صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یک روز در جمع الکلی‌های گمنام ایران

۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۱۵:۰۳:۱۴
کد خبر: ۳۶۰۸۶۳
«بهبودی امکان‌پذیر است و این جریان وقتی شروع می‌شود که یک الکلی با الکلی دیگر صحبت می‌کند و تجربه، نیرو و امید خود را با او در میان می‌گذارد.» این گفته‌ای است که در جلسه الکلی‌های گمنام بارها می‌شنوم.

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، روزنامه ایران در ادامه نوشت: امروز الکلی‌های گمنام در یک اتاق سفید و صورتی دور هم جمع شده‌اند؛ در سالن همایش یکی از سراهای محلات تهران. جلسه امروز باز است به این معنی که غیرالکلی‌ها هم می‌توانند در جمع حضور داشته باشند. در جلسه از هر گروه سنی می‌بینی اما بیشتر شرکت کننده‌ها جوانند. آنها همه در یک نکته با هم اشتراک دارند و آن هم تمایل به قطع ارادی مصرف الکل است؛ همان مایعی که قبلاً اگر یک روز نمی‌نوشیدنش حال و روزشان دیدنی بود، همان نوشیدنی که این روزها درد خیلی از خانواده‌ها شده و هر روز خبر افتتاح کمپ جدیدی برای ترکش اعلام می‌شود. همین امروز شنیدم به 150 مرکز کمپ ترک الکل در کشور نیاز است.

انجمن‌ گمنام‌ها از جمله الکلی‌ها و معتادان گمنام سابقه‌ای طولانی در سراسر دنیا دارد و در برخی ایالت‌های آمریکا و کشورهای اروپایی اگر فردی به دلیل مصرف یا داشتن مواد مخدر یا جرم ناشی از مصرف الکل و مواد مخدر دادگاهی شود، از سوی قاضی ملزم به شرکت در یکی از گروه‌های الکلی‌های گمنام یا معتادان گمنام می‌شود.

در ایران هنوز هیچ اجباری برای شرکت در این کلاس‌ها وجود ندارد و حضور در این انجمن‌ها کاملاً داوطلبانه است. این انجمن‌ها با قدم‌های دوازده‌گانه و کمک‌های داوطلبانه اعضا اداره می‌شوند و به بسیاری از افراد در تقویت اراده و دوری از مواد، سیگار و الکل کمک می‌کنند.

بعد از خواندن دعای شروع جلسه الکلی‌ها از تجربه‌ها، دردها و وسوسه‌هایشان می‌گویند. به رسم این جلسات هرکس خود را با عنوان «من یک الکلی هستم» معرفی می‌کند. سلام جمع را می‌شنود و حرف‌هایش را می‌گوید و در جواب یک ماشاءالله بلند و جمعی نصیبش می‌شود.

بوی الکل حالم را بد می‌کند

«ایمان هستم یک الکلی؛ از خدا سپاسگزارم که این روزها وسوسه مصرف الکل و مواد ندارم. این روزها وقتی بوی الکل بهم می‌خوره، حالم بد میشه. هر وقت مشکلی دارم به بچه‌ها زنگ می‌زنم و راهنمایی‌شون رو می‌شنوم. اینکه ما فهمیدیم با کمک و شنیدن تجربه‌های همدیگر زندگی‌مان عوض می‌شود سرنوشتمان را هم تغییر داد. من اینجا فهمیدم الکل ممکن است در خانه هرکسی را بزند. فهمیدم فقیرها، پولدارها، تحصیلکرده‌ها از ایران تا آمریکا، هرکسی ممکن است گرفتار مصرف الکل شود و الکل در خانه من را هم زد، اما شانس این را داشتم که در 23 سالگی تمیز شوم.»

ایمان، آهی می‌کشد: «روزهایی بود که از درد اعتیاد به خودم می‌پیچیدم و فقط آرزوی مرگ می‌کردم. اصلاً آن روزها حتی تصور هم نمی‌کردم که روزی حال من هم خوب ‌شود. فکر می‌کردم سهم من از زندگی فقط درد و رنج است اما این حلقه محبت من را از تاریکی زندگیم بیرون کشید.»

صدای خرد شدن قلبم را شنیدم

اکنون در ایران 212 گروه الکلی گمنام وجود دارد که هر هفته 600 جلسه برگزار می‌کنند. انجمن به گفته شرکت‌کنندگان بهترین جا برای کسانی است که مصرفشان را قطع کرده‌اند، اعضا در اینجا به کمک «گروه درمانی» و استفاده از تجربه‌های یکدیگر در این قطع مصرف باقی می‌مانند.

اعضای انجمن می‌گویند 80 درصد مراجعان به انجمن 15 تا 25 ساله هستند. الکلی‌ها معمولاً به نقطه‌ای می‌رسند که دیگر الکل فقط در جسمشان نیست و روح و روانشان را هم درگیر کرده و اینجا همان نقطه‌ای است که الکلی از خداوند آرزوی مرگ می‌کند. روزهایی که الکلی از درون خرد می‌شود و دلش می‌خواهد کسی صدای خرد شدن قلبش را بشنود و اینجا یعنی انجمن الکلی‌های گمنام جایی است که صدای قلبشان شنیده می‌شود:

«سعید هستم یک الکلی. یک مدت ترک کردم و جسمم پاک بود، اما روحم درگیر بود آنقدر درگیر شدم که «اور دوز» کردم یکی از اقوامم من را به بیمارستان برد همان جا به من گفت می‌توانم کمکت کنم تا واقعاً رها شوی. من به جلسه آمدم و واقعاً زندگیم عوض شد. یاد گرفتم که می‌توانم الکل مصرف نکنم، یاد گرفتم با وسوسه الکل و مواد مبارزه کنم. این روزها زندگی من،خانواده ومحله‌ام عوض شده است.»

او یاد آن روزهایی می‌کند که الکلی بود و همیشه مدهوش. روزهایی که همه به حال او و جوانیش افسوس می‌خوردند، اینکه چطور ممکن است جوانی مثل او که یک روز بهترین نفر در دانشکده‌ بود به این روز افتاده باشد.

احمد دیگر الکلی گمنامی است که از تجربه‌هایش می‌گوید: «وقتی از الکل استفاده می‌کردم. هیچ چیز برایم مهم نبود. دروغ می‌گفتم، بدی می‌کردم، سر همسایه‌ام کلاه می‌گذاشتم. می‌دانید فقط آنچه برایم مهم بود مصرفم بود، اما الان وقتی دروغ می‌گویم شب خوابم نمی‌برد. بعد اینجا می‌آیم و به همین نقصم اعتراف می‌کنم این‌ها موجب شده یک تحول اساسی هم در روح و روانم به وجود بیاید.»

خیلی از شرکت‌کننده‌ها تأکید می‌کنند که اینجا در انجمن، نوری روشن می‌شود که کسی نمی‌تواند خاموشش کند و آن زمانی است که یکی تجربه‌هایش را به دیگری انتقال می‌دهد و روند بهبودی آغاز می‌شود.

الکل زمینم زد

«دقیقاً دو ماه و پنج روز پیش بود که دو نفر آمدند، دم خانه‌مان. دو دوست خوب. آن روزها نه تنها از نظر ظاهری یک الکلی تمام عیار و آشفته بودم که وضع روحی‌ام هم به همان آشفتگی بود. دلم می‌خواست خودکشی کنم. اما جرأتش را نداشتم. الکل من را زمین زده بود. آنها به من گفتند تو را به کمپ می‌بریم و ترک می‌دهیم و بعدش هم باید به حرف ما گوش بدهی. فقط یک کلمه گفتم، چشم. چون خسته بودم. دوستانم می‌گویند آن روز که گفتی چشم، ما را متعجب کردی. از همان موقع فهمیدیم که خدا به کمکت خواهد آمد. از همان زمان هم با این انجمن آشنا شدم.» این‌ها را محمد یکی از الکلی‌های گمنام جمع می‌گوید.

او با صدایی بلندتر از قبل رو به جمع ادامه می‌دهد: «برایتان از اتفاقی می‌گویم که بیش از همه روحیه‌ام را در این مدت خراب کرد؛ وقتی الکلی بودم و به خانه می‌رفتم نفرت را در نگاه همه افراد خانواده‌ام می‌دیدم. آن روزها خانواده‌ام دستشان به آسمان دراز بود تا بلکه من به خانه نیایم. اما این روزها وقتی به خانه می‌روم مادرم اول در آغوشم می‌گیرد به من خوش‌آمد می‌گوید. این روزها قبل از سرایدار اینجا درست قبل از ساعت هفت صبح، پشت در هستم تا در جلسه‌ها شرکت کنم. این تجربه و این نیروها حالم را خوب می‌کند.»

فرشید الکلی هم از نخستین روزی می‌گوید که در جمع الکلی‌های گمنام قرار گرفت. باورش نمی‌شد در دنیا جایی باشد که آدم‌ها دور هم بنشینند و از نواقصشان بگویند: «عادت کرده بودم همیشه ببینم آدم‌ها از توانایی‌ها و خوبی‌هایشان بگویند. اما اینجا دیدم آدم‌ها از عیب‌ها، وسوسه‌ها و رنج‌هایشان می‌گویند. دیگر لازم نیست همه‌چیز را خودم تجربه کنم. اینجا می‌توانم از تجربه دیگران استفاده کنم. وقتی یک الکلی با من صحبت کرد و گفت می‌توان پاک ماند، من این را پذیرفتم. عزیزترین اعضای خانواده‌ام هم من را نمی‌فهمیدند. اما اینجا آدم‌ها من را می‌فهمند. من اینجا فهمیدم می‌توانم ماسکم را از روی صورتم بردارم و راحت حرف بزنم.»

حمید الکلی هم از احساساتش حرف می‌زند: «الکل را که ترک می‌کردم باز کله‌ام با من حرف می‌زد و می‌گفت فقط یه بار دیگه بزن. یه بار مصرف که چیزی نیست. وقتی به آدم‌های عادی این را می‌گفتم فقط می‌گفتند، اراده داشته باش اما وقتی با یک الکلی حرف می‌زدم من را درک می‌کرد، می‌گفت می‌فهمم چه می‌گویی راهنمایی می‌کرد، می‌گفت من خوب شدم تو هم خوب می‌شوی.»

در ادامه جلسه برای دو نفر از بچه‌ها جشن تولد می‌گیرند، اما این جشن تولد با جشن‌های معمولی تولد فرق دارد و روز جشن تولد هشیاری دو نفر از معتادان به الکل است. دو نفر با دو کیک تولد که شمع‌های چهار سال و دو سال رویشان روشن است. شرکت‌کنندگان دست می‌زنند و با صدای بلند «تولدت مبارک» می‌خوانند. بعد می‌فهمم کسانی که کیک در دست دارند راهنماهای بچه‌ها هستند.

بعد از مراسم تولد هم هریک از بچه‌ها بلند می‌شوند و روزهایی را که تجربه پاکی داشته‌اند اعلام می‌کنند، چند روز تا چند ماه و چند سال. به تازه واردها هم خوش‌آمد گفته می‌شود و جلسه الکلی‌های گمنام هم مانند دیگر جلسات گمنامان در حالی که اعضا دست در دست هم دارند و دعا می‌خوانند به پایانش نزدیک می‌شود.

آنها دسته‌جمعی می‌گویند: «خدایا تمام خوب و بد وجودم را به تو می‌سپارم و از تو می‌خواهم تمام نقص‌های وجودم را که مانع خدمت به تو و همنوعانم است از میان برداری.»

همه اعضای گروه می‌ایستند و با چند لحظه سکوت برای همه الکلی‌هایی که هنوز در عذابند جلسه را به پایان می‌رسانند.

نظر شما