روسها به عنوان تهدید میبینند و آنچه که ما به عنوان تهدید میبینیم، حداقل در سطح اسناد بالادستی استراتژیک هیچ نوع همخوانی وجود ندارد. بنابراین، نقطه آغازین بحث، رفتن به سمت حل این نقاط اختلاف کلیدی از طریق ایجاد یک دیالوگ استراتژیک است که دستگاه دیپلماسی امروز ایران میتواند بدین سمت حرکت کند.
راهکار دوم این است که ما بتوانیم در یک افق میان مدت، به سمت ایجاد زیرساختهای حقوقیِ همکاری ها و تفاهم نامه های امنیتی با روسیه حرکت کنیم. ما فاقد هرگونه پیمان مشترک امنیتی حتی در سطح تاکتیکی با روسیه هستیم. به نظرم، این محدود شدن به مجموعهای از همکاریهای نظامی و اقتصادی نقطه به نقطه و نبود یک زیرساخت حقوقی مشخص برای همکاریها را میتوان در مسأله سامانه موشکی اس ـ 300 دید. این نقطهای است که ایران باید روزی به سمت آن حرکت کند؛ اگر قرار است که ما با روسیه همکاریهای جدیتر و استراتژیکتری را داشته باشیم.