صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

شهرام جزایری:

مهدی هاشمی همان‌جایی است که من بودم

۱۳۹۴/۰۹/۲۳ - ۱۴:۰۱:۵۹
کد خبر: ۳۴۹۱۲۴
شهرام جزایری در گفت‌وگو با خبرآنلاین به بیان انتقادات خود از مدیران اقتصادی کشور و خاطرات جالبی از دوران زندان و فعالیت‌های اقتصادی خود پرداخته است. گزیده‌ای از سخنان او را در ادامه می‌خوانید:

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، آن چیزی که مرا «شهرام جزایری» کرد، آن توانایی‌های خاص من است که اصل آن را ذات اقدس الله به من بخشیده و خودم هم آن را پرورش دادم. البته من همیشه در زندگی‌ام بی‌وقفه تلاش کرده‌ام و در طول عمرم یا درس خوانده‌ام یا کار کرده‌ام، یا ورزش؛ به لطف خدا و تربیت خانوادگی‌ام هیچ‌گاه دود و دم و مواد مخدر و سیگار و مشروبات الکلی و کثافت‌کاری‌هایی که انسان را از مسیر اصلی زندگی‌اش دور می‌کند، نداشته‌ام و به‌قول معروف بچه‌مثبت بودم و در طول دوران بازداشتم (که شاید سال‌ها بعد خاطراتش بازگو شود) شرایط بسیار سختی را پشت ‌سر گذاشتم اما کارهای خیلی مفید و بزرگی هم در همان دوران سخت کردم. من تحت نظارت‌ها و مراقبت‌های شدید قضائی، و با وجود محدودیت‌های زیادی که داشتم از همان زندان، کلیه دیون شرکت‌هایم را پرداخت کرده و ماجرای رد مال در پرونده‌ام را خودم شخصا انجام دادم. آن‌قدر خدا کمک می‌کرد و این توانایی در من بود که وقتی کارهایم در زندان پیش می‌رفت، برخی در بیرون تصور می‌کردند که من در یک بخش VIP یا یک سوئیت مجزا در زندان زندگی می‌کنم و امکانات خاصی در اختیارم است. درحالی‌که آنچه که دیگران داشتند، من هم داشتم.

سال ٨٣ ، ٨٤ یکی از متصدیان قضائی پرونده من فیلم catch me if you can را آورد به من داد. در زندان DVD و تلویزیون بود. وقتی فیلم را دیدم، به من گفت این سرنوشت توست! البته مثل همان فیلم وقتی بازجویی‌های من تمام شد، کارشناسان وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات و حتی مأمور قضائی پرونده از من درباره پرونده‌های اقتصادی دیگر مشورت می‌گرفتند. من هم تا پرونده‌ها را می‌دیدم، می‌فهمیدم ایراد کار کجاست و همیشه کمک می‌کردم. می‌دانید که شخصیت آن فیلم واقعی است. او در آخر فیلم و زندگی‌اش مدیر‌کل بانک و بیمه «اف.بی.آی» شد. در طول تعقیب و گریزهای فیلم، آن پلیس و افرادی که او را تعقیب می‌کردند به دی‌کاپریو که نقش اصلی فیلم را بازی می‌کرد، وابستگی عاطفی پیدا کرده بودند. به نظرم همین حس را تمام ٥٤ قاضی‌ای که پرونده من را بررسی می‌کردند نیز نسبت به من پیدا کرده بودند. خیلی از این زندانبان‌ها هم رابطه عاطفی خاصی با من، داشتند. می‌توانید بروید تحقیق کنید.

من از سال‌ها پیش که در کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، مشاور فنی بودم تا همین الان دورادور و غیررسمی به رفقای مجلس و همه کارشناسان و دیگران مشورت می‌دهم. بعضی از دوستان چه در جبهه اصلاحات و چه در جبهه اصولگراها که به توانایی‌های من ایمان داشته و دارند، به‌صورت غیررسمی به من پیشنهاد همکاری داده‌اند.

من درباره عملکرد خودم می‌گویم که فعالیت‌های اقتصادی‌ام به تأیید بالاترین مرجع قضائی یعنی دیوان‌عالی کشور رسیده و از آنها حکم خوش‌حسابی گرفته‌ام.

اقتصاد کشور باید دست افرادی باشد که لااقل بتوانند یک تراز مالی تلفیقی بنویسند. متأسفانه بعضی از کسانی که تصدی حاکمیت اقتصادی کشور را بر عهده داشته‌‌اند، اصول اولیه حسابداری و حسابرسی عملیاتی را هم بلد نبودند. بعضی حتی توان مدیریت یک بنگاه اقتصادی خرد را هم ندارند ادبیات اصول و فنون مذاکره را بلد نیستند. مهم‌ترین اصل یک مدیریت اقتصادی را که مشتری‌مداری است اصلا نمی‌فهمند! رفتارها و اعمالشان حاکمیتی است و دخالت‌های کاملا بیجا در اقتصاد می‌کنند.

 الان ٣٧٧ شرکت فعال بازار سرمایه کشور، با حدود ٣٥٠ میلیارد تومان ثروت و دارایی، کاملا در ید خصولتی‌هاست و به ‌تبع آن دولتی‌ها با کمترین نظارت، به سرمایه‌های عامه مردم، بیشترین آسیب‌ها را می‌زنند. آیا شما تا حالا شنیده‌اید که فلان شخص یا اشخاص به خاطر ضرر به اموال عمومی حاصل از امتناع از خصوصی‌سازی، محاکمه شده باشند؟ اما تا یک نفر، چهار میلیارد تومان وام می‌گیرد، با اینکه اشتغال‌زایی هم می‌کند اما به اتهام عدم‌ بازپرداخت سود بانکی، می‌گیرند و می‌برندش!

حاضرم تحت کنترل و مراقبت‌های شدید دستگاه‌های نظارتی نظام، حدود ٣٠٠ هزارمیلیارد تومان پول و سرمایه راکد بازار طلا و ارز را متقاعد کنم که به سمت بنگاه‌های اقتصادی بخش خصوصی هدایت بشوند و مشکل اقتصاد کشور را حل کنم تا جوان‌های عزیزمان از این بی‌کاری و فلاکت نجات پیدا کنند زیرا این مهم دقیقا حکم حکومتی رهبری است ولی دولت‌مردان عزیز ثابت کرده‌‌اند، به‌رغم حسن‌نیتشان علم، دانش و تجربه کافی برای تحقق این کار را ندارند! جالب اینجاست که غیرموثق شنیده‌ام برخی مسئولان این سازمان‌ها در محافل خصوصی اقرار و اعتراف می‌کنند که حالا ما می‌دانیم تخلفاتی می‌شود اما اجازه بدهید در فرصت مقتضی رسیدگی می‌کنیم! چرا فردی که فرق بین اتوبوس و دوچرخه را هم نمی‌داند باید در مسند یکی از نهادهای تصمیم‌گیر اقتصادی کشور قرار بگیرد تا از هر کسی که خوشش نیامد نماد معاملاتی‌اش را ببندد، یا اگر از شما خوشش آمد، مجوز افزایش سرمایه موردنظرتان را بدهد!

 اخیرا چهار تن از وزرا نامه‌ای به رئیس‌جمهور محترم در‌خصوص بازار سرمایه نوشتند. برای من خیلی جالب بود، تمام مطالبی که درآن نامه انتقاد کرده بودند در حدود اختیارات خود آنها بود! من اگر جای رئیس‌جمهور محترم بودم، فورا هر چهارتای آن وزرا را توبیخ می‌کردم و می‌گفتم حالا که فهمیدید مشکل کجاست، چرا خودتان راهکار برای آن پیدا نمی‌کنید؟

مقامات دولت قبلی اتفاقا اهمیت بازار سرمایه را می‌فهمیدند، هرچند که در عمده موارد از آن به نادرست استفاده می‌کردند که تا قبل از معرفی وزرا، ابتدا مدیریت شرکت‌های اقتصادی کلان را تصرف کردند. هنوز هم اکثرا همان منصوبان قبلی سوار این شرکت‌ها هستند که بازار مالی ما این‌طوری است.

به‌جای دست‌اندازی به بنگاه‌های اقتصادی موجود که دولتی هستند، ٤٠٠ ساختار اقتصادی جدید در کشور تشکیل دهیم. اما مسئله این است که حتی اجازه تشکیل ساختار جدید هم نمی‌دهند و تا دلتان بخواهد سنگ‌اندازی می‌کنند. برای این کار همه دستگاه‌ها باید وارد عمل شوند. این کار را دولت باید انجام دهد. اما آیا اصلا بلد است که این کار را بکند؟ دولتمردان ما در حوزه ستادی این کارها را بلدند؟ یکی از دولتمردانی که ادعا می‌کند اطلاعات کافی از بدنه و ساختار اقتصادی کشور دارد، بیاید تا من از او سؤال کنم و معلوم شود که درست می‌گوید یا نه! من حاضرم با پنج‌تن از دولتمردان فعال اقتصادی کشور مناظره کنم. وزیر محترم اقتصاد، رئیس محترم سازمان برنامه‌وبودجه، رئیس کل بانک مرکزی، مدیران‌عامل بانک‌ها و رئیس سازمان بورس. چطور چهار وزیر که اختیارات کافی برای اصلاح امور دارند، برای رئیس‌جمهور نامه می‌نویسند که چنین است و چنان است؟

 اقتصاد ما دولتی است و آن‌طور که از رسانه‌ها شنیدم عنوان شده که اخیرا نهادهای امنیتی هم به فضای اقتصادی کشور ورود پیدا کرده‌اند. من این را از زبان رئیس‌جمهور محترم شنیدم که به ورود نهادهای امنیتی به اقتصاد، انتقاد می‌کردند.

 به نظر من اقتصاد کشور در مقطعی دست خود آقای آل‌اسحاق و همکاران ایشان بوده و هنوز هم هست.

شهرام جزایری طبق بند ١١ حکم بالاترین مرجع قضائی کشور یعنی شعبه ٢٠ دیوان‌عالی، خوش‌حسابی‌اش نزد بانک‌ها احراز شد. کسی که از نظر اعتباری، خوش‌حساب بوده یعنی معوقه قابل‌تعقیب نداشته است.

 مهدی هاشمی، همان جایی به‌سر می‌برد که من بودم. اما سوئیتی در کار نیست. محوطه‌ای است که حدود ٢٠ زندانی در آن هستند که جدا از بندهای ٤٠٠ است. بالاخره تأمین امنیت برخی زندانیان حساس مهم است تا برای دستگاه قضائی دردسر نشود.

در بدو ورودم به زندان یک کارگر افغانی به من فحش داد و سیلی زد، اما من تحملش کردم و بعدها همین آدم مرید من شد.

آقای کروبی مرد خوش‌طینتی بود و هر کسی را که برای دریافت وام به من معرفی می‌کرد، پس از تحقیق به فرد مستحق پول می‌دادم. جمع مبالغی که در سرفصل این‌گونه موارد خیریه مرتبط با نامه‌های به نام آقای کروبی که به افراد داده‌ام، خیلی بیش از این مبالغ است. الحمدلله آقای کروبی که خودش وضعش خوب بود و نیازی به این پول‌ها نداشت... در زندان به نقل از برخی از نزدیکان آقای احمدی‌نژاد به من خبر رسید که ایشان قصد دارد در مناظره با کروبی، سؤال کند ماجرای ٣٠٠میلیون شهرام جزایری چیست؟ من هم گفتم که اگر چنین بحثی مطرح شد، حتما در پاسخ بگویند که بنا به حکم بالاترین مرجع قضائی یعنی دیوان‌عالی کشور، اولا شهرام جزایری هیچ‌یک از اموال دولتی و... را تضییع نکرده بنابراین پول این آدم سالم بوده و گرفتن و دادنش به نیازمندان هیچ مشکلی نداشته است، آقای کروبی هم واسطه بوده برای کار خیر. ثانیا فهرست افرادی را که این پول‌ها را دریافت کرده بودند را به ایشان دادم، اما به نظر من آقای کروبی در آن مناظره از این موضوع درست و مناسب دفاع نکرد.

نظر شما