صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

از انتخاب وزیر تا انتخاب کت و شلوار

۱۳۹۴/۰۹/۳۰ - ۱۲:۲۰:۴۰
کد خبر: ۳۵۱۸۳۳
غلامحسین شعبانی، مدیرمسوول و سردبیر هفته نامه دنیای ورزش در یادداشتی به بررسی وضعیت فعلی ورزش پرداخته است.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، متن کامل یادداشت دنیای ورزش را می خوانید:

یکم: آدمیان را باید از رفتارشان شناخت و نه گفتارشان. هرچند گفتار نقش مهمی در بیان عقاید و اعتقادات دارد و می تواند به شناختی نسبی از یک فرد منتهی شود اما نکته اصلی این است که در عمل نشان داده می شود که هر فردی چقدر به آنچه که می گوید باور دارد. از سوی دیگر برای دعوت دیگران به محمل باید ابتدا فرد دعوت کننده خود عامل آن باشد. به همین دلیل هم خداوند می فرمایند چرا مردم را به کاری دعوت می کنید که خود انجام نمی دهید؟ پس دو نکته از این سخن عیان می گردد اول آنکه قضاوت ما راجع به افراد باید براساس رفتار آنها باشد و دوم آنکه اگر هم بنا دعوت دیگران به امری را داریم باید کوشش کنیم آن کار در رفتار ما نمود داشته باشد. خصوصا اگر مدعو امور اخلاقی هستیم باید رفتاری کنیم که در شرایط خاص و هنگام تقابل اخلاق و منافع است که عیان می گردد و هر فردی چقدر به گفته‌های خود پایبند است.

دوم: انسان ها به برخی امور تعلق خاطر خاصی دارند. خصوصا اموری که در وجود آنها دیرپا است. فردی که از کودکی علاقه خاصی به چیزی داشته به طور قطع این علاقه همیشه در وجود او باقی خواهد ماند. ممکن است گاهی بنا به دلایلی این شوق پنهان شود اما به محض فراهم شدن شرایط آن میل و رغبت دوباره جان گرفته و خود را نشان می دهد. وقتی مولانا می گوید «عشق اول کی ز دل بیرون شود» دقیقا بر همین نکته تاکید می کند. این اساس تعلق خاطر به گذشته گاه همراه حسرت می شود که در موزه هنر به آن حس نوستالژیک می گویند چرا که فرصت حضور دوباره پیدا نمی کند. اما همیشه چنین نیست که آن علاقه نخستین همیشه مخفی و یا دور از دسترس باقی بماند بلکه گاهی اوقات شرایطی پیش می آید که می توان مجددا به همان محبت نخستین بازگشت. پس گذشته گاهی به صورت حسرت‌آور نزد انسان ظهور پیدا می کند و گاهی به صورت انجام دادن آن فعل.

سوم: یکی از نکات اخلاقی که باید به آن توجه کرد حفظ شان و منزلت و جایگاهی است که انسان در آن قرار دارد. گاهی اوقات حفظ شان به اندازه حفظ شرع واجب می شود چرا که عدم رعایت حفظ شأن در پاره‌ای مواقع ممکن است آسیبی جدی به شخصیت انسان بزند. وقتی فردی به دلیل صلاحیت خود و یا به سبب آنکه جامعه منصبی را به او داده است دارای شأن و جایگاهی می شود حق ندارد چوب حراج به آن زده و بنا به هر دلیلی رعایت حرمت آن مقام را نکرده و دست به کارهایی بزند که فراخور آن نیست. این سخن نه در ارتباط با هنگامی است که فرد صاحب عنوان است، که این امری بدیهی می نماید، بلکه ناظر به زمانی است که شخص به هر دلیلی دیگر صاحب آن پست و مقام و منصب نیست. در این هنگام نیز باید رعایت گذشته را کرد و دست به کاری نزد که منزلت آن مقام که تا دیروز دست آن فرد بوده و امروز نزد کس دیگری است پائین بیاید. ما در عرصه سیاسی دیده‌ایم افرادی را که با رفتار خود شأن یک جایگاه را نزد مردم بسیار بالا برده‌اند و بالعکس کسانی که با رفتار و گفتار خود علاوه بر پائین آوردن آن جایگاه در نگاه مردم تمسخر دیگران را فراهم کرده و گاه ما را در چشم دیگران گونه‌ای دیگر جلوه داده‌اند. مصداق‌های آن را هم ما می توانیم به راحتی پیدا کنیم.

چهارم: جناب آقای مهندس هاشمی طبا سال ها در ورزش کشور حضور داشته و خدمات بسیاری نیز انجام داده‌اند. تأمل و تسلط انسان بر امور به گونه‌ای بود که کمتر می شد اطلاعات اشتباهی به انسان داد. ایشان چنان علاقمند به ورزش بودند که گاهی به لطایف‌الحیلی هم متوسل می شدند تا هر دو پست ریاست سازمان تربیت‌بدنی وقت و ریاست کمیته ملی المپیک را هم بر عهده بگیرند. (نمونه آن داستان آقای محلوجی است) بر همه اهل ورزش هم روشن است که بالاترین پست ما در کمیته بین‌المللی المپیک در زمان ایشان حاصل شد که متأسفانه با برخی کج سلیقگی های بعدی توسط دیگران از کف رفت. پستی که به نظر نمی رسد بتوان تا سال ها به کسب مجدد آن امیدوار بود. امروز هم جناب آقای هاشمی طبا از صاحب‌نظران عرصه ورزش هستند و افراد بسیاری برای مشورت نزد ایشان می روند. چنانکه حتی در بحث انتخاب وزیر برای وزارت ورزش ایشان یکی از تصمیم‌گیران اصلی در این زمینه بودند و نظراتشان نفوذ و تأثیر به سزایی در انتخابات داشت. اما متأسفانه این شوق و ذوق به ورزش گاهی چنان برایشان مستولی و چیره می شود که نگاه عمیق و درک شرایط را از ایشان گرفته و باعث آن می شود تا رفتارهایی بکنند که آن سابقه خوب هم خدشه‌دار شود.

آقای هاشمی طبا بعد از کناره‌گیری از کار، اموری را پذیرفتند و وارد کارهایی شدند و سخنانی گفتند که جای دقت داشت و گاه اسباب تعجب اطرافیان و حتd علاقمندان ایشان می شد. در این مجال با آنها کاری نیست اما در خبرها شنیدم ایشان به عضویت کمیته فرهنگی کمیته ملی المپیک درآمده‌اند. این کار اگر به عنوان حرکت اول بود قطعا اسباب تعجب می شد اما با توجه به سابقه آقای هاشمی طبا در قبول برخی سمت‌ها کمتر موجب حیرت شد. اما ذکر چند نکته در این  ارتباط (با توجه به مقدماتی که ذکر شد) به نظر ضروری می آید

الف: همه دست‌اندرکاران ورزش به خوبی می دانند که آقای هاشمی طبا هیچ اعتقادی به کار فرهنگی و ورزش نداشتند و خود ایشان نیز بارها به صراحت بر این امر تأکید کرده‌اند. ایشان کار فرهنگی را وظیفه نهادهای دیگر می دانستند. حال سؤال این است که چگونه ایشان با این اعتقاد قبول کرده‌اند  عضو کمیته فرهنگی شوند؟ کدام را باور کنیم عدم اعتقاد ایشان به کار فرهنگی در ورزش را یا عضویت ایشان در کمیته فرهنگی را؟ آیا تعارضی میان حرف و عمل به چشم نمی خورد؟

ب: در صورتجلسه کمیته فرهنگی آمده است که ایشان یکی از مهم‌ترین کارها را تهیه لباس مناسب برای ورزشکاران ذکر کرده‌اند. برای صاحب این قلم پنهان بود که این همه علاقه جناب هاشمی طبا برای تهیه لباس ورزشکاران ریشه در چه امری دارد (چرا که ایشان حتی در دورانی هم رئیس کمیته ملی المپیک بودند باز هم علاقه خاصی به تهیه لباس ورزشکاران داشتند و علاوه بر نظارت مستقیم گاه پارچه و ... را هم خود انتخاب می کردند و از دیگران فقط تأئید می خواستند. تا آنکه به نظرم رسید هیچ نکته‌ای وجود نداشته و نباید به دل خود بد راه داد که موضوع فقط همان عشق اول است که ذکر آن رفت. یعنی از آنجا که ایشان مهندس نساجی هستند به همین دلیل هم علاقه خاصی به تهیه لباس ورزشکاران دارند.

ج: نکته دیگر آنکه چنانکه ذکر شد حفظ شأن و مقام از نکاتی است که هرکسی باید مراقبت نماید تا آسیبی به آن نرسد. آقای هاشمی طبا با سال ها حضور در مقام معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی و همچنین ریاست کمیته ملی المپیک از جایگاه ویژه‌ای در ورزش کشور برخوردار هستند.

د: بیشتر از هر کسی باید خود ایشان برای حفظ این جایگاه تلاش کنند. اینکه ایشان به عنوان یکی از افراد بانفوذ برای انتخاب وزیر ورزش برگزیده می شوند نیز حکایت از همین منزلت ایشان دارد. اما اینکه چگونه می شود ایشان ناگهان از مقام و جایگاه کسی که رأی او در انتخاب وزیر صاحب نفود است به مقامی می رسند که باید لباس انتخاب کنند نکته‌ای غریب است در واقع رسیدن از انتخاب وزیر تا انتخاب لباس مسیری است که آقای هاشمی طبا برای خود انتخاب کرده است و همین نکته است که اسباب حیرت می شود و انسان نمی تواند رابطه این دو را پیدا کند.

بگذارید نوشته را با داستانی که ابتدا در آثار مرد مورد علاقه بنده و آقای هاشمی یعنی مرحوم دکتر شریعتی خواندم به پایان ببرم: می گویند حاکمی فرمان داده بود که هر فردی حق دارد فقط یک جنس و اجناس مرتبط با آن را بفروشد. نیروهای حاکم در شهر گشت می زدند تا اینکه دیدند فردی مشغول فروختن کش‌ تنبان و فلفل است. وقتی بنای جریمه او را داشتند که این دو جنس هیچ ارتباطی به هم ندارند فروشنده گفت: قربان اشتباه می کنید اتفاقا این دو جنس کاملا با یکدیگر نسبت دارند به دلیل آنکه فلفل‌های ما آنقدر تند است که هرکسی آنها را بو می کند بلافاصله به عطسه تند می افتد و در نتیجه بند تنبانش پاره شده و نیازمند کش می شود به همین دلیل هم ما بند تنبان را هم می فروشیم. می گویند اصطلاح رابطه بند تنبانی از اینجا به بعد بر سر زبان ها افتاد.

حالا با توجه به این داستان آیا یک نفر می تواند بگوید که چه رابطه‌ای میان انتخاب وزیر و انتخاب لباس برای ورزشکاران المپیکی وجود دارد؟ کسی می‌تواند بگوید چه رابطه‌ای میان قبول نداشتن کار فرهنگی در ورزش و عضو شدن در کمیته فرهنگی وجود دارد؟

نظر شما