به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا به نقل از شوک، صبح 20 مرداد ماه سال جاری در پمپ بنزین فرحزاد همه دیدند که خودرویی مرد موتورسواری را زیر گرفت و با بیاعتنایی به نالههای وی پا روی پدال گاز گذاشت تا فرار کند. اگر لاستیک جلوی خودرو نمیترکید شاید هیچ گاه راز این جنایت فاش نمیشد.محمد 22 ساله بازداشت شد و اعتراف کرد روحالله معروف به سعید را که سوار بر موتور پالس در پمپ بنزین توقف کرده بود زیر گرفته است و پس از مرگ سعید روی تخت بیمارستان، پلیس توانست پرده از جنایت به خاطر رقابت عشقی بردارد.
تجسسها نشان داد سعید در یک شرکت خصوصی تبلیغاتی کار میکرد که مدیر اجرایی آن دختری به نام فاطمه بود و از آنجایی که به وی علاقهمند شده و از او خواستگاری کرده بود با واکنش تند خانم مدیر از شرکت اخراج شده است و محمد عامل تصادف مرگبار نیز با او همکار بوده و در یک شرکت کار میکردند و این نمیتواند اتفاقی بوده باشد. محمد وقتی رازش را فاش شده دید، گفت: روز حادثه با خانم مدیر اجرایی شرکت جلسه داشتم. صبح وقتی به شرکت آنان مراجعه کردم دیدم نیست، با فاطمه تماس گرفتم که گفت در پمپ بنزین است و سعید مزاحمش شده و وی را تعقیب میکند و از آنجا که من هم به فاطمه علاقهمند بودم، به خشم آمده و همان لحظه به پمپ بنزین رفتم و وقتی متوجه حضور سعید در آنجا شدم با خودرویم وی را زیر گرفتم. همین اعترافها کافی بود تا فاطمه بازداشت شود. وی گفت: سعید در شرکتی که من مدیر اجرایی آن بودم کار میکرد. وی را به خاطر خواستگاری از من اخراج کردم اما او بر خواستهاش پافشاری میکرد و مدام مزاحم من میشد.
روز حادثه به هیچ عنوان از محمد نخواستم که صدمهای به سعید بزند تنها دیدم که با هم تصادف کردند.
در دادگاه
صبح دیروز محمد و فاطمه در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی و دو قاضی مستشار محاکمه شدند. در ابتدای جلسه پدر قربانی تقاضای قصاص کرد و مادر قربانی نیز که به دلیل بیماری در دادگاه حضور نیافته بود قرار شد تقاضای خود را به دادگاه اعلام کند سپس محمد در جایگاه ایستاد و گفت:قتل سعید را قبول ندارم. روز حادثه من برای بنزین زدن به جایگاه سوخت رفتم، دیدم خیلی شلوغ است همانجا منصرف شدم و حرکت کردم که ناگهان همزمان متوجه برخورد چیزی با خودرویم شدم اما ندیدم که چه کسی یا چه چیزی است. وقتی لاستیک خودرویم ترکید و متوقف شدم فهمیدم با سعید که همکارم بوده تصادف کردهام. باور کنید قصد کشتن وی را نداشتم و تصادف اتفاقی پیش آمد!فاطمه نیز که اتهام معاونت در قتل دارد، گفت: چند سال پیش با سعید که فروشنده غرفههای نمایشگاه ما در ارومیه بود، آشنا شدم.از آن روز به بعد وی اصرار کرد که برای همکاری وارد شرکت ما شود. تا اینکه وی به استخدام شرکت تبلیغاتی که من مدیر اجرایی آن هستم، درآمد.او به من پیشنهاد ازدواج داد از آنجا که من 10 سال از وی بزرگتر بودم به او جواب رد دادم اما دستبردار نبود و مرتب به من پیامک میزد و کار به جایی کشید که وقتی در جلسات نمایشگاه شرکت میکردم وی گوشی مرا بررسی میکرد و میگفت چه کسی به تو پیامک داده است و بر سر همین موضوع وی را از شرکت اخراج کردم.
روز حادثه سوار خودرویم و در حال حرکت به سمت شرکت بودم که متوجه شدم سعید با موتورسیکلت مرا تعقیب میکند. همزمان به پمپ بنزین رفتم که محمد با من تماس گرفت. وقتی گوشی را برداشتم تصورم این بود که سعید است. با عصبانیت گفتم که چه میخواهی؟
دیدم محمد است پرسید چه شده. آنجا بود که به وی گفتم پمپ بنزین هستم و سعید پشتسرم مرا تعقیب میکند.آن روز هم با محمد جلسهای درخصوص غرفههای نمایشگاهمان داشتیم که بعداً متوجه شدم او با سعید تصادف کرده است.باور کنید من محمد را برای کشتن سعید اجیر نکردهام و او خودش به پمپ بنزین آمد.بنابر این گزارش، بزودی حکم این زن و مرد از سوی 3 قاضی عالیرتبه جنایی صادر خواهد شد.